ماجرای اسکار و سینمای ایران

یادداشت دلسوزانه «کیهان»‌،باعنوان «چرا ازجایزه اسکار«در سایه سرو»خوشحال نشدم؟»، توجهم را جلب کرد. متن یادداشت را خواندم و علی‌رغم اکراهم درخصوص نوشتن مطلب درباره سینمای‌جهان و ایران در ده‌ساله اخیر و نگارش به‌ندرت مقاله وتحلیل سینمایی و نوشته، اشتیاق نوشتن نکاتی و گوشزد موضوعی راهبردی رادرمن برانگیخت.
یادداشت دلسوزانه «کیهان»‌،باعنوان «چرا ازجایزه اسکار«در سایه سرو»خوشحال نشدم؟»، توجهم را جلب کرد. متن یادداشت را خواندم و علی‌رغم اکراهم درخصوص نوشتن مطلب درباره سینمای‌جهان و ایران در ده‌ساله اخیر و نگارش به‌ندرت مقاله وتحلیل سینمایی و نوشته، اشتیاق نوشتن نکاتی و گوشزد موضوعی راهبردی رادرمن برانگیخت.
کد خبر: ۱۴۹۶۷۳۸
 
اسکار به ‌انیمیشن «در سایه سرو» طبق معمول سبب شادمانی بسیاری و نیز نگرانی و تأمل عده‌ دیگری شد. این گروه عمدتا دوستان انقلاب اسلامی، طرفداران مقاومت برابر اقتدار قدرت سرمایه جهانی و نهادهای هنری آن و کسانی هستند که شناختی از خسران ازدست‌رفتگی و مارگزیدگی و غرب‌زدگی و طعمه‌شدگی هنر و جریان روشنفکری صدساله اخیر و تقدیر سینما در ایران از «حاجی‌آقا آکتور سینما» اولین فیلم داستانی تا امروز دارند. 
اما آنچه که کمیاب است تفکر خلاق و واقع‌گرا و نافذ و ایده‌های شناختی درست و عالمانه و پژوهیده است. اگر چارچوب نظری و ارکان تحول وجود نداشته باشد و ندانیم سینما چیست و از سینما و آنچه که هست چه می‌خواهیم، هرگز با شعارها به جایی نخواهیم رسید. و سینما با همان واقعیت و محتوای جهانی مدرنش همچون ستون‌پنجم شیطان مدرنیته بر ما از درون غالب خواهد شد که شد. همه کسانی که مدیریت سینما را به عهده می‌گیرند، با محتوای مدرن به‌جای استفاده از یک‌ نهاد مدرن در مسیر اهداف انقلاب اسلامی، ابزار این غلبه خواهند بود. این را درک کنیم که با شناخت سطحی، چه افراطی و چه تفریطی و دنباله‌روانه، این ما هستیم ‌که مغلوب سینما خواهیم شد. بالاخره نظام ‌قدرت نظم گفتار خود را دارد. در ایران دو نظام قدرت در همه نهادها و در کلیت ساختار در چالش هستند. نظام قدرت مدرن از پشتیبانی ایدئولوژیک و فکری و فرهنگی و برنامه‌ای ‌جهان برخوردار است. اصول آن و خواست‌هایش همگون و روشن هستند و می‌داند چطور باید ببیند و ‌چه بکند و چه بگوید و از ژنرال‌هایش تا سربازانش در جمهوری اسلامی هویت خود و خواست خود و نگاه خود را فرموله هستند. و در برابر همه نیروهای توحیدی، از مسئولان‌سینمایی جمهوری اسلامی تا صاحب‌نظران‌ و علمای دین درباره مسائل بنیانی نگرش و چیستی و فلسفه سینما و نسبت شبکه ارتباطی مدرن سینما با اسلام و جمهوری اسلامی دچار نگاهی بسیار متشتت و چالش‌انگیز و فاقد وحدت عمل هستند و هرکس‌ ساز خود را می‌زند و حتی افراد مدرن به‌نام ‌نگرش دینی برای سینمای جمهوری اسلامی ایران تعیین تکلیف می‌کنند و با هر کابینه به‌طور تصادفی و طبق سلیقه فردی و حداکثر سلیقه‌ گروهی و حزبی، مسیر کج‌ومعوج ‌و فاقد تفقه و اجتهاد صحیح و ‌پایه و مبنای درست برای سینما مطرح می‌شود و با لفاظی روی کاغذ به نام برنامه به خورد خلق‌الله می‌دهند و چهار سال سینما را‌ معطل امیال متشتت می‌کنند و در اصل به دست آمریکا و غرب می‌دهند که از این گاو شیرده هم‌ شیرش را به سود طرح خود در جنگ ‌با ایران و استقلال و فرهنگ ملی و اسلام و انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی بدوشند و سرآخر جوان اهل دغدغه سینمایی با احساسات خود باید افسرده شود که من از جایزه اسکار در سایه سرو خوشحال نیستم!
و این تا همین‌جا حداکثر کنش و طراحی ما در این جنگ عظیم حق و باطل در رهبری سینما به‌وسیله حق و اسلام و حکمرانی انقلاب اسلامی یا سلطه شیطان مدرنیته و حتی غرب و شیطان بزرگ و سرمایه‌داری جهانی دشمن اسلام بر سینمای ماست!
 پس این مشکل از ماهیت سینما و پیدایش سینما در ایران‌ از همان ‌آغاز سر برآورده و هرگز هم مبانی نظری استقامت برابر این اسب تروای مدرنیته به‌وسیله رهبران دینی و فکری و متخصصان مسلمان در سینما تبیین و تثبیت نشده و نیز به برنامه و راه‌حل عملیاتی بدل نشده است مخصوصا و مشخصا دارم درباره سینمای جمهوری اسلامی حرف می‌زنم. 
 ما در بهترین وضعیت با سال‌ها تأخیر شروع می‌کنیم تکنولوژی نو در قلمرو سینما مثلا دستگاه سینماتوغراف در زمان مظفرالدین‌شاه و دوربین برای فیلمبرداری در زمان رضاشاه و با تکنولوژی پیشرفته‌تر در زمان محمد‌رضا‌شاه از آلمان و آمریکا و استودیوی مجازی در دوران جمهوری اسلامی را وارد کنیم اما مشکل اصلی به امان خدا رها می‌شود. و نتیجه باز تولید استعدادهای سینمایی درخشان، در خدمت مدرنیته و حتی سیاست اتحادیه اروپا یا آمریکاست!!!
     
مشکل کار کجاست؟
آیا مشکل و موضوع اصلی ناتوانی جریان انقلاب اسلامی در سینماست یا جریان غرب‌گرا در پیکره انقلاب و حکمرانی و یا جهل جریان اصول‌گرا و سطحی بودنش و یا عدم تربیت علما و فقهای بزرگ متخصص در گفتمان سینما و برعکس تربیت طلبه‌های نامتفکر در حوزه‌ها که خود طعمه مدرنیته سینما می‌شوند و همان زبان و بیان مدرن‌ها و یا انقلابیون احساساتی و سطحی را تکرار می‌کنند. یعنی در سینما، آن نقش درخشان و دوران‌ساز جهانی رهبری انقلاب اسلامی از سوی رهبران سینمایی تحقق نیافته و در نتیجه رهبری سینمایی غرب در سینمای ایران دارای قدرت هژمونیک و نافذ می‌شود که شده است. جشنواره‌های کن، اسکار، برلین‌ و...پیشروترین هنرمندان سینمای ما را می‌بلعند. چرا؟ برای سنخیت ایدئولوژیک و مدرن بودن؟ برای وسوسه ناموری و شهرت جهانی که روای هنرمند سینماست؟ 
برای امتیازات مالی؟ و ...؟
شاید برای همه اینها و چیزی بیشتر و ناگفته که بازمی‌گردد به تنفس توحید و حقیقت متعال در متن یک دوران نفوذ هولناک کفر. و مدرنیت و پسامدرنیت. در کره ارض. و عدم تدبر دراین‌باره به‌وسیله مومنان متخصص. 
حتما در اینجا در مقیاس جهان، کلمه نفوذ، کلمه‌ای تحریف‌گر است. اصلا نفوذی در میان ‌نیست. این کلمه ژورنالیستی، تقلیل یک واقعیت عصری و آزمایش و تقدیر الهی و سطحی‌کردن موضوع است. جهان در همه ذراتش تابع تمدن مدرن با ریشه انسانخدایی است و حتی الحاد است ‌نظام جهانی و نه الزاما میلیاردها انسان در جهان، همه ذره‌های این زندگی، ذهن میلیاردها انسان، شالوده‌ها و صورت‌بندی اجتماعی و اقتصادی، سرشت علم و تکنولوژی، قدرت سیاسی، نظام رسانه‌ای، نظام مدیریت، نظام تکنولوژیک، نظام اخلاقی همه اشیا و سبک‌های هنری، و از نطفه انسان و حیوان و سلول گیاهان، جنین در زهدان، سلامت و تربیت کودکان در خانه و کودکستان‌ها، و و و ...تامرگ همه وهمه با شالوده جهان‌بینی الحادی مدرنیته وانسان‌محوری و نیست‌انگاری، شکل‌بندی گشته است. انسان‌های مومن نیز درون همین اقتدار تمدنی زندگی می‌کنندوخود نظام مستقل حکمران و دارای قدرت تمدنی و نظام موجود در سیاست و دانش و اقتصاد و تکنولوژی و ... .ندارند در چنین نظام فرعونی پیشاظهور که با فرعونیت دوران حضرت موسی علیه‌السلام زمین تا آسمان فرق دارد و فرعونیت به حقیقت وجودی جامع و اسم جامع کفر غالب بر روح همه انکشافات تمدنی بدل شده، دیگر نمی‌توان با تفکر ساده‌دلانه و روش‌های خیالی و شعاری استقامت کرد. استقامت بر پیمان با حق، به معرفت، ایمان و اخلاص ناب و عمل صالح بس هوشیارانه، محتاج است تا تمدنی بیافرینی توحیدمحور در همه نظامات اجتماع و رها از چنگ شیاطین تا بتوانی رها حکمرانی کفر در دانش و بینش و کار و تولید و اخلاقیات و اقتصاد و سیاست ‌و هنر و ... زندگی کنی و این تمدن عدل جهانی امام موعود است و پیشاتمدنی که با رهبری اهل معرفت و اخلاص می‌تواند ما را تا حدی مستقل از مدرنیته حفظ کند و آن‌هم در صورت طی‌کردن مسیر درست شناختی و عمل به هدایت ولی فقیه و اجرای برنامه تحولی به‌طور متحد و ملی. و این نظم به ایمان و تعقل و تخصص و عمل صالح نیازمند است. عملی شبیه شیعیان ناب امام زمان(عج)، یعنی عمل حضرات بهجت، امام خمینی(ره)، علامه طباطبایی و امام خامنه‌ای دامت‌برکاته و ... و پیروان و شاگردان صادق آنان، مثل مطهری‌ها، بهشتی‌ها و مدنی‌ها و دستغیب‌ها و رجایی‌ها ... تا حاج‌قاسم‌ها و سیدحسن نصرالله‌ها و سنوارها و ... و کسانی ظاهر میان ما چون مفسر تسنیم، آیت‌ا... جوادی آملی و دیگران و ... اداره سینما هم چنین فرآیند شناختی و ساختاری و برنامه‌ای معقول و مخلصی باید طی کند و با حرف و شعار درست نمی‌شود. 
سینما بدون این رهبری، نمی‌تواند نه نهاد و نه اثری قادر به مقابله با اقتدار جهانی کفر و وسوسه‌‌اش بیافریند. 
با فیلم و سریالی که سراپا در نگرش و سازمان و تفکر و تکنولوژی نامستقل و وابسته به کفر و نیز آلوده به کسب سود دنیایی و بودجه و سفره رنگین برای زندگی مرفه است نمی‌توان سینمایی جهادی و مستقل ایمانی داشت، این را درک کنیم. این اولین نکته ماجرای ما و سینماست. 
تولد سینما اساسا در جهان و درایران چیزی نبود جزهنر درخدمت مدرنیته وگسترش نگاه،سبک زندگی و نشر ارزش‌ها و احساسات و رفتار مدرن به‌طور جامع. اگر این را درست فهم کنیم اولا پدیده و موضوع ثانیا در بستر جبر عصری، چگونگی توان‌یابی و اختیار و عزم ملی و استقامت بر توحید را درست فهم می‌کنیم و راه عملی درست ساختن فضای غلبه بر نهادهای شیطانی را پیدا می‌کنیم.
     
پایان ماجرا
نمونه‌‌اش موفقیت در تجربه علم هسته‌ای و دانش موشکی و اجرای علم در نهادی امام‌محور است. آن نظام تحت هدایت امام الهی است که ازبابایی تا طهرانی‌مقدم و از ستاری تا شهریاری و از روشن تا فخری‌‌زاده را گرد می‌آورد و سلیمانی و مغنیه و سیدحسن و نیلفروشان و زاهدی و ...را جمع می‌کند و رها از بروکراسی و مدیریت بروکراتیک معجزه به‌پا می‌دارد. جز این نوع حیات طیبه روحی و این نوع رهبری الهی اهل ایمان مخلص همه استعدادها و نخبگان شما طعمه نهادهای شیطان می‌شوند، زیرا از ابتدا رخنه‌ها در اعماق افراد و نهادهای ظاهرا متعلق به جمهوری اسلامی ولی کارگزار جهان مدرن نیروهای‌تان را در همه جا در دانشگاه، در نهادهای سینمایی و تهیه‌کنندگی، در دولت و‌ حکمرانی غرب‌گرا پیشاپیش اسیر و قربانی و آویخته نهادهای کفر و شیطان بزرگ می‌کند. آنها پرورده می‌شوند تا به آغوش مادر پرتاب شوند، برگردند. 
معلوم است برای چنین فردی اسکار یک رویاست. این انسان رویای حق و رهایی ندارد. اول مشکل را درست بشناسیم تا بعد درست راه‌حلش را در شرایط و مقتضیات انقلاب اسلامی پیدا کنیم.  اگر می‌خواهیم نیروهای انقلاب اسلامی طعمه نهادهای دشمن نشوند اول ببینیم چگونه اسلام و انقلاب و جمهوری اسلامی را مقتدر و دارای نفوذ کنیم. راه قدرت جمهوری اسلامی تبدیل‌شدن به یک آمریکای کوچک و نظام سرمایه‌سالاری ریزه‌خوار سفره غرب و آویزان به آن و یک نظام روحی و فرهنگی و اقتصادی و مادی پیرامونی نیست.نیروهای خلاق درفضایی پر از تبعیض وفساد و چپاول وامتیازات قشر ممتازوبی‌عدالتی فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و مدیریت نولیبرالی، پایبند نمی‌مانند. این فضا آنان را پرتاب می‌کند به فضای کشور مادر. مرض که ندارند امتیازات آنجا را برای یک نمونه درجه چند پست‌تر بامدیرانی از خود بیگانه و بی‌باور به انقلاب از دست بدهند و زندگی خود را تباه کنند. 
اگر ایران، یک نظام دادگرانه و سالم دینی و نیرومند برپا کند، حتی نیروهای مردد در خدمت آن درمی‌آیند اما وقتی رویای سیاسی رفرمیست‌های غرب‌گرا له‌له می‌زند برای تقلید از غرب و نگرش غرب‌گرا، چرا سینماگر با اسکار یکسره به دامان غرب نغلتد؟ 
این پایان ماجرای ما و سینما نیست آغاز آن است. 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها