«استعمارشناسی ایرانیان» در تاریخ تحولات سدههای اخیر دارای روندی پیوسته است که در«افق بیداری اسلامی ومرحله تمدنی» آن به بلوغ ورشدرسیده،آنهم بهگونهای که میتوان بهعنوان«مکتب استعمارشناسی ایرانی-اسلامی» ازآن سخن گفت.بهکارگیری استعمارشناسی ایرانی، یعنی ارائه فهم علمی تازهای درباره یکی از مهمترین کنشهای ملت ایران که برای حفظ شخصیت و هویت خود در برابر تطاول و دستاندازی بیگانگان انجام پذیرفته است. فهم نظری همین تاریخ به ما کمک میکند تا استعمار را در ابعاد مختلف بازشناخته به ارزیابیاش بپردازیم. ویژگیها و آثار استعمار همچنین کنش و واکنش ما ایرانیان در برابر آن، پرسشهایی چند را پیش میکشد. کشور ما از کی و چهاندازه از استعمار آسیب دیده؟ چگونه این آسیبها ترمیم و اصلاح شده؟ چرا عدهای با انکار این آسیبها با عناوینی چون «توهم توطئه» یا «پروژهسازی نمایشی استعمار» آن را به حاشیه میرانند؟ چرا برخی استعمار را میپذیرند و طرفدار این پدیده شوم هستند؟ نفوذ استعمار در کدام بخشهای فرهنگی و سیاسی و... بیشتر بوده؟ واکنشهای ایرانیان در اینمیان چه بوده و آیا قابل سنجش است؟ شناخت پدیده استعمار برای کشورهای حوزه مقاومت و بهویژه ایران بسیار لازم است که کانون بزرگترین انقلاب ضداستعماری سده است، و فهم آن بهویژه در کنار تجربیات دیگر کشورها میتواند استعمارشناسی ملی ایرانی را به استعمارشناسی فراملی اسلامی تبدیل کند. گشایشی مانند انقلاب اسلامی ایران از منظر فراملی دارای ویژگیهایی است که میتواند این تجربه ملی را پدیدهای اثرگذار در سطح جهان سازد. رویارویی شرق و غرب در سه بازه قابل بررسی است؛ دوران باستان، از فتح اسپانیا تا سقوط آن و جنگهای صلیبی، دوسده بیداری اسلامی و چکاد آن یعنی انقلاب، نظام و تمدن اسلامی ایران. این رویارویی در تمدن نوین ایران اسلامی همچنان نمود دارد و بهنوعی از دل آن «جنگ تمدنها و پایان تاریخ» بیرون میآید. پدیده استعمار با تاریخ قدیم و جدید غرب درآمیخته و در آثار کسانی مثل هرودوت کوشش شده برتری اروپا بر آسیا حس شود؛ به این معنا که بخشی از زمین را بربریت و بخشی دیگر را تمدن فراگرفته. با یورش اسکندر این شرقستیزی به ایرانستیزی آشکاری بدل شد. مستعمرهسازی سلوکیان با برتری اشکانیان برافتاد و رومیان بعدها به این دوقطبیسازی ادامه دادند، هرچند دو فرمانروایی بزرگ ایرانی اشکانیان و ساسانیان، سد جدی در برابر این استعمارگری و مستعمرهسازی رومیان بود. شرقستیزی غرب با ورود دریانوردان پرتغالی به عرصه، وارد مرحلهای چندفرهنگی در سطح جهان از رهگذر دریاها گردید که فصلی بس خونین و غیرانسانی مبتنی بر غارت وجنایت برپایه وحشیگری غربیها[اسپانیا، هلند، انگلیس و فرانسه] رقم خورد. تاریخ باستان ودوران جدید ایران اماروایت باشکوه ودرخشان دیگری دارد؛ایرانیان هرگز در فرمانرواییها و شاهنشاهیهای گسترده و فراگیر خود به استعمارگری وزیردستسازی روی نیاوردند؛ به فرهنگها و ملتها احترام گذاشتند و هیچگاه در کشورگشاییها ازخود فقروبدبختی بجانگذاشتند.ایرانیان دوران باستان، نقطه مقابل مستعمرهسازی یونانیها ورومیان بودند. درسدههای یازده و دوازده قمری در برابر پرتغال و در سدههای بعدی از انگلیسیها رنج فراوانی کشیدند. در دهههای اخیر نیز در برابر چیرهجویی خیرهسرانه امریکا و زیادهخواهیهایش چونان سد و بزرگترین مانع ایستادهاند و کوشیدند کشوری سربلند و سرفراز باشند و از رهگذر انقلابی جهانی، یعنی انقلاب اسلامی و تمدن جهانی، از هویت خود و دیگر مسلمانان پاسداری کنند.
ادامه دارد...
* برگرفته از آخرین اثر علمی در دست انتشار دکتر موسی نجفی