این فیلم که در بخش مسابقه چهلوسومین دوره جشنواره فیلم فجر حضور دارد،با دوربینی صریح و شاعرانه، رابطه انسان وطبیعت را درجغرافیایی خاص روایت میکند؛ جغرافیایی که نهتنها صحنه درگیری انسان با عناصر طبیعی است، بلکه نمادی از هویت فراموششده ایران محسوب میشود. به بهانه حضور این فیلم در جشنواره فجر با فریدون نجفی، کارگردان فیلم خاتی گفتوگو کردیم که در زیر آن را مرور میکنیم.
لطفا برای مخاطبانی که نخستین بار با فیلم «خاتی» آشنا میشوند، توضیح مختصری ارائه دهید.
فیلم خاتی به نظر من یک اثر منحصربهفرد در مقایسه با بسیاری از فیلمهای سینمایی ایرانی است که در سالهای اخیر در تهران ساخته شدهاند. دوربین این فیلم به دل طبیعت رفته ودرفضایی خاص اززاگرس فیلمبرداری شده است.این اثر رویکردی محیطزیستی دارد و بیشتر به بررسی رابطه انسان و طبیعت میپردازد. همچنین، به نوعی ادای دین به حوادث اخیر زاگرس نیز بهشمار میآید؛ آتشسوزی جنگلهای زاگرس و ازبینرفتن بسیاری از این منابع طبیعی ازجمله موضوعاتی است که به آنها پرداخته میشود. این فاجعه زیستمحیطی نشاندهنده ازدسترفتن بخشی از ثروت عظیم ایران است و این دغدغه ما شد که به فکر ساخت این فیلم بیفتیم. فیلمنامه این فیلم را من خودم نوشتم، اما تلاش میکنم بیشتر درباره دغدغهها و موضوعاتی که برایم اهمیت دارد سخن بگویم و از جایگاه فیلمنامه دوری کنم.
عنوان این فیلم ممکن است برای خیلیها ناآشنا به نظر برسد.
«خاتی» در اصل به معنای «بانو» در گویش بختیاری است. این واژه دقیقا همان «خاتون» است و نوعی مخفف نام کاراکتر اصلی فیلم ماست. این شخصیت، با بازی خانم بهرامی، زنی است که دغدغهاش محیطزیست و حیواناتوحشی است. این دغدغه باعث میشود یکسری اتفاقات و داستانهایی رقمبخورد که فیلم را ویژهتر میکند. انسانها در این فیلم در همجواری حیاتوحش زندگی میکنند و زمانی که آتشسوزی رخ میدهد و جنگل شروع به سوختن میکند، خیلی از حیوانات به مناطق مسکونی پناه میآورند.
این هجوم حیوانات هم آسیبزا و هم دردناک است. زنی که سالها در این منطقه زندگی کرده، بهتر از همه این مسائل را میشناسد و دغدغههای محلی را بیشتر نشان میدهد. این داستان انسانی است که باید در هرکجای ایران، ازجمله زاگرس وجود داشته باشد. به نظر من، قصه درام اجتماعی این فیلم شاعرانه است. بههمیندلیل میگویم این فیلم متفاوت است؛ زیرا شما معمولا فیلمها را در فضاهای آپارتمانی میبینید، اما خاتی به محیطی ویژه و خاص میپردازد. فیلمهای ناتورالیستی بیشتر درگیر انسان با طبیعت هستند و درواقع به ستایش طبیعت میپردازند. متأسفانه، آسیبهای زیستمحیطی که با آن مواجه هستیم، کمتر مورد توجه قرار میگیرد و دغدغههای زیستمحیطی در میان مردم کمرنگ است. به نظر من، فراموشکردن بخشی از ایران و از بین رفتن آن، یک واقعیت تلخ و ناگوار است.
با توجه به تجربیات قبلی شما در زمینه کودکونوجوان و حالا ورودتان به عرصه فیلمهای بزرگسال، همچنان به دغدغههای زیستمحیطی توجه دارید. چرا لوکیشن فیلمهای شما همیشه زاگرس و استان چهارمحالوبختیاری است؟ درباره این دغدغه انسانی بیشتر توضیح دهید.
من قبل از اینکه فیلمساز باشم، بیشتر یک فعال محیطزیست و طبیعتگرد هستم. شاید به همین دلیل است که در این فضا بزرگ شدم. دو کار قبلی من «اسکیباز» و «بچهگرگهای دره سید» هم دقیقا فیلمهایی هستند که با طبیعت عجین شده و داستان مردمان آن مناطق را روایت میکنند. من بهدلیل اینکه در این محیط زندگی کردهام، ریز فرهنگ و جزئیات آنجا را بهتر میشناسم. این شناخت به من کمک میکند تا به لحاظ مردمنگاری و جامعهشناسی تسلط بیشتری به آن منطقه داشته باشم. این موضوع باعث میشود که بتوانم به عمق مسائل برسم و از کنارهها نگذرم.وقتی شما فیلم را تماشا میکنید، متوجه جزئیات ظریف و ریز آن خواهید شد که برای افرادی که در آن جغرافیا زندگی نمیکنند، جذاب و جالب به نظر میرسد. این تفاوت ناشی از تحقیق و پژوهش عمیقی است که پیش از ساخت فیلم انجام میدهم. بههمیندلیل، نیازی به پژوهش گسترده ندارم، زیرا با فرهنگ و زندگی در آن منطقه بهخوبی آشنا هستم. این آشنایی به من کمک میکند تا بتوانم فیلمهای مرتبط با محیط زیست بسازم.دغدغه اصلی من این است که فیلمهایم در هرکجا که ساخته شوند، ازجمله چهارمحالوبختیاری یا خوزستان، همگی بهنوعی با فرهنگ و جغرافیای ایران مرتبط است. فیلم بعدیام هم قرار است در استان هرمزگان ساخته شود و من بهدنبال اشتراکات فرهنگی بین این مناطق هستم. در کل، من در ابتدای راه فیلمسازی هستم و دوست دارم از جغرافیا و رنگینکمان فرهنگهای مختلف ایران استفاده کنم.
فیلمهایی که خارج از مرکز استان یا پایتخت ساخته میشوند، معمولا چالشهای بیشتری دارند. درباره این چالشها و سختیها توضیح دهید و اینکه فیلم شما چقدر زمان برده است؟
وقتی از تهران فاصله میگیرید، کاربهطور قطع سختتر میشود. یکی از دلایل این سختی، حضور هنرپیشهها و سوپراستارهاست؛ اینکه بخواهید آنها را از تهران به مکانی دورمنتقل کنید، کار دشواری است. معمولا هنرپیشهها همزمان در چند پروژه مشغول کار هستند و رفتوآمدشان دشوار است. در نیمههای اول کار، ممکن است تیم بهخوبی همراه باشد، اما با گذشت زمان و دور شدن از خانوادهها، انرژی و انگیزه کاهش پیدا میکند. کار در طبیعت چالشهای خاص خود را دارد و نیازمند یک تیم قوی و همدل است.
فیلم خاتی، با بودجه شخصی ساخته شده و پشتوانه دولتی نداشته است. این موضوع باعث میشود که نیاز به حمایتهای درستوحسابی از سوی ارگانها بیشتر احساس شود. متأسفانه، این حمایتها معمولا کمتر دیده میشوند و این کمبود میتواند به چالشهای ما بیفزاید. یک بخش از چالشها به شناخت دقیق فرهنگها و جزئیات آنها برمیگردد. ما باید بتوانیم روی این جزئیات مانور دهیم و فیلمی بسازیم که در عین همخوانی با فرهنگ محلی برای مخاطب جهانی هم جذاب باشد. این دغدغه من است که فیلمهایم تحریفکننده فرهنگ نباشند و واقعیتهای آن را نشان دهند.فیلم خاتی در تیرماه و در شرایط شرجی بسیار سختی ساخته شد. ما بهدنبال این هستیم که تغییرات را در جامعه نشان دهیم و نظرات مردم برای من بسیار مهم است. در کارهای قبلیام، بهدلیل ریشههای مستند و واقعگرایی، سعی کردم از مردم محلی استفاده کنم و در خاتی نیز این رویکرد ادامه دارد. این فیلم بهنوعی رئالیسم جادویی است که مرز بین خیال و واقعیت را محو میکند و داستان انسان و حیوانات را به تصویر میکشد. بههمیندلیل، با کارهای قبلی من متفاوت است.
به بازیگرانتان اشاره کردید، بهویژه باتوجه به تمام سختیهایی که این کار داشته است.میخواستم ازتجربه همکاری با بازیگران چهرهای مانند خانم بهرامی و آقاخانی بگویید. با توجه به تمام چالشهایی که ذکر کردید، مسلما آنها همکاری زیادی داشتند.
دقیقا همینطور است، زیرا واقعا بازیگران خوبی داشتم که هرکدامشان با فضا سازگار بودند. بازیگری باید انتخاب شود تا در هر شرایط سخت بتواند خود را با آن محیط و جغرافیای بینظیر سازگار کند. خانم بهرامی، سعید آقاخانی، آناهیتا افشار و فرید سجادیحسینی، همگی واقعا زحمت کشیدند. به نظر من، کار با بازیگران حرفهای از این جهت بسیار کمک میکند، زیرا آنها میدانند چگونه باید بازی کنند. از این جهت تجربه خوبی برای من بود.وقتی بازیگر حرفهای در اختیارت باشد، قطعا دستت بازتر است، زیرا با تکنیکهای بازیگری آشناست. من سعی کردم بازیگران را به گونهای هدایت کنم که لحن مردم آنجا را بهدرستی پیدا کنند و چهرهشان به ویژگیهای محلی نزدیک شود. تمام تلاشم این بود که از لحن و لهجه افرادی که آنجا زندگی میکنند، فاصله نگیرند. هدفم این بود که کاراکترها در آنجا بهطور طبیعی قدم بزنند، راه بروند و رفتار کنند؛ بهگونهای که دقیقا شبیه مردم همانجا به نظر برسند.
هر کارگردانی که وارد جشنواره فجر میشود، مسلما هدفش رسیدن به سیمرغ است. میخواستم بدانم از نظر شما، اگر به یکی از سیمرغها دست پیدا کنید، آیا پس از دریافت این جایزه، کار فیلمسازی برای شما آسانتر میشود یا مسیر دشوارتری را پیش روی شما قرار میدهد؟
من همیشه معتقدم که فیلمساز باید به ساخت یک فیلم خوب توجه کند. فیلم خوب معمولا مسیر خودش را پیدا میکند؛ از دریافت سیمرغ تا حضور در جشنوارههای بینالمللی. دغدغهام واقعا ساختن یک فیلم خوب است. هرگز در حین ساخت فیلم به این فکر نمیکردم که حتما باید به فلان جشنواره برود یا فلان جایزه را کسب کند. البته جشنوارهها بسیار مهم هستند، زیرا بهنوعی عیار فیلم را مشخص میکنند. شما فیلم میسازید، کارشناسان و داوران آن را میبینند و اینجاست که جایگاه فیلم شما در سینمای ایران مشخص میشود. قطعا اگر برای این تلاشها اتفاقات خوبی بیفتد، انتظارات را کمی افزایش میدهد و من بهعنوان فیلمساز احساس مسئولیت بیشتری میکنم که باید فیلم بعدیام قویتر از این باشد و در این شکی نیست.