نقدی بر تغافل همه‌گیر …

جرم آدم‌ربایی از جرایمی است که ضربات هولناکی به خانواده ربوده شده، واردو امنیت جامعه را دچار اخلال جدی می‌کند.این ناهنجاری گاه به اندازه‌ای است‌که خانواده وی در مقایسه میان استمرار ربایش و مرگ ربوده شده راضی به دریافت جنازه عزیزان خودخواهند بود و این امررا به استمرار ربوده‌شدگی که با تنش‌های غیر قابل تحمل همراه است،ترجیح می‌دهند.
کد خبر: ۱۴۸۹۱۸۱
نویسنده فاطمه علی قاضی | حقوقدان
 
عنوان صحیح فعل ارتکابی گروگان‌گیرهای رشت، آدم‌ربایی است که بی‌تردید ربوده‌شدگان جای استمرار این ربوده‌شدگی، هولناک نبودن در دنیای تاریکی که مجرمان برایشان درست کرده بودند را ترجیح می‌دادند‌.
درتعریف این جرم وفق ماده ۶۲۱ قانون مجازات اسلامی مکانی که ربوده شده در آن نگاهداری می‌شود شرط نیست که خانه شخص ربوده شده باشد یا هر جای دیگری. اما آنچه در این پرونده که قطعا با ناگفته‌های بسیار مرموزی همراه است که تا‌کنون خانواده را یارای گفتن جزئیات آن نبوده، این است که ما نسبت به یکدیگر در سطح جامعه دچار نوعی از تغافل شده‌ایم که ریشه آن نامعلوم است.در پرونده ۲۹ ماه آدم‌ربایی یک خانواده ۹ نفره به انگیزه بردن مال و دارایی آنها، هر چقدر عمیق‌تر فکر می‌کنم به درکی از این‌که چطور ۹ نفر از اعضای یک خانواده ربوده شدند و هیچ کس، دوست، رفیق همسایه، آشنا و اقوام به مدت ۲ سال و ۵ ماه شک نکرده است که این ۹ نفر کجا هستند‌؟ چرا مشکوک پاسخ می‌دهند‌؟ چرا در مراسمات شرکت نمی‌کنند‌؟ آنها که به آداب و رسوم مقید بودند چرا هیچ خبری ازشان نیست‌؟ به پاسخ واضح و قانع کننده‌ای نمی‌رسم.این حد از تغافل من را یاد روایتی از همسایه رو‌به‌رویی منزل شومی که دخترکان معصوم مدت‌ها در چنگال صاحب خانه که خود را سرهنگ فتوحی ناجی آنان معرفی کرده بود (پرونده موسوم به خانه وحشت‌)، گرفتار شده بودند می‌اندازد، به نقل از همسایه رو‌به‌رویی او دیده بود دو ماه قبل از دستگیری سعید، متهم پرونده، یک دختر از طبقه دوم خود را پایین می‌اندازد. چرا همان لحظه به ۱۱۰ گزارش نمی‌دهد‌؟ 
چایش را می‌نوشد‌؟ 
یعنی موضوع پرت کردن هراسان یک دختر این‌قدر سطحی و پیش پا افتاده است یا این مفهوم تغافل به طرز عجیبی در وجودمان ریشه ‌دوانده که حاضر به پیگیری نیستیم یا شاید نسبت به ضابطان قانون دچار بی‌اعتمادی شده‌ایم !!!! 
برگردیم به پرونده رشت. مگر بنی‌آدم اعضای یک پیکر نبودند چطور در عصر حاضر که عصر ارتباطات و فضای مجازی است هیچ یک از این ۹ نفر یک رفیق نداشته که پیگیرش شود، نگران نبودن و غیبت او بشود، جواب‌های بی سر و ته دوستش نگرانش کند که با خودش بگوید این همه بی‌خبری طبیعی نیست، بگوید یک جای کار می‌لنگد، این رفیق من آدم همیشگی نیست … لحنش، صدایش، ادبیات صحبت کردنش تغییر کرده ….
چطور این اعضای یک پیکره بودن در لا‌به‌لای روزمرگی‌هامان تا این حد به فراموشی سپرده شده !‌سریال پوست شیر را دیده‌اید … یعنی یک نفر از این ۹ نفر یک نعیم نداشت‌؟ یک رضا نداشت که بفهمد این لحن همیشگی رفیق من نیست‌؟تنها قسمتی که این ماجرای تلخ را برایم غیر قابل باور می‌کند این حجم از بی‌کسی این ۹ عزیز هموطن و این حجم از تغافلی است که دچارش شده‌ایم‌.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها