وفق همین محاسبه کمی و کیفی، باید ابتدا مشخص کرد که دشمن در یک آوردگاه دنبال چه هدفی بوده و در نهایت، به چه چیزی دست یافته است. این قاعده در خصوص نبرد اخیر حزبا...لبنان و رژیم اشغالگر اسرائیل نیز صادق است. هدف نتانیاهو و رژیم صهیونیستی در این آوردگاه، نابودی حزبا... وپایان دادن به حضور آن درلبنان و منطقه بود.سؤال اصلی اینجاست که آیا چنین هدفی تحقق یافته یا خیر؟ زمانی که روی منازعات داخلی در اراضی اشغالی متمرکز میشویم،به این نتیجه میرسیم که حتی نزدیکان و اعضای کابینه ائتلافی نتانیاهو نیز نسبت به عدم تحقق این اهداف ابراز ناامیدی و یاس کردهاند. بنابراین، باید حماسه بزرگ حزبا...و دیگر گروههای مقاومت در منطقه را در مواجهه میدانی با رژیم صهیونیستی درک کنیم.صهیونیستها دنبال پایان مقاومت، نابودی جبهه مقاومت و گفتمان آن در منطقه بودند اما امروز مقاومت ضمن بقا در منطقه، وارد فاز جدیدی از حیات مقدس خود شده است. این همان پیروزی بزرگی است که باید به آن افتخار کرد. اصل حضور صهیونیستها پای میز مذاکرات آتشبس ( در لبنان و غزه) نشان میدهد این رژیم چگونه در برابرمقاومت مستاصل مانده است.مرور مواضع نتانیاهو در روزهای نخست نبرد درمنطقه، این حقیقت رابه وضوح نمایان میسازد: اینکه او مدعی بود اساسا آتشبس ومذاکرهای درکار نخواهد بود و تلآویو صرفا روی اهداف اعلامی خود در خصوص نابودی مقاومت متمرکز شده است!