تحقیقات جنایی در این پرونده از بیستم فروردین سال۱۴۰۱ و با انتقال پیکر نیمهجان مردی به نام هومن به بیمارستانی در شرق تهران آغاز شد. بررسیهای اولیه نشان داد هومن در نزدیکی خانهاش و در یک تصادف رانندگی بهشدت مجروح شده و در بیمارستان جان باخته است. ماموران با بررسی دوربینهای مداربسته، دریافتند یک نیسان آبی با پلاک مخدوش، عمدی با هومن برخورد کرده و گریخته است. تیم جنایی برای رازگشایی از این قتل به تحقیق از همسر مقتول پرداختند که او مدعی شد: همسرم از مدتها قبل با فریبرز، شوهر صیغهای دخترخالهام، اختلاف داشت و من در مرگ شوهرم به او مشکوکم. در ادامه مأموران پس از آنکه پی بردند فریبرز یک نیسان آبی دارد؛ وی رابازداشت کردند.
او درهمان بازجوییهای اولیه به تصادف عمدی اعتراف کرد و گفت: اختلاف من با مقتول بهخاطر همسرم بود. مدتی قبل با فریبا عقد موقت کردم اما او چند بار به من گفت شوهر دخترخالهاش در زندگی خصوصی او زیاد دخالت میکند، به همین خاطر تصمیم گرفتم او را ادب کنم.با اظهارات این مرد، همسر صیغهایاش بازداشت شد اما ادعا کرد دستور قتل شوهر دخترخالهاش را صادر نکرده است. با تکمیل تحقیقات مقدماتی، برای فریبرز به اتهام قتل و برای همسر موقتش به اتهام معاونت در جنایت، کیفرخواست صادر شد و هر دو در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستادند. در ابتدای جلسه همسر مقتول بهعنوان قیم دو فرزند صغیرش برای متهم درخواست قصاص کرد. سپس رئیس دادگاه با تفهیم اتهام به فریبرز از او خواست از خود دفاع کند که متهم با رد اتهامش گفت: من با خودرو به هومن زدم اما اتهام قتل عمد را قبول ندارم. روز حادثه با نیسان به سمت تهران میرفتم که با یک وانت برخورد کردم. راننده با من درگیر شد و دعوا میان ما بالاگرفت. من سوار ماشین شدم اما راننده وانت مرا تعقیب کرد. نرسیده به پارچین به انتهای خیابانی رفتم که در آن کانال آب بود و تردد در آن کم صورت میگرفت. من نیمساعتی آنجا ماندم تا راننده وانت مرا گم کند. آن محل در حوالی خانه اکبر بود، که او از خانهاش بیرون آمد و از آنجا که شب قبل با او درگیری لفظی داشتم با دیدن من سنگی را از روی زمین برداشت و به سمتم حمله کرد. من هم برای فرار از دست او ماشین را روشن کردم و قصد داشتم از آن خیابان خارج شوم که ماشینم ناخواسته به او خورد. بعد هم از ترس فرار کردم.در ادامه این جلسه، فریبا در جایگاه ایستاد و با رد اتهامش مدعی شد: وقتی با فریبرز عقد موقت کردم، دلم نمیخواست کسی موضوع را بداند اما چند روز بعد در کمال ناباوری شوهر سابقم پیامکی برایم فرستاد که نشان میداد از عقد من باخبر شده و از آنجا که فقط همسر دخترخالهام با او در ارتباط بود، فهمیدم کار او بوده است. شوهر دخترخالهام مدام کارهای مرا به شوهر سابقم گزارش میکرد. برایش پیغام فرستادم که دست از سر من و زندگیام بردارد اما تماس گرفت و شروع به فحاشی کرد. من هم موضوع را به فریبرز گفتم، او هم عصبانی شد و سراغ هومن رفت. پس از آخرین دفاعیات متهمان، قضات دادگاه وارد شور شدند و فریبرز را به قصاص محکوم و فریبا را از اتهام همدستی در این قتل تبرئه کردند. این رأی با اعتراض فریبرز برای رسیدگی نهایی به دیوانعالی کشور ارسال شد که قضات دیوانعالی کشور حکم قصاص فریبرز را تایید کردند اما تبرئه فریبا نقض شد. به این ترتیب زن جوان برای دومین بار در شعبه پنجم دادگاه کیفری پای میز محاکمه ایستاد. فریبا در این جلسه در دفاع از خود گفت: قبل از اینکه صیغه فریبرز شوم، صیغه مردی به نام محسن بودم. محسن دست از سرم برنمیداشت و مدام مزاحمم میشد. او هربار که زنگ میزد، میگفت هومن پشتسرم حرفهای بدی میزند و میگوید من هربار صیغه مردی میشوم. با دخترخالهام تماس گرفتم و خواستم با شوهرش حرف بزند تا پشتسرم صحبت نکند. شب وقتی فریبرز به خانه آمد، متوجه ناراحتیام شد. او اصرار کرد برای شام به رستوران برویم که قبول نکردم. پیگیر حالم شد که ماجرای هومن را تعریف کردم. شوهرم گفت سراغ هومن میرود تا با اوصحبت کند. او با قصد قتل از خانه بیرون نرفت. باورکنید من نمیدانستم هومن در تصادف عمدی کشته شده و در این ماجرا نقشی نداشتم.
پس از دفاعیات این زن، قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.