علیپور،صبور و مقاوم و سرشار از شوق زندگی بود؛ احوالپرس و پرانرژی. بعد از ابتلا به نارسایی کلیوی انگار این شوق و انرژی دوچندان شده بود. حالا او رفته... حرفه رسانه، بیرونش مردم را کشته، درونش اهالی رسانه را. حرفه پرخطری که یک فقره استرساش، علت همه بیماریهاست، اما فعالانش غالبا ازبیمه منطقی و معمول هم برخوردار نیستند؛ این وجه مادی ماجراست، متاسفانه از منافع معنوی هم بیبهرهاند. اهالی رسانه که حرفهشان یادآوری و مطالبهگری است وقتی از این حوزه کناره میگیرند یا به رحمت خدا میروند و یا به سرعت فراموش میشوند. کسی بازخوانیشان نمیکند. نهادی برایشان بزرگداشت نمیگیرد. شب فلانی و به افتخار بهمانی ندارند و بهتلخی روزگار فراموش میشوند. باورش سخت است شبوروز با وزیر و وکیل و هنرمند و الخ نشست و برخاست کنی و امور مُلک و مردم را پیگیر شوی و حتی شاخص حوزه و حرفه خودت باشی اما سهماه- فقط سهماه- غایب شوی، دیگر کسی سراغت را نمیگیرد! حتی اگر بهخاطر فشارهای شغلی بیمار و ازکارافتاده شده باشی. غریب دنیایی دارد این خبرنگاری و روزنامهنگاری و امر رسانه؛ حق همه را مطالبه میکنی وبه سرانجام میرسانی، ولی از بدیهیترین حقوق محروم میمانی! حالا در این شرایط فقط خودمان میبایست حواسمان به یکدیگر باشد. «زینب علیپور» عزیز از میان ما رفت؛ باشد که او را و همدیگر را فراموش نکنیم.