بازهم مثل همیشه شاهد اجرای یکی دیگر از نمایشهای شما با تکیه بر نمایشنامهای از زندهیاد اکبر رادی هستیم، شاید بشود گفت، درطول این سالها شما یکی از معدود کارگردانانی بودهاید که تقریبا اغلب نمایشنامههای او را به صحنه بردهاید؛ دلبستگی شما نسبت به متون رادی از کجا نشات میگیرد؟
از دوران دانشکده و حتی قبل از آن، همیشه درکارهای من دو مسأله موج میزده است؛ یکی فقر و دیگری بیعدالتی. اگر کارهای من را دیده باشید امکان نداردکه این دو موضوع در آنها نباشد. وقتی که با مرحوم رادی و آثارش آشنا شدم، دیدم بهترین محمل برای اجرای تئاتر بهشمار میروند، چون در کارهای اوهم به این دو مسأله بهکرات اشاره شده است. همکاری من با رادی از اجرای نمایشنامه «پلکان» شروع شد. خاطرم هست،زمانی که نمایشنامه دیگر اویعنی «لبخند باشکوه آقای گیل» را در تئاترشهر روی صحنه بردم، همزمان مراسم بزرگداشتی هم برای او در تئاترشهر برگزار شده بود.وقتی رادی پشت تریبون رفت به این مسأله اشاره کرد که: «درست ربعقرن است که من ومرزبان باهم زندگی و کار میکنیم و تا بهحال در همکاریهایی که باهم داشتیم، به کوچکترین مشکلی برنخوردیم،شاید درمواقعی اختلاف سلیقه داشتیم ولی بعد ازپنجدقیقه حل میشد.»وقتی «تانگوی تخممرغ داغ» را روی صحنه بردم، درواقع سیامین سالگرد همکاری من و رادی هم بود. میتوانم بگویم، من شیفته آثار رادی شدم و این شیفتگی باعث شده که امروزوقتی متنهایی ازسوی نمایشنامهنویسان دیگر به دستم میرسد و میخوانمشان، ببینم که مولفههای نمایشنامههای رادی را کم دارد.درواقع اجرای نمایشنامههای رادی باعث شد تا سلیقهام از منظر دیالوگنویسی بالا برود و نتوانم هر متنی را برای اجرا بپذیرم. شیفتگی من نسبت به متون رادی تا اندازهای است که اغلب نمایشنامههای او را از حفظ هستم و گاهیاوقات که بچهها سرصحنه دیالوگی را کموزیاد میگویند، بلافاصله متوجه میشوم و نکات را به آنها گوشزد میکنم. تردیدی نیست که رادی برای درام این مملکت زحمت زیادی کشید؛ اگرامروز او زنده بود، درام ایران به جاهای بهتری هم میرسید. ضمن اینکه اطمینان دارم ارزشمندی آثار او درسالهای آینده بیشازپیش شناخته میشود.
باتوجه به اینکه «باغ شبنمای ما»را میتوان از جهات گوناگون، برشی از تاریخ معاصر دانست، انگیزه شما از اجرای چنین نمایشی چه بوده است؟
من این نمایش را بیستوچندسال پیش کار کرده بودم. جالب است که درآن زمان نقش ناصرالدین شاه رابه زندهیاد استاد عزتا... انتظامی پیشنهاد کردم و حتی متن را به منزلشان بردم و وقتی نمایشنامه را مطالعه کرد خوشش آمد و موافقت خود را برای حضور دراین نمایش اعلام کرد. اگرچه، بعد از آن مسائلی پیش آمد که ایشان نتوانست دراین نمایش حضور پیدا کند. با اینحال در سالهای اخیر تصمیم گرفتم دوباره این نمایش را بهدلیل مولفههای دراماتیک و همینطور درونمایهای که دارد، روی صحنه ببرم و خوشحالم که حالا این اتفاق محقق شده است.
چرا سالن نیاوران را برای اجرا درنظر گرفتهاید؟ضمن اینکه قیمت بلیت این نمایش هم بهنسبت دیگرآثارتان گرانتربوده است.
خیلیها این سؤال را از من پرسیدهاند. ببینید الان نمایشهایی روی صحنه است که بهنظر من به قیمت واقعی بلیت لطمه وارد کرده است و قیمت آنها از یک میلیون تومان شروع میشود. بدون آنکه بیآنکه قصد توهین داشته باشم، [باید بگویم] اغلب این آثار از کیفیت لازم برخوردار نیستند. از طرفی، مردم ارزش آثار تئاتری را به نسبت پول بلیتی که میپردازند میسنجند. درحالیکه اغلب این تئاترها برای فروش در گیشه از بازیگران چهره بهره میگیرند. اتفاقا خود من همیشه از جمله کسانی بودهام که در جلسات شورا تاکید داشتهام که قیمت بلیت تئاتر پایین باشد تا اقشار مختلف جامعه بتوانند به تماشای آن بنشینند؛ کما اینکه در نمایشهای خود من، بلیت برای دانشجویان به شکل نیمبها در نظرگرفته میشود و برای دانشجویان رشته تئاتر که اصلا بلیت رایگان است.امروز شرایط تئاتر بهشکلی شده که آندسته از مخاطبانی که واقعا دوست دارند تئاتر ببینند بهدلیل قیمت بالای بلیت، پشت درهای سالنها میمانند، درحالیکه بهاعتقاد من، آنها مخاطبان اصلی تئاتر هستند. باید این نکته را قبول کنیم که اجرای یک تئاتر درحالحاضر با دشواریهای مخصوص بهخود همراه است و وقتی کارگردانی مثل من میخواهد نمایشی را اجرا کند چارهای ندارد که تن به قیمت بالای بلیت بسپارد. مجموعه هزینههای این نمایش نزدیک سهمیلیارد برآورد شده و طبعا میبایست هزینه خود را از رهگذر فروش بلیت تامین کند. درباره سالن هم باید بگویم، دوست داشتم نمایش را در تئاتر شهر یا ایرانشهر اجرا کنم ولی وقتی به این دو سالن مراجعه کردم، دیدم که تا اواسط سال آینده پرهستند و من تا آنزمان نمیتوانم صبر کنم؛ چرا که درگیر اجرای نمایش دیگر خود در تالار وحدت خواهم شد. از اینها گذشته، نمیخواستم گروهم بیکار باشد، بنابراین به این نتیجه رسیدم که نمایش را در سالن نیاوران اجرا کنم. هرچند به این مسأله هم فکرکردم که شاید بهدلیل دوری مسافت، مخاطبان زیادی نتوانند به تماشای نمایش بیایند اما خوشبختانه بهرغم تمام مسائلی که وجود داشت، استقبال از نمایش، تا امروز مطلوب و راضیکننده بوده است.
زندهیاد رادی در زمان حیات نسبت به هرکدام از نمایشنامههایش که روی صحنه میبردید، چه دیدگاهی داشت؟
در اوایل همکاری به نمایشنامههایش حساس بود و حتی نمیگذاشت که یک واو جابهجا شود. یادم هست، در نمایش «آمیز قلمدون» من یکی از صحنههای نمایشنامه را حذف کردم، البته بعدها وقتی تلهتئاتر آن را ضبط کردیم این صحنه را آوردم، ولی هنگام اجرا روی سن آن را حذف کردم و وقتی به او گفتم جواب داد هرکاری دلت بخواهد میتوانی درباره متن انجام دهی. به من اعتماد داشت و همیشه میگفت من شیطنتهای شما را در کارگردانی دوست دارم. در مجموع، از نظر فکری به هم نزدیک بودیم و همین تفاهم باعث تداوم همکاری ما شد.
درحالحاضر جایگاه تئاتر را چطور ارزیابی میکنید؟
تئاتر امروز شرایط خوبی ندارد، اگر کسی به عنوان کارگردان وارد سینما شود، حتما پیشینه دستیار کارگردان را داشته و اتفاقا کسانی که در سینما پس از طیکردن این مراحل به کارگردانی میرسند کارگردانان موفقی هم میشوند، ولی در تئاتر معیاری برای سنجش توانایی افراد وجود ندارد و هرکسی ولو این که دانش، تجربه و تخصصی دراین زمینه نداشته باشد میتواند مدعی کارگردانی تئاتر شود! بهخصوص اینکه امروز شاهد ورود افرادی هستیم که در شاخههای هنری دیگر فعالیت دارند و حالا در جایگاه کارگردان، نمایشهایی را روی صحنه میبرند. بعضی هم خیال میکنند اگر در یک نمایش، خواننده و ارکستر بیاورند،
میتوانند مخاطب را جذب کنند. درواقع شرایط امروز تئاتر، آدم را یاد فضای لالهزار قدیم میاندازد، گویی تئاتر برای همه دستاویزی شده تا وقت خالی خود رابا آن پرکنند.
راهکار اصلی برای سامانبخشی به این معضل از دید شما چیست؟
باید سختگیری شود و معیاری برای ورود افراد به تئاتر درنظرگرفته شود. البته قصد ندارم استعدادهای جوان را که بهواسطه دانش و تخصص به درجه کارگردانی تئاتر رسیدهاند، زیرسؤال ببرم. روی صحبتم با آندسته از افرادی است که بدون داشتن چنین مولفههایی وارد تئاتر شدهاند، بهویژه اینکه امروز در دانشکدهها استعدادهای زیادی وجود دارند که بدونشک آینده فوقالعادهای در تئاتر در انتظارشان خواهد بود. مشکل دیگری که دراین زمینه وجود دارد این است که بعضیها درهیچ رشتهای قبول نشده و حالا از بد حادثه در رشته تئاتر پذیرفته شدهاند، این افراد هم امروز به تئاتر لطمه زیادی وارد کردهاند.
از نوبت دیوانگی تا متنی از ناظم حکمت
همانطور که اشاره کردم، مسأله این است که متون رادی سلیقه من را بالا برده و دیگر نمیتوانم هر متنی را قبول کنم. همین الان بیش از ۱۵ متن روی میز کار من قرار دارد که از سراسر ایران به دستم رسیده است. ولی وقتی اغلب این نمایشنامهها را میخوانم راضیام نمیکند؛ شاید بهاین خاطر که نگاه نو و موضوع نویی در این آثار وجود ندارد. نمونهاش یکی از متنهایی بود که چندوقت پیش به دستم رسید، وقتی آن را خواندم دیدم کاملا مشابه نمایشنامه «لبخند باشکوه آقای گیل» است و فقط اسامی را تغییر داده وگرنه متن همان متن رادی است!
به او گفتم اگر بخواهم چنین متنی را کار کنم ترجیح میدهم همان نمایشنامه اصلی رادی را کار کنم، ضمن اینکه من بعد از رفتن رادی، مقداری هم کمکار شدم. البته در سالهای اخیر سعی کردهام از آثار دیگر نمایشنامهنویسان معاصر هم بهره بگیرم که نمونه آن «نوبت دیوانگی» نوشته پرویز زاهدی است که اردیبهشت و خردادماه سال آینده این نمایش را در تالار وحدت به صحنه میبرم و همینطور نمایشنامهای از ناظم حکمت که قراراست در ماههای آتی آن را اجرا کنم.