صنعت، دامنه و گستره وسیعی دارد و نمیتوان آن را به یک حوزه خاص محصور کرد. صنایع بالادستی و پاییندستی در همپوشانی با یکدیگر، عیار پیشرفت صنعتی کشور را در میدان تجارت و مهارت رقم میزنند. در چنین شرایطی، نیاز به نقشهراه همهجانبه و جامعی در حوزه صنعت داریم تا بتوانیم با استناد به آن، فرصتها و تهدیدات را در این عرصه مهم و خطیر بشناسیم.
سؤال اصلی اینجاست که چنین نقشهراهی چگونه و بر اساس چه اهداف و ابزارهایی باید ترسیم شود؟ در اینجا ما با بهینهسازی و ارتقای کیفیت خدمات و بازاریابی دقیق و نتیجهمحور مواجه هستیم.
استفاده بهینه از نیروی انسانی، سرمایه، تجهیزات، مواد خام و کالای نیمهساخته، سبب میشود ما با فرض وجود امکانات قطعی و نسبی خود، بهترین مسیر را برای سوددهی داخلی و بینالمللی در عرصه صنعت و تجارت ترسیم کنیم. این نقشهراه سبب میشود تا نهتنها شاهد استهلاک منابع و صنایع خود نباشیم، بلکه آنها را در یک ارتباط منظم، منطقی و خروجیمحور با یکدیگر تعریف کنیم.بدیهی است که مدیران بخش دولتی و خصوصی در عرصه صنعت، نقش بسیار مهمی در چینش اجزای این نقشهراه و جایابی مناسب آن در نقشه کلان صنعتی کشور ایفا خواهند کرد؛ افرادی که موانع و فرصتها را در طول سالهای متمادی پس از آزمونوخطا شناختهاند و اکنون نتیجه تجربیات و موفقیتهای خود را میخواهند در یک سند عملیاتی جامع و کامل منعکس سازند. باید قدر این سرمایههای فکری و عملیاتی را دانست و بهترین استفاده را از آنها برد.