اربعین؛ روایت تابناک کرامت و...

کد خبر: ۱۴۷۰۱۰۶
نویسنده مهدی توکلیان - کارشناس رسانه و عکاس

ترنم‌های فتح از فرات
روایت عشق را به قلب‌های غم‌دار غبارگرفته 
به ارمغان می‌آورد 
به سمت جاماندگان از قدم‌های قافله
حماسه
یعنی حضور 
و رفتن یعنی رسیدن 
جنوب و غرب این سرزمین
نخل‌ها 
صدای آبی ابریشمی فرشته‌ها را با تاروپود جان‌شان حس کرده‌اند 
آفتاب و برف
زیروبم صدای قدم‌ها و پای زائران را‌
می‌رود و می‌رود 
تا آن دور‌ها 
که افق آن‌قدر نزدیک می‌شود 
با ذره‌ذره جان 
به وحدت می‌رسد
و ما را به مهمانی پیشانی‌های بلند
و دل‌های گسترده‌ای می‌برد
که رفتند
تا به ایستادنمان فاخرانه لبخند بزنیم 
و این مسیر است که ما را 
در دهلیز‌های فراموشی گرفتارآمده
رها می‌کند 
به حجره‌های سرخ پرواز راه می‌نماید
اربعین 
آسمان هم‌تراز 
هزاره‌های ابتدایی تاریخ و تکرار همسان می‌شود 
آینه‌های امیدواری
روایت تابناک کرامت و 
عاشقی
زیبایی
جاودانگی
و تکرار اربعین شصت‌و‌یک هجرت 
مردان و زنان سرزمین ابوتراب تربتش را به تبرک بر قلب جان
و موکب‌ها می‌فشانند
جوانان عشیره بر طبل جنون می‌کوبند 
و زنان قبیله در اشک معطر می‌شوند
مردم میزبان موکب‌ها 
مروارید می‌شوند و زیبا
و کودکانش لباس خدمت می‌پوشند 
و مهیا می‌شوند
برای پاک‌کردن غبار قدم‌های مسافران سرزمین ابوتراب 
موکبیان 
با منطق عشق 
سخن آغاز می‌کنند
اندوخته دیروز بیعت امروزشان را به جا می‌آورند و 
و در مسیر نگاه‌شان در موکب‌ها 
محبت تراوش می‌کنند
سپاه خدمت صف می‌کشد
شدت ارادت در میان سفره‌ها 
و در التماس به مسافر‌ها 
نمایان می‌شود
مردمان وامدار سخاوت بی‌مرز علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام 
به قدم‌های زائران التماس می‌کنند
دست‌های دست بر سینه پیرو جوان عشیره‌ها 
دست در دست هم می‌دهند 
تا لجاجت‌هایمان در غیاب وصل 
 به رفتن مانند نباشد
محبت و کرامت
 تقلید ناشیانه‌ای از وجود سبز این مردم است.
 عشق 
در چشم‌های خادمان اینچنین جلوه دارد
 و خودنمایی می‌کند 
 بدون هیچ دلیلی 
و از هر سرزمینی که قدم‌هایت به مسیر رسیده است
مهربانی را تقدیم قدم‌های خسته و پا‌های تاول‌زده‌ات می‌کنند 
تا بهار جاودانه اربعین را دوست بداری 
بهار نیکی‌ها، بهار مهربانی‌هایی سبزتر از هرچه بهار
اربعین
 رخصت داده است تا بهار 
جای‌جای این زمین را در این زمان دل‌انگیز کند 
و محور تمام مهربانی و کرامت و ادب شود 
مرکز تمام مهر بی‌بهانه و نجابت و صفا و...
مرکز تراوش شکوفه‌های بی‌دلیل با نشان خوبی و ادب
و آفتاب در اربعین هر سال قمری 
به انتظار زائر‌هایی از شرق و عرب هستی 
طلوع می‌کند 
 تا قصه روز دهم 
کربلای شصت‌ویک هجرت 
را به چشم جهان بتاباند 
روایت روزی که خورشید رفت
و شفق تولد یافت
اربعین 
تواتر تصویری از کاروانی است 
که شهیدان چراغ به دست بر کشتی سوارند
تصویری از شهیدانی رو به آسمان 
تصویری از اهالی ساحل در انتظار سفری بی‌نهایت 
قصه قبیله با حیای حیرت‌انگیز حادثه روزگار
حدیث حادثه‌ها
 اربعین قصه تمام تو
من
و ما
من، تو و آینه‌های تودرتوی تاریخ تکرار رویش‌ها 
اربعین
 هزار روایت است به تعداد تک‌تک پیاده‌ها
به موج‌موج مردم در مسیر موکب‌ها 
و قصه مردم مخلص منتظر به خدمت زوار 
الفبای ادب بر مسیر رفتن‌ها 
مهربانی 
کرامت 
تمام خوبی‌ها 
سفیدی 
در ازدحام صف‌های زائر‌ها 
اربعین
 تکرار تاریخ تولد تمام خوبی‌ها در دل بیابان‌ها 
در میان نخلستان در مسیر آب فرات 
هم‌صدا با صدای پای پیاده‌ها در راه 
رفتن رسیدن است 
در مسیر قبله‌گاه عاشق‌ها 
با مالک سرزمین غربت‌ها 
 هم او که شهره جهان شد به عشق نامش 
و همیشه تاریخ سربلند سرآمد‌ها 
و سرمست سرسپردگی رضای حق تعالی
اربعین 
گذر از خط آغازین عاشقی زمان نجوا‌ها 
در مسیر غلتان خاک برای رسیدن به گوهر‌ها 
و یادآور غربت تاریخ شصت هجرت 
ترنم ملکوتی بهار در زمستان دل‌های مسافر‌ها 
و معجزه بهار در زمستان
صدای خنده‌های شوم کفتاران به گوش می‌رسد 
و زنجیر‌های محکم سکوت در هم می‌شکند
و هنوز در مسیر ثدیم بیابان و نخلستان‌ها
یا همان طریق‌العلما 
محله‌ها پر می‌شوند از مردمان عاشق زوار 
و می‌توان حس کرد سایه‌های مرموز مزدور‌ها 
سنگینی سر نسپردن به دعوت‌ها 
قلب مردان قبیله را می‌فشارد
و خورشید وجودشان خانه‌نشین تنهایی خود در نرفتن به موکب‌ها 
اربعین 
زندگی در بهار و عاشقانه زیستن تکرار می‌شود
مرز‌های جغرافیای انسان‌ها به هم می‌ریزند 
اربعین
موکب‌ها میراث‌دار شکوه حضور مردم‌هاست
جان خسته زوار 
 در سایه آرامش ابر‌های مهربانی و محبت تازه می‌شود 
در سرمای فصل انجماد انسانیت در هزاره سوم 
و در میان قلب‌های یخ‌زده تاریک‌اندیش جهان 
گرمای مردمان همنشین با نخل و رود و خاک و رمل 
کهنه‌واژه‌ها دوباره جان می‌گیرند 
و مرکب‌ها مرکب معانی الفبای مهر و ادب و نیکی‌ها می‌شوند 
در میان مسیر فرعی‌ها
 اضطراب در سینه خادمان منتظر از تپیدن می‌ایستد
 تاصدای گام‌های مسافران نجف شنیده شود 
به استقبال می‌روند 
و در مسیر تمنای حضور تا مسافری ساکن شود
دسته به دسته می‌آیند
به هزار لطف و مهر 
برای مسافر 
هله بالزوار خوانده می‌شود 
می‌گریند
و کیف و کوله را به سمت موکب‌های ساده می‌کشند
مردمان دور از تذبذب و تردید 
قدردانان غیرتمند 
 مردمان نمک‌شناس سفره ارباب
 برایت سفره‌داری می‌کنند 
با تمام هستی‌شان 
در ازدحام بی‌حرمتی‌های روزگار تمدن‌ها 
و در عصر قدرناشناسان نامرد
میراث گمنام و ماندگار مولایمان حسین‌بن علی را در موکب به یاد می‌آورند
دست‌های نیرومند جوان‌های عشیره می‌لرزد
 و نشان بزرگی شیخ قبیله 
از سر پیران و شیوخ می‌افتد 
زمزمه‌ها بلند و بلندتر
تا به خانه‌ای قدم بگذاری
 و چشم‌های مشتاق اهل خانه را طراوتی‌بخشی 
خبر آمدن زائران 
 حسین‌بن علی علیهم‌السلام در شهر می‌پیچید 
و توفان مهربانی‌ها وزیدن می‌گیرد 
کودکان به اشتیاق نگاهت می‌کنند 
و زنان در سکوت برایت غذا مهیا 
و مردخانه برایت تلاش تا مسافر کربلا دمی بیاساید
 و جانی دوباره دریابد

موکب‌داران با منطق مهربانی سخن آغاز می‌کنند
کرامت و مهمان‌نوازی
 در مسیر مشایه تراوش می‌کند
مهر بی‌منت 
 در میان موکب‌ها نمایان می‌شود
پرچم محبت و همدلی 
در قلب‌ها به اهتزاز درمی‌آید
مردمان وامدار سخاوت بی‌مرز علی‌بن ابی‌طالب
 به استقبال از عدالت‌محوری او تأسی می‌کنند
 دست در دست هم می‌دهند 
تا دست‌های دسیسه‌پرور دوران 
 در مسیر مسافران قطع شود 
تاریخ 
پلک‌های خود را به هزار و چهارصد افسوس به عقب برمی‌گرداند
 که انسان فراموشکار بساط بسیط آتش فتنه را در سرزمین کربلا گسترانیده است
و هرگاه تقویم تاریخ عاشقی ورق می‌خورد
کربلایی دیگر در اربعین 
دگر بار تکرار می‌شود.
قدم‌های مسافران 
نذر قدم‌های قافله عشق 
عازم سفر می‌شود
اربعین 
ضرباهنگ گام‌های تاریخ
 خورشید عشق را
 به دیار مرده قلب‌ها فرامی‌خواند
تا در طنین گام‌های پرتلاش پست‌ترین مردمان تاریخ 
برف‌های وجودشان آب شود
و فصل انجماد سپری شود
سرودن غزل تشنه‌کامی کربلاییان
 آغاز می‌شود
کاروان منزل‌به‌منزل 
در مسیر رسیدن به روز واقعه
 در حرکت است
 و هر منزلگه دلدادگی عاشوراییان را حکایت می‌کند 
باد‌های آوازه‌خوان صحرا نیز
 آمدن سفیر عشق را بر سرتاسر خاک ماتم‌گرفته نینوا
نجوا کنند
کرامت کاروان مردم 
و خادمان در موکب‌ها 
ریشه در کرامت کریم کاروان‌دار کربلا دارد
 از همان منزلگاه (ثراف) که آب فراوان داشت 
و فرمود لشگری را با اسب‌هایشان سیراب کنند
اربعین 
هر سال در تن تاریخ می‌دمد
 تا ریه‌های فرسوده روزگار نسیم حقیقت را
 دگرباره پذیرا شود 
غرق در غرور اغراق‌آمیز خدمت می‌شوند
همدلی، یکدلی
 و همزبانی و همراهی
نظم رایج زمانه را به هم می‌ریزد
دل‌های دلبسته دنیا در اربعین رها 
و چشم‌هایشان را روی آخرت روانه 
لحظه‌های تاریخ به انتظار مسافران مسیر 
 قد می‌کشند
دل زمان در حواشی مسیر مشایه 
نرگسِ غم می‌کارد
و مژگان زمین در غزل‌خوانی چشمان کاروان 
در مسیر چراغان است
و قلب بیابان نم زده 
از اشک زائران، ضرباهنگ گام‌های امیران کاروان عشق را
 در گوش زمان می‌سراید 
اربعین 
 به پیشواز وعده هزارساله تاریخ می‌رود 
تاریخ، دگربار متولد می‌شوند 
بهار تازه می‌شود
باران بی‌بهانه می‌بارد
 دروازه‌های پنجره‌های مهر خدا
 به مردمان مشایه گشوده می‌شود
اربعین 
جوانی جوانه می‌زند
جوانی و جوانمردی 
کاروان در کاروان
رهسپار رزمگاه رزمنده رشید رود فرات می‌شوند
 و اشک شوق می‌ریزند 
به نشان از توفیق حضور در مسیر 
فرات
 به نام اسطوره ادب 
 روضه می‌خواند 
از زمانه قدم‌گذاشتن قامت رعنایش در نینوا 
و در کنار خودش
از هنگامه برداشتن مشک برای رساندن آب به اهل خیام و حرم
از زمان استجابت حاجت کودکان عطشناک
و این تفسیر ساده و سخت اربعین است 
اربعین
یعنی ترجمان غیرت و عزت
 و عاطفه و عقل 
که هرساله در تاریخ عشق معنا می‌شود
اربعین 
الفبای ادب و وفا 
در موکب‌ها تدریس می‌شود 
 و کرامت، حرف به حرف 
در گوش تاریخ عاشقانه‌های هستی هجی می‌شود
اربعین
 در مشایه و در مسیر 
آموزگار عشق و ادب و ارادت است 
و تاریخ
 سرانگشتان حیرت به دندان می‌گیرد
 و در روایت لحظه‌های اربعین حیران می‌ماند 
اربعین 
عقیق عشق اشراقی یکه‌تاز فداشدن در راه خدا 
 ذرات قطره‌قطره شناور می‌مانند
اربعین که می‌رسد
 خاک‌های جهل‌گرفته، بیابان‌های بینوا
 نوایی تازه می‌گیرد 
و بیابان‌های بی‌آبروی شصت‌ویک هجرت 
که بیمار حسرت قدم‌های حجت خدا مانده‌اند 
جانی دگر می‌یابد 
اربعین
 مرثیه معراج مردانگی و مروت. 
از دست‌های باغیرت بی‌دست کربلا را در گوش مسافران سرزمین عشق می‌خواند 
احساس بی‌قراری
 طعم شور چشم‌ها را 
به لب‌های تشنه می‌چشاند
خاک بوی مشک را می‌دهد
بوی علم او را
اربعین 
 چشم عالم به بی‌انتهاترین مفهوم گمنام دلدادگی دوخته می‌شود
عطش شدید
 سراسر احساس را فرا می‌گیرد
و تمام آب‌های جهان 
طعم عطش می‌گیرند
یک آسمان بغض 
در مسیر مشایه درنگ می‌کند
دریا دریا 
 باران باران 
ناله ناله
سوز کاروان کربلا جاری می‌شود
انحنای نحیف نگاه کودکانِ کاروان 
 طاقت درشتی اشک‌های بانوی نینوا را ندارد
در مسیر مشایه
 مادران بر مادر حماسه سلام می‌دهند 
اربعین 

حدیث دلدادگی و عاشقی می‌سرایند
اربعین 
نماد آرزو‌های نامکرر تمام زمان‌هاست 
که از هر زبانی شنیده می‌شود...
بهار تکیده زیر قدم‌های ارباب شکوفا می‌شوند 
و لاله‌های عاشق معنای مهربانی را می‌فهمند
غریبانه‌ترین غروب‌ها 
 در گمنام‌ترین زمین
عطشناک‌ترین لحظه
 بر خاک می‌چکد
خورشید اربعین 
 سوگوار مظلوم قربانگاه عشق می‌شود
داغدار کاروان تازیانه 
 و اشک و اندوه 
 شلاق اعتراض بر قلب خویش می‌کوبند
اربعین 
چهلمین روز ثارا... است 
خون تنیده در رگ‌های تاریخ 
شهید بی‌شبیه تاریخ عشق
 و بانوی تنهای نینوا
با گلوی مرثیه‌ها
حدیث تشنه‌ترین دست‌های صحرا را می‌خواند
 مادران در مسیر اربعین
 هم‌نوا با مادر پروانه‌های بی‌قرار نینوا 
سوگواری می‌کنند 
دل‌هایشان به لرزه درمی‌آید
و در داغ بانوی هزار داغ اربعین شصت‌ویک هجرت
 عزادار می‌مانند
اربعین
 بیت‌الغزل غزل عاشقانه زندگی برادر و خواهری دردانه سروده می‌شود 
و کربلای شصت هجری
قرآن یک بار دیگر از حنجره عاشورا تلاوت می‌شود 
حج حسینی می‌شود در امتداد طواف سرخ 
لحظه‌های باصفا
سعی‌های ناگزیر
سرخ‌تر ز آقای ما کسی
در طواف عشق
سربلند نبود
 و در اوج انتظار 
سمت عشق می‌رویم
 از خانه پدری
از جبین سرزمین ابوتراب
 مهربانی طلوع می‌کند
و عشق، راه خود را به نام مبارکش شروع
عقل، عاشقانه سربه‌راه می‌شود و
راه نوحه‌خوان 
راوی روایتگر
 و صدای پای زائران زمینه زمزمه روضه راه
همسفر خورشید دهم هجرت 
خود را تنها می‌تواند به انتظار بسپارد،
 به آغوش غم‌انگیزترین 
غمواره خلقت 
با خطوطی محزون. 
از همه سو دربر می‌گیرد و به دروازه‌های کهنه و قدیمی شام همراهت می‌کند 
به نبرد با نومیدی‌ها و بی‌آرزویی‌ها 
رفتن رسیدن است، رسیدن روز‌های خوش موعود
انتظار، سخنگوی سرزمین قصه‌های مظلومان است
 و نام پرآوازه‌اش بر تمام مرز‌های عشق پادشاهی می‌کند
 مسیر مرا به سکوت وامی‌دارد
 و اشک‌هایم را جاری می‌کند
تنها همین سکوت برای عاشق‌شدن کافی است 
برای آن‌که سال‌ها در معبر زمانه صبور باشم 
و سرانجام امید خویش را چشم‌به‌راه بمانم
 تنها انتظار برای رنگ‌پریدگی گونه‌هایمان
برای تسلیم غزل‌هایمان
 برای از خواب پریدن 
 کافی است

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
اجتهاد زنان سیره عُقلاست

درگفت‌وگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کرده‌ایم

اجتهاد زنان سیره عُقلاست

نیازمندی ها