۱۰مؤلفه دوران گذار در غرب

اکثر استراتژیست‌های آمریکایی و اروپایی طی سال‌ها و به‌خصوص ماه‌های اخیر تصریح کرده‌اند که غرب در دوران گذار قرار دارد.برخی این گذار را گفتمانی و عده‌ای دیگر،ساختاری و راهبردی قلمداد می‌کنند.در اینجا به ۱۰مؤلفه دوران‌گذار درغرب اشاره می‌کنیم:
کد خبر: ۱۴۶۰۳۱۱
نویسنده محمد مهدی ایمانی‌پور / رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی
 

۱. شکاف نسل‌ها درآمریکا واروپا: شکاف موجود در نسل‌ها، به خصوص نسل «Z» بانسل‌های قبلی در آمریکا و اروپا، خود را در تحولات، اعتراضات‌ومطالبات نوجوانان‌وجوانان این کشورهانشان داده است. نقش پررنگ ومثال‌زدنی نوجوانان‌وجوانان آمریکایی و اروپایی دراعتراضات ضدصهیونیستی درغرب حکایت ازهمین شکاف وتاثیرمستقیم آن درترسیم «مختصات غرب‌نوین» دارد.  

۲. ابطال مطلق‌انگاری ادعایی غرب: اکثر نظریات القایی غرب درخصوص اثبات حکمرانی ابدی آن برنظام بین‌الملل، با رویکردی مطلق‌انگارانه تشریح و تبیین شده‌اند، اما اکنون این «مطلق‌انگاری» به رغم میل غرب از بین رفته است. حتی افرادی مانند فرانسیس فوکویاما، بانی نظریه پایان تاریخ، دیگر از لیبرال‌دموکراسی به‌مثابه یک واقعیت قطعی و گریزناپذیر در جوامع بشری یاد نمی‌کنند.

۳. اثبات ناکارآمدی لیبرال‌دموکراسی: نقد نظام لیبرال‌دموکراسی در دوران کنونی، نه صرفا به‌واسطه انتقادات تئوریک، بلکه مبتنی بر شیوه حکمرانی و مدل رفتاری حکمرانان مورد توجه و تحلیل جهانیان قرار گرفته است.

۴. تبلور گفتمان‌های ارزش‌محور در سطح جهانی: تبلور گفتمان‌هایی مانند مقاومت جهانی، بیداری انسانی و دیگر گفتمان‌های ارزش‌محور که فطری و سلطه‌گریز هستند، مؤلفه مهمی در تبیین ماهیت دوران گذار و چرایی آن در غرب محسوب می‌شود.  

۵. شکاف طبقاتی ذاتی در نظام اقتصادی غرب: افکارعمومی در غرب سال‌ها پس از گردش طولانی‌مدت قدرت میان دو جریان غالب، یعنی سوسیال‌دموکرات و محافظه‌کار، به این نتیجه عینی دست یافته که شکاف طبقاتی در نظام اقتصادی غرب، یکی از ویژگی‌های ذاتی این ساختار محسوب می‌شود و تا زمان عدم تغییر بنیادین ماهیت و مدل حکمرانی غربی، تغییرناپذیر خواهد بود.

۶. شکست انگاره‌های انسان‌گرایانه در غرب: انسان‌محوری طی دهه‌های اخیر تبدیل به خمیرمایه فکری نظام حکمرانی غربی شد و صاحبان قدرت در آمریکا و اروپا، هر نماد و نشانه‌ای از معنویت و خداباوری را در ذیل کلیدواژگان تجربه‌گرایی و اثبات‌گرایی سرکوب کردند، اما امروز شاهد بازگشت انسان به خویشتن و معنویت در سراسر جهان هستیم.

۷. تبلور خلاقیت در ترسیم مدل‌های حکمرانی غیرغربی: گذشت زمان و اثبات ناکارآمدی مدل‌های گفتمانی و حکمرانی در غرب، منتج به تبلور خلاقیت بشری در ترسیم مدل‌های حکمرانی غیرغربی، براساس ارزش‌های مشترک جهانی شده است.

۸. شکست نهادگرایی غربی در قرن جدید: غرب پس از جنگ جهانی دوم، بسیاری از نهاد‌های بین‌المللی را با هدف توزیع نامتوازن قدرت خلق کرد. حتی تشکیل اتحادیه اروپا در اواخر قرن بیستم نیز برمبنای همین نهادگرایی صورت گرفت، اما امروز حتی شهروندان اروپایی نیز از این نهاد‌های ناکارآمد به‌مثابه پاشنه آشیل غرب یاد می‌کنند.

۹. درک دوگانگی‌های مفهومی و مصداقی در غرب و وجود استاندارد‌های دوگانه: وقوع حوادثی مانند جنگ غزه و جنگ اوکراین، استاندارد‌های دوگانه در غرب و تعارض مفاهیم ظاهرا ارزش‌محور مانند حقوق‌بشر و حق‌حیات با مصادیق آن‌ها را بیش از پیش عیان ساخته است.  

۱۰. تغییر درلایه باورها: باورها، مهم‌ترین لایه ذهنی انسان محسوب می‌شوند، امااکنون باوربسیاری ازشهروندان آمریکایی و اروپایی، به‌خصوص نسل جدید آن‌ها در قبال ماهیت و نظام حکمرانی در غرب تغییر یافته است.

newsQrCode
برچسب ها: آمریکا اروپا غرب
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها