مسلم است که این اقدام یک حرکت نمادین بوده، شاید برای رساندن این پیام که دل وزیر بهداشت با صنف پرستاران است، اما این حرکت سمبلیک واضح است که برای پرستاران نان و آب نمیشود و دردی از جامعه پرستاری دوا نمیکند، همانطور که گنجاندن روز پرستار در تقویم و برپایی جشنها و گردهماییها به مناسبت این روز تا به حال برای پرستاران چارهساز نبوده است.
پرستاری بالذات حرفه دشواری است و پرستار باید آدم ویژهای باشد تا زیر بار دشواریها قد خم نکند. قامت بسیاری از پرستاران ما اما زیر فشار سختیهای شغلی خم شده، نه به این دلیل که انسانهای نازپرورده و گزینههای نامناسبی برای حرفه پرستاری بودهاند بلکه به این خاطر که ذات دشوار این شغل با سختیهای تحمیلی و دست ساخته امتزاج یافته و کار را به جایی رسانده که عدهایشان عطای این شغل را به لقایش میبخشند، یا خانهنشین میشوند، یا سراغ حرفهای دیگر میروند یا وطن را پشت سر میگذارند و به امید روزهای بهتر تن به پیچیدگیهای زندگی درغربت میدهند. درست است که درباره میزان مهاجرت پرستاران به خارج کشور اتفاق نظر آماری وجود ندارد اما درباره اصل قضیه که رفتن و خداحافظی با وطن است، همگان دست از انکار برداشتهاند. هرسال تعدادی پرستار که درباره تعدادشان مناقشه وجود دارد از مراکز درمانی جدا میشوند و کسی چه میداند شاید به ساحل نجات میرسند، ولی در عین حال پرستارانی که میمانند فشار نبودن همکاران را شدیدتر از قبل تحمل میکنند درحالی که این ماندن و تاب آوردن به لحاظ مالی عایدی چندانی برایشان ندارد. در کنار پرستارانی که به این شکل روزمرگی میکنند بیمارانی هم وجود دارند که کمتر دیده میشوند؛ انسانهای دردمندی که نخواسته و ندانسته تاوان کمبود پرستار و حضور پرستاران خستهای که دل به کار نمیدهند را میپردازند.
وعدههای بسیار عملکردهای اندک
فعالان برخی صنوف گوششان از وعدهها پر است؛ یکیشان پرستاران که فقط برای یک فقره از این وعدهها بیش از ۱۲ سال صبر کردند. قانون تعرفهگذاری خدمات پرستاری سال ۸۶ تصویب شد اما تا سال ۱۴۰۰ این قانون آییننامه اجرایی نداشت یعنی قانونی بود بدون پشتوانه که بودنش با نبودنش فرقی نداشت. حالا اما این قانون وارد فاز اجرایی شده ولی نه آنطور کامل که موجب رضایت جامعه پرستاری شود. ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور نیز که آغاز اجرای این قانون به نام دولت وی ثبت شده همین را میگوید و توضیح میدهد: « اکنون تخصیص اعتبارات این قانون در حال تکمیل است و نواقص کار در حال برطرف شدن توسط وزارت بهداشت است.»
تعرفهگذاری خدمات پرستاری همان سیستم اعطای کارانه است به این معنی که یک پرستار بسته به میزان خدماتی که ارائه میدهد و شدت دشواری این خدمات، دستمزد دریافت میکند. اما از آنجا که تعرفهگذاری خدمات پرستاری هنوز به صورت کامل اجرا نشده، اوضاع مالی پرستاران هم تغییر چندانی نکرده؛ چنانچه یک پرستار با ۲۴ سال سابقه به ما میگوید حقوقش ۱۲ میلیون تومان در ماه است. بهجز ماجرای حقوقها و دستمزدها که ماجرایش مثنوی صد من کاغذ است و تا به حال وعدههای مفصلی دربارهاش داده شده، موضوع کمبود پرستار هم از آن ماجراهای کشدار و کهنه در نظام سلامت است که همواره وعدهها پیرامون آن از عمل به وعدهها پیشی داشته. وقتی تعداد پرستاران شاغل از تعداد پرستارانی که برای ارائه خدمات مطلوب نیاز است، کمتر باشد هر پرستار به فردی پرمشغله تبدیل میشود که این مشغله مستقیما بر کیفیت خدماتش اثر میگذارد. به روایت دقیقتر و آنطور که محمد شریفیمقدم، دبیرکل خانه پرستار میگوید، اوضاع نظام بهداشت و درمان کشور به لحاظ کمبود پرستار اینگونه است:« اگر تعداد پرستارانی را که هر سال از سیستم جدا میشوند را ۳۰۰۰ نفر بدانیم وزارت بهداشت حتی به این اندازه به کادر درمان اضافه نمیکند. قابل تامل اینکه درسالهای ۱۳۹۹تا۱۴۰۲ قرارشد ۱۲هزار پرستار استخدام شوند که این روند تکمیل نشد و هنوز به جذب سالانه ۳۰۰۰ پرستار هم نرسیدهایم.»
نتیجه این وضع نیز واضح است؛ کمبود شدید پرستار در مراکز درمانی، افتتاح بیمارستانهای جدید بدون تکمیل کادر پرستاری و به خطر افتادن جان بیماران، آنگونه که دبیرکل خانه پرستار توضیح میدهد:« کمبود پرستار اکنون آنقدر جدی است که به دلیل این کمبود، برخی بیماران جان خود را از دست میدهند.»
بنابراین مشکلات جامعه پرستاری فقط به افراد شاغل دراین صنف مربوط نمیشودبلکه آحاد جامعه را تحت تاثیر قرارمیدهد، همانطور که بیتوجهی به مطالبات این صنف معنایی جز بیاعتنایی به سلامت جامعه ندارد؛ حتی اگر کارت پرستار افتخاری در جیب وزیر بهداشت باشد.
عمده مشکلات جامعه پرستاری
اجرای کند قانون تعرفهگذاری خدمات پرستاری
کمبود شدید نیرو و تعیین شیفتهای طولانی
نبود امنیت شغلی برای گروهی از پرستاران
وجود نگاه کوتاه مدت در بهکارگیری نیروها
حقوق و مزایای نامتناسب با میزان سختی کار