این یعنی زیرساخت برای آموزش خارجیها وجود دارد ولی برای بچههای ایران نه. به این ترتیب یک متقاضی رشته پزشکی کمکم امیدش به پزشک شدن درداخل را ازدست میدهد، البته اگرمتعلق به خانوادهای باشد که از پس هزینههای سنگین پردیسهای خودگران دانشگاههای دولتی یا شهریههای دانشگاه آزادبرنیاید.همینفردامااگر پشتوانهمالی داشته باشد(نه درحدتحصیل دردانشگاههای تاپ اروپا وآمریکا) سراغ موسسات و شرکتهایی میرود که همچنان به مردم وعده صندلیهای خوش آب و رنگ در یکی از دانشگاه های خارجی را میدهند که در سالهای اخیر یا در یکی از کشورهای اروپای شرقی بوده یا در روسیه یا در چین. چالش ولی از همین جا آغاز می شود. این موسسات و شرکتها درکفش خود ریگ دارند ودراصل مشغول فروش سراب پزشکی هستند. جدا ازموسساتی که متقاضی پزشکی را به دانشگاهی واهی که وجود خارجی ندارد هدایت می کنند، موسساتی هم هستند که افراد را به سمت دانشگاههایی سوق می دهند که کیفیت پایینی دارند به حدی که وقتی یک جوان ایرانی از این دانشگاهها فارغالتحصیل شد اگر به ایران بیاید، وضعیتش بهتراز یک دیپلمه نخواهد بود، چون وزارت بهداشت مدارک تحصیلی بسیاری از دانشگاههای خارجی را تایید نمیکند. با این حال بازار تبلیغات این موسسات هنوز گرم است و وعده پزشک شدن هنوز عدهای را اغوا میکند اما چرا با این که وزارت بهداشت بارها نسبت به فعالیت این موسسات و شرکتها هشدار داده همچنان عدهای در دام میافتند و مهمتر این که همچنان چنین دامهایی پهن است و بساطشان جمع نمیشود؟
فریب با ادعای نمایندگی
موسسات و شرکتهایی که داوطلبان ایرانی رشتههای پزشکی را جذب میکنند تشکیلات دست بسته و بی دست و پا نیستند؛ اتفاقا چون فکر همه چیز را کردهاند در تبلیغاتشانطوری وانمود میکنند که بسیار معتبرند. آنطورکه ابوالفضل باقریفرد، معاون آموزشی وزارت بهداشت میگوید دقیقا بر این واژهها تاکید میکنند: «شعبه رسمی دانشگاه های خارجی در داخل ایران هستند.»
مسلم است که چنین جملاتی میتواند جلب اعتماد کند اما با هوشیاری و مطلع بودن از موضع رسمی وزارت بهداشت در قبال این موسسات هرچه اینها رشته میکنند، پنبه خواهد شد. باقریفرد میگوید:«هیچ دانشگاه خارجی در ایران شعبه ندارد، بنابراین موسساتی که ادعای اخذ نمایندگی دانشگاههای پزشکی خارجی را دارند به هیچ عنوان مورد تایید وزارت بهداشت نیست.»واضح است ایرانیانی که این مسیر را برای تحصیل در رشته پزشکی انتخاب میکنند به بیراهه رفتهاند، زیرا حتی اگر به سمت «هیچ» هدایت نشده باشند، حتما در دانشگاه هایی درس خواندهاند که مدارکشان مورد تایید ایران نیست و از آنجا که به گفته معاون آموزشی وزارت بهداشت تایید و ارزیابی مدارک پزشکی دانشجویان ایرانی در خارج کشور بهعهده وزارت بهداشت است و این کار به هیچ شرکت و مؤسسهای تفویض نشده،آنوقت خارج رفتههای مدرک به دست به مشکل میخورند. بد ماجرا این که این افراد پولهای زیادی را نیز در این دانشگاهها خرج میکنند که به گفته غلامرضا حسنزاده، دبیر شورای عالی برنامهریزی علوم پزشکی سالانه ۲۵تا ۲۷هزار دلار برای تحصیل خود هزینه میکنند.
ظرفیتهای محدود، اعزامهای مشکلساز
برای تحصیل دررشته پزشکی در پردیسهای خودگردان دانشگاههای داخلی به نرخ امسال هر دانشجو در یک سال باید ۱۲۰میلیون تومان شهریه بپردازد. به این ترتیب تحصیل اقشار ضعیف در این دانشگاهها تقریبا منتفی است. ظرفیت پذیرش دانشگاههای دولتی هم با این که براساس تصمیم شورای عالی انقلاب فرهنگی افزایش یافته اما همچنان بسیار کمتر ازتقاضاهاست در حالی که به گواه رئیس سازمان نظام پزشکی کشورهمین افزایش ظرفیت دردسرساز هم شده است. محمد رئیسزاده که از افزایش ۵۰۰ درصدی ظرفیت پذیرش رشته پزشکی در کشورخبر میدهد از وضعیت یکی ازدانشگاههای علوم پزشکی می گوید که «برای ۲۵دانشجو برنامهریزی کرده ولی امسال ۱۲۵دانشجو به آن اضافه شده است.» اوهمچنین از یک بیمارستان دانشگاهی سخن میگوید که«۱۸۰ تخت دارد ولی برایش ۲۸۰ دانشجوی پزشکی است و به همراه یک استاد، ۵۰دانشجو بر بالین بیمار حاضر میشوند.»این گفتهها بهخوبی نشان میدهد که افزایش ظرفیتها چه ولوله ای در بیمارستانهای دانشگاهی به پا کرده و امکانات تا چه اندازه محدود است اما وقتی معاون آموزشی وزارت بهداشت اعلام میکند که «اکنون بیش از ۸۰۰۰ دانشجوی پزشکی از ۶۰ کشور در ایران تحصیل می کنند» این سؤال ایجاد می شود که چرا همین امکانات محدود به جای این که به ایرانیها برسد، سهم دانشجویان خارجی میشود؟پس در این هنگامه نباید انگشت اتهام را فقط به سمت آنهایی گرفت که برای تحصیل پزشکی از کشور خارج می شوند، بلکه فضایی که به موسسات متقلب اعزام دانشجو اجازه تداوم فعالیت میدهد باید به چالش کشیده شود؛ همچنین توسعه نیافتن امکانات و ظرفیتهای آموزش پزشکی و در مجموع، اتمسفر حاکم بر کشور، پاسخگوی نیاز متقاضیان تحصیل در رشته پزشکی نیست.