حدود یک ماه از فوت حمیدرضا زارع میگذرد؛ پسرنوجوان ساکن کرج که در اثر سانحه تصادف جانش را از دست داد و حالا نامش در فهرست اهداکنندگان زندگی ثبت شده است. ساعت ۲۲ شب، ۲۱ آذرماه امسال بود که حمیدرضا و دو نفر از دوستانش تصمیم گرفتند با خودروی پراید هاچبک گشتی درخیابانها بزنند. همه چیز خوب بود، اما وقتی به ابتدای جاده مخصوص و محدوده امامزاده حیدر رسیدند، ناگهان تصادف کردند و حمیدرضا که در صندلی عقب نشسته بود در اثر شدت تصادف از شیشه به بیرون پرتاب و سرش به شدت ضربه خورد. حمیدرضا را به سرعت به بیمارستان شهیدمدنی کرج منتقل کردند ویکی از دوستانشان هم با پدر حمیدرضا تماس گرفت تا موضوع را به او اطلاع دهد.
محمدرضا زارع، پدر حمیدرضا به تپش میگوید، او با ما تماس گرفت و گفت حمیدرضا تصادف کرده است و میخواهند پایش را گچ بگیرند، اما کادر درمان میگویند که بزرگتر و خانواده او باید در بیمارستان باشند: «بعد از اطلاع او، همراه خانوادهام به بیمارستان رفتم و دیدم پزشکان مشغول احیای پسرم هستند. همانجا فهمیدم پسرم از دست رفته است. تا صبح کارمان گریه و زاری بود. جراحی هم انجام نشد و پزشکان گفتند سطح هوشیاری او پایین است. بعد از مدتی، یکی از پزشکان در مورد اهدای عضو با ما صحبت کرد و گفت این کار خیر، معامله با خداست. هرطور صلاح بدانید و تصمیم بگیرید، ما نیز همان کار را انجام خواهیم داد. اجازه ندادم صحبتش را تمام کند و گفتم یک شرط دارد که گفت هر شرطی باشد، میپذیریم. گفتم میخواهم با بزرگترهای خانواده در مورد اهدای اعضای بدن حمیدرضا صحبت و مشورت کنم. اگر آنها نپذیرند، این مساله منتفی است. دکتر هم قبول کرد و گفت اگر به من پیام دادید که کارهای مربوط به انتقال و اهدای عضوش را انجام میدهم و اگر هم پیام ندادید، او را همینجا در بیمارستان نگه میداریم.»
با اینکه کمرپدر ازغم ازدست دادن فرزندش دو تاشده بود، اما به مساله مهمتری فکر میکرد. وقتی به خانه برگشت، موضوع اهدای عضو پسرش را با دو مادربزرگ، دو پدربزرگ، عمو و داییهای حمیدرضا مطرح کرد و گفت، تصمیم گرفته است اعضای بدن پسرش را اهدا کند و اگر موافق هستند، این کار انجام شود. هیچکس مخالفتی نکرد و پدر تصمیم نهایی خود را گرفت: «برگه اهدای کلیهها، قلب، کیسه صفرا و دو شاهرگ اصلی را امضا کردم، اعضای دیگر بدن هم بود اما آن لحظه چشمهایم پر از اشک بود و بقیهاش یادم نیست. بعد هم پسرم به بیمارستان سینا منتقل و اعضای بدنش اهدا شد.»
او در مورد وضعیت دو دوست همراه حمیدرضا ادامه داد:«یکی از دوستانش از قسمت لگن به پایین به شدت مجروح شده و دوست دیگرش هم بعد از مدت کوتاهی ترخیص شد. فقط این را بگویم که من «با خدا معامله» کردم.»