در گفت‌وگوی «جام‌جم» با کوروش سلیمانی کارگردان نمایش «توافق‌نامه» مطرح شد

اجرای کمدی اما نه به هرقیمتی

این روزها نمایش «توافق‌نامه» به کارگردانی کوروش سلیمانی در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه است؛ نمایشی که در آن سلیمانی در کنار بهنام تشکر و رامین ناصرنصیر بازی می‌کند.
کد خبر: ۱۴۳۹۶۲۲
نویسنده  رضا آشفته - گروه فرهنگ و هنر
 
توافق‌نامه، نمایشنامه‌ای است گیرا و فرح‌بخش از رمان‌نویس و نمایشنامه‌نویس بنام فرانسوی، فیلیپ کلودل، که در لباس طنز تصویری از تلخ و شیرین، رفاقتی پر از فراز و نشیب را ارائه می‌کند؛ رابطه‌ای که معلوم نیست در آن عاقبت پیروز کیست؟ دوستی یا نفرت؟ با کوروش سلیمانی درباره این اثر گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

چطور شد که کلودل و توافق‌نامه را برای کار کردن در این روزها بهتر دیدید؟
من در کار یک مرحله بسیار دشوار دارم و آن هم انتخاب متن است؛ چون معتقدم در این مرحله تکلیف بسیاری از چیزها مشخص می‌شود. در انتخاب متن، نسبت اجتماعی متن با مردم روزگار و آنچه باید به گفت‌وگو بنشیند به عنوان مسأله‌اش با هنرمند تئاتری، بسیار اهمیت دارد. من دو سال پیش که می‌خواستم کار تازه‌ام را ارائه کنم، خیلی جست‌وجو کردم تا در نهایت به سفارش اصغر نوری با این متن کلودل با ترجمه خانم شهلا حائری آشنا شدم. زمانی که کتاب را خریدم، در کافه کنار شهرکتاب آن ‌را خواندم و همان‌جا گفتم این باید اجرا شود. دلایل زیاد هم دارد؛ این‌که متنی جدید از ادبیات فرانسه است، موضوعاتی هم که در آن مطرح می‌شود، در جامعه خودمان هم مطرح است. سوم هم ساختار دراماتیک است که در تمامی کارهایم به آن توجه داشته‌ام و در اینجا همه عناصر بجا و به موقع هستند. چنانچه بذرش را بجا می‌کارد و محصولش را بجا درو می‌کند. شخصیت‌پردازی درستی دارد و داستان روایت می‌کند.

کمدی بودن متن چقدر کار را برای اجرا سخت‌تر می‌کند؟
از همان ابتدا که با بازیگران هم صحبت می‌کردیم، اولویت ما کمدی نبود، بلکه روایت یک داستان بسیار ساده بود که بین آدم‌های معمولی رخ می‌داد. اما خب، نویسنده آن‌قدر هوشمندانه متنش را نوشته که در جاهایی ناگزیر خنده‌دار است و این خنده همراه با تفکر است؛ یعنی به خاطر تمسخر، مضحکه، دست انداختن و شوخی‌های عجیب و غریب نیست تا خنده مبتذل پدید بیاید. کاملا خنده‌هایش بر اساس ویژگی‌های قصه روی می‌دهد. در واقع کمدی موقعیت است و ما کمدی کلامی آنچنان نداریم. این موقعیت است که می‌خنداند و در خیلی از جاها این خنده از سر درد است. یعنی آنجاهایی که احیانا تماشاگر می‌خواهد با کار همذات‌پنداری کند، بعدش به فکر فرو می‌رود و این برایم خیلی ارزشمند است. کمدی کارکردن خیلی سختی دارد اما ما کارمان در پلان اولی که برای اجرا داشتیم، اصلا کمدی نبود. 

نسبت به کارهای قبلی‌تان به نظر می‌رسد رویکرد کمدی بودن توافق‌نامه تفاوت عمده‌ای دارد؟
کار قبلی‌مان ‌که متن زنده‌یاد احمدرضا احمدی بود به نام «فرودگاه ۷۰۷» و یک کار شاعرانه غمناک بود چون درباره شعر و شاعری و شرایط سختی که در مواجهه با زندگی باید تحمل کند، نوشته شده‌بود و افتخار می‌کنم آن‌ را در زمان حیات شاعر با گروهی که با من همکاری کردند به صحنه بردم. اما در کارهای قبلی‌ای که داشتیم مثل سکوت سفید، ناگهان پیت حلبی و خرده نان و فالومی اگر نگاه کنیم، در همه آنها، به ویژه در ناگهان پیت حلبی که یک کمدی ایرانی بود، همیشه در کارهایم کمدی خود به خود دیده می‌شود. واقعا می‌گویم قصد این را نداشته‌ایم که بخواهیم بخندیم ولی از آنجا که قصد داشتیم زندگی را نشان بدهیم و زندگی یک بخشش، کمدی است و یک جاهایی از آن هم خیلی تراژدی می‌شود، باز کمدی می‌شود، به همین دلیل به ناگزیر کمدی در کارهای‌مان پدید آمده. با آن‌که بهنام تشکر و رامین ناصرنصیر سبقه درخشان طنز و کمدی دارند و من افتخار می‌کنم در کنارشان، بازی می‌کنم. اما ما از همان ابتدا قرار گذاشتیم که سمت کمدی نرویم. ما گفتیم درباره یک سری موضوعات با تماشاگر گفت‌وگو کنیم. موضوعاتی مانند پنهان‌کاری، دروغ، نان به نرخ روز خوردن، کلاهبرداری و سرهم کلاه گذاشتن و... ولی ویژگی‌های متن، ما را به این سمت برد و من هم ناراضی نیستم چون یکی از کارهایی هم که می‌شود برای تماشاگر کرد این است که حالش را خوب کنیم؛ اما نه به هر قیمتی و نه به هر ابتذالی. ما هیچ ادعایی نداریم، اما سعی کردیم در آن راه کمدی درست پدید بیاید و در عین حال اندیشه را متوجه کنیم. چون استاد بزرگم آقای حمید سمندریان همیشه می‌گفت که احساس تنها کفایت نمی‌کند، ما باید اندیشه را در کنارش هدف‌گذاری کنیم و برویم سراغ راهی که اندیشه تماشاگر تحریک شود اما احساسات هم در کنار آن لازم است.

بازیگران بر چه پایه‌ای برای نقش‌ها انتخاب شده‌اند؟
راستش را بخواهید با بهنام تشکر از تابستان پارسال صحبت کرده بودم و جلسات متعددی هم داشتیم که چه کار کنیم و چه بگوییم و چه نگوییم. خودم هم دوست داشتم که در این کار بازی کنم، اما در کارهای قبلی‌ام این کار را نکردم و می‌دانستم کار سختی است و باید بین بازیگری و کارگردانی تفکیک قائل شوی و در این تجربه‌های قبلی یاد گرفته بودم بتوانم تا حدودی این تفکیک را قائل شوم، اگرچه همچنان بسیار سخت است. این اتفاق چون دو بازیگر فوق‌العاده چه به لحاظ مسئولیت‌پذیری، چه بازی، نظم‌پذیری، نگاه هنری و خلاقیت در کنارم هستند خیالم را خیلی راحت کرد. به رامین ناصرنصیر هم تابستان ۱۴۰۲ متن را دادم خواند و دعوتش کردم و دوست داشت و... چقدر من خوشبختم که به عنوان کارگردان با رامین ناصرنصیر و بهنام تشکر کار می‌کنم. به عنوان کارگردان یک خوشبختی‌هایی دارم و به عنوان بازیگر یک خوشبختی مضاعفی دارم؛ این‌که به عنوان بازیگر خیلی به ما دارد خوش‌می‌گذرد و به عنوان کارگردان آنچه را که باید ارائه کنند، دارند انجام می‌دهند.

نگفتید چرا علاقه داشتید خودتان در این نمایش بازی کنید؟
من یک کارگردان - بازیگر هستم و از هیچ کدام هم تا هستم دل نمی‌کنم. اما در اینجا خواستم بازیگری را تجربه کنم چون در میان کارهای دانشجویی‌ام از یونسکو به نام تشنگی و گشنگی که بازی کرده بودم دیگر هیچ وقت در نمایش‌های خودم بازی نکرده بودم که الان بیست و چند سال از آن می‌گذرد. در کار قبلی به عنوان گوینده رادیو صحبت کردم، اما در این کار تعداد کم پرسوناژها این توان را به من می‌داد که بتوانم یک تسلطی را اعمال بکنم. چون وقتی تعداد زیاد می‌شود کار دشوارتر می‌شود. بازیگرها هم خیالم را راحت کردند از این قضیه، به خودم پیشنهاد کردم و این نقش را پذیرفتم؛ چون نقش هم دوست‌داشتنی است.

با تناقض بازی بهنام تشکر که بسیار پر تحرک و رامین ناصرنصیر که بسیار کم‌تحرک است، چگونه کنار آمده‌اید؟
همان‌طور که متنی را که خودت نوشته‌ یا انتخاب کرده‌ای، باید درست باشد؛ در انتخاب بازیگر هم این مهم باید لحاظ شود. اگر غیر از این باشد، تو باید یک زجر مداوم را تحمل کنی. من دراین سال‌ها آموخته‌ام که بازیگر ضمن توانایی هنری باید از اعتقاد ویژه‌ای در زمینه تئاتر برخوردار باشد که با نوع نگاه تو ازتئاتر یکی باشد و خوشبختانه ما هر سه یک تلقی مشترک از تئاتر داریم، این را می‌شود از سال‌ها کار آنها و بنده فهمید. امادرمورد جنس بازی‌ها، خب وجود کنتراست یکی از اصول مهم در اجرای نمایش است. سعی کردیم از این تضاد بازی، حتی بین بازی بهنام تشکر عزیز و خودم (دنی و مارتن) که او یک نویسنده درونگراست و کم حرف می‌زند و در مقابلش یک بازیگری است که بسیار حرف می‌زند و برون‌گراست، استفاده کنیم. حالا این دو تا در تقابل با نفر سوم داستان که دوال است با بازی رامین ناصرنصیر قرار می‌گیرند و او یک آدم خیلی معمولی با شغلی معمولی است که هیجاناتش کنترل‌شده و ویژه است اما آن دو نفر دیگر به‌اصطلاح هنرمندند. اینها همه باعث می‌شود که بین بازی‌ها یک کنتراست لحاظ کنیم که دوستان هم به‌خوبی از پس آن برآمدند.

این طراحی نیمه‌کاره چقدر بیانگر آن هولناکی بیان شده در متن خواهد بود؟
طراح کار سینا ییلاق‌بیگی است، او در این سال‌ها کنارم بوده و بسیار کمکم کرده است. در این نمایش با هم به این نتیجه رسیدیم که طراحی را رئالیستی ارائه کنیم و نه ناتورالیستی که نیازمند جزئی‌نگری است و باید همه‌چیز در آن دیده شود. در طراحی مدنظرمان آپارتمان مربوط به آغاز قرن بیستم است که هفتاد هشتاد سال از عمرش گذشته و بنابر سالی که نمایش در آن اتفاق می‌افتد، ۱۹۸۱ را نشان می‌دهد. یک آپارتمان متعلق به آدم‌های ضعیف که اگر شما نگاه کنید، کهنگی را از در و دیوار می‌بینید. بنابر نورپردازی رضا خضرایی، باید یک نور کدر و کهنه‌ روی صحنه قرار می‌گرفت که این را هم لحاظ کردیم. حتی به‌جای آن، جعبه‌های کارتن پیشنهاد شد و ما به لحاظ بصری این جعبه‌ها که برای حمل وسیله ازشان استفاده می‌شد را ترجیح دادیم. آن نئون پشت پنجره را استفاده کردیم که یک طوری فضای جغرافیا را تشدید کند و در عین حال ارتفاع و طبقه چندم بودن این خانه را نشان دهد. ما چیز خاصی در صحنه نداریم. ما یک یخچال داریم که برای پیدا کردنش کلی جست‌وجو کردیم که مال همان دوره وطبقه باشد. جعبه‌ها هم به عنوان جای نشستن و امضا کردن توافق‌نامه استفاده می‌شود ولی بیش ازاین نخواستیم. هیچ چیز زائدی روی صحنه استفاده شود وهمه چیز روی صحنه ازش استفاده می‌شود. البته این برهوت و خلوتی را هم نیاز داشتیم تا به لحاظ محتوایی که یک طوری تنهایی بشر امروز را برسانیم. این طراحی مدنظر کلودل مرا یاد نمایشنامه مستاجر جدید یونسکومی‌اندازدکه خانه راازاشیای مختلف پرمی‌کرد یانمایشنامه صندلی‌هایش... بنابراین به‌دنبال کاربرد حداقلی اشیا برآمدیم که خود اینها شخصیت داشته باشند و آنچه باید را مطرح کنند و سقف برایش در نظر گرفتیم که فشردگی هوا را در زمان تنگی‌نفس نشان دهد. نظرم بنابر نظرات تماشاگران این است که آنها هم خیلی از طراحی خوش‌شان آمده و درعین‌حال بر این باوریم که وقتی تئاتر کار می‌کنیم باید اثر کامل باشد و متاسفانه در تئاتر این روزهای ما به‌دلیل زیاد شدن آثار که پشت سر هم باید اجرا شوند، طراحی صحنه و نور متاثر از این وضعیت شده‌اند و نادیده ‌گرفته می‌شوند و این قضیه به تئاتر و به‌ویژه هنر طراحی صحنه لطمه می‌زند و ما سعی کردیم در حد توان‌مان از این معضل دوری کنیم.

فکر کنم موسیقی در نمایش شما بی‌رنگ شده باشد.
موسیقی کار انتخابی است و گلناز نویدان سال‌هاست که به ما در انتخاب موسیقی کمک می‌کند.من از ایشان می‌خواهم و ایشان هم چون در ذهنش آرشیوی از موسیقی ملل و سال‌های مختلف دارد، آنها را انتخاب می‌کند. من موسیقی‌ای می‌خواستم که مربوط به دهه ۸۰ باشد. به لحاظ معنایی هم ترانه‌اش ارتباط جدی با کار ما داشته باشد. موسیقی ابتدایی کار به این دلیل شکل گرفت و موسیقی انتهایی هم بحث انتخابات فرانسه و میتران و ژیسکار دستن و این چیزها بود. بنابراین موسیقی مارسز با همهمه مردم ادغام و استفاده شد. درواقع موسیقی ما فضاساز است و می‌خواهیم تماشاگر از ابتدا پا به فضای کارمان بگذارد و در پایان هم آنچه در کارمان دیده را در ذهنش ته‌نشین کند. ما دراجراهای‌مان جایی برای استفاده از موسیقی نداشتیم. وقتی چیزی ضرورتی نداشته باشد الزامی برای استفاده ازآن نیست. یامن ندیدم، چون ما یک موسیقی واقعی نیزداریم که ازرادیویی وضبطی یا چیزی پخش می‌شود یا موسیقی لحظات داریم که درلحظات احساسی اجراهای دیگرمی‌بینیم و چون‌ کارمان رئالیستی‌است وریتم پرشتابی دارد فکرمی‌کنم همین، ایجاد ریتم‌ موسیقی کارمان بوده که به آن پرداخته‌ایم.

وظیفه اجتماعی ما ارائه نمایش‌های اثرگذار است
خیلی خوشحال و خرسندم که تماشاگران آمدند و کارمان را دیدند و خیلی پرشور که بعضی شب‌ها ظرفیت اضافی‌مان هم پر می‌شود و امیدوارم که همچنان در شب‌های آینده هم بیایند. هیچ چیزی باارزش‌تر از این نیست که بین نمایش و تماشاگر ارتباط برقرار ‌شود و از این جهت خیلی از تماشاگران‌مان ممنونم و بسیار از طرف آنها به ما انرژی می‌رسد و علی‌رغم مشکلات اقتصادی برای خودشان و خانواده‌شان هزینه می‌کنند و تئاتر می‌بینند. واقعا از آنها سپاسگزارم و تا مادامی که تماشاگر با همین شور و عشق می‌آید طبعا وظیفه ما هم درست کار کردن است و همه ما و همکارانم که تئاتر کار می‌کنند باید چراغ تئاتر را که از اثرگذارترین مدیوم‌های هنری است روشن نگه‌داریم. نگذاریم قدم‌هایش سست شود و نگذاریم اثرگذاری آن کمرنگ شود و تماشاگر نرود به سمتی که با تئاترهایی که متن خوب و سویه اثرگذاری دارند دیگر ارتباط نگیرند. خدا را شکر هنوز این اتفاق نیفتاده اما با همه سختی‌هایی که کار دارد همه ما سعی می‌کنیم تئاتر همچنان پویا باشد و وظیفه اجتماعی خود را انجام دهد.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها