با نوش‌آفرین انصاری، پژوهشگر

دانشگاه‌ها در برخورد با نوشتن ضعف دارند

موقعیت استراتژیک آموزشی؛ محل قدرت‌نمایی استحاله فرهنگی شده است

شبیخون ادبی به روان کودک ایرانی

به‌عنوان فردی که دوست داری فرزندت یا بچه‌های خواهر و برادرت کتابخوان شوند، هرازگاهی و به مناسبت‌های مختلف برای‌شان کتاب می‌خری. این روزها هم آن‌قدر کتاب‌های رنگارنگ و خوش بر و رو در بازار هست که خرید کتاب کودک و نوجوان اصلا کار سختی به نظر نمی‌آید. ولی اشتباه دقیقا همین‌جاست.
کد خبر: ۱۴۳۸۶۷۷
 
شاید تو ندانی اما ناخودآگاه ممکن است انبوه کتاب‌های نامناسب و مخرب را به کودکان اطرافت هدیه بدهی. کتاب‌هایی که ۱۸۰‌درجه با ارزش‌ها و خواسته‌های تو اختلاف دارد.
     
نخواندن بهتر از بد خواندن
بسیاری از والدین دوست دارند فرزندان‌شان با کتاب مانوس باشند اما آیا هر کتابی صرف کتاب بودن خوب است؟ آیا کتاب بد نداریم؟ قطعا داریم. تعریف کتاب بد چیست؟ کتاب بد برای کودک و نوجوان یعنی چه؟ خوبی و بدی امور، نسبی است و عوامل زیادی روی تعیین این ارزش تاثیرگذار است. سن وسال مخاطب، داده‌هایی که کتاب قرار است منتقل کند، تاریخ و فرهنگ مخاطب که در آن به دنیا آمده یا زیست می‌کند و البته سیاست در این امر دخالت مستقیم دارند. همه این نکات باعث می‌شود فلان کتاب خوب و تقدیرشده در مثلا سوئد یا ژاپن لزوما برای برزیل یا ایران محتوای مناسبی نداشته باشد. حوزه کتاب گرچه هنوز بهتر از سایر حوزه‌های رسانه‌ای است اما به اندازه انیمیشن وبازی‌های کامپیوتری محمل انتقال پیام‌های القایی سازندگانش است. پیام‌هایی که می‌تواند بد باشد یا خوب باشد اما برای ما مناسبت نداشته و به دردمان نخورد. این پیام‌ها چه هستند؟ از کجا بیشتر درباره‌شان بدانیم؟
     
این روایت مال ما نیست
فریده فرجامی برای نوشتن کتاب «مهمان‌های ناخوانده» که داستانی فولکلور بود و همه ما آن را به شکل مختلف شنیدیم، به سراسر کشور سفر و نسخه‌های مختلف آن را در فرهنگ‌های مختلف ایرانی جمع کرد تا برآیند آن روایت‌ها را به‌صورت کتاب فعلی درآورد. او در یکی از سفرها به جمع گروهی کولی می‌رود. آنجا داستان را این‌طور برایش تعریف می‌کنند که حیوان‌ها فردای آن شب بارانی با هم تبانی کرده، پیرزن را می‌کشند و خانه‌اش را تصاحب می‌کنند! این روایت بسیار عجیب نشان می‌دهد، هر داستان و روایتی می‌تواند بازتاب بستر فرهنگی جامعه‌اش باشد. در واقع مادربزرگ‌ها و مادرهای آن اجتماع خاص هنگام روایت این قصه به کودکان خود آموزش می‌دادند اگر به چیزی نیاز داشتی اشکال ندارد آن را به هر قیمتی تصاحب کنی. چیزی که مادری دیگر در جامعه‌ای دیگر به‌عنوان ضدارزش برای فرزندش مطرح می‌کند. همین روال در مورد کتاب‌های امروزی هم برقرار است. شاید کتاب خاصی برای کشور خاستگاه خودش، منطقی باشد اما برای کودکان ایرانی کارکرد مورد نظر را ندارد.
     
انسان قومی یا انسان جهانی
از دهه ۹۰، مفهومی تحت عنوان «جهان‌وطنی» مطرح شد. در این مفهوم پیشنهاد می‌شد دنیا به سمت حکومتی جهانی پیش برود و همه انسان‌ها جهان را میهن مشترک خود بدانند. این ایده در ظاهر جذاب به خاطر یک‌سری موارد فرامتن همیشه جای بحث و جدل دارد. مثلا در این یکی شدن و جهان را میهن دانستن، فرهنگ‌ها و خرده‌فرهنگ‌ها چه می‌شوند. بعضی فرهنگ‌ها به خاطر پشتوانه اقتصادی و نیروی انسانی خود قدرت بیشتری دارد. پس آیا فرهنگ ضعیف‌تر باید به نفع آن فرهنگ قوی کنار بکشد؟ و آیا هر فرهنگی که برتری اقتصادی دارد لزوما فرهنگ بهتری است؟ اگر در فرهنگ قوی‌تر، مثلا دزدی با شکل و شمایلی بزک‌کرده و موجه به عنوان یک ارزش معرفی شود، فرهنگ ضعیف‌تر که این عمل را تحت هر شرایطی مذموم می‌شمارد، باید در برابر آن کوتاه بیاید؟ آیا مثلا انسان عراقی یا افغانستانی یا کوبایی می‌تواند به‌راحتی همه میراث چندصدساله خود را کنار بگذارد و به فرهنگ اروپایی، آمریکایی یا چینی بپیوندد، آن‌هم فقط به این دلیل که سال‌ها مورد استثمار کشورهای غربی یا ثروتمند بوده و هنوز مجال بروز ظرفیت‌های خود را پیدا نکرده‌است؟ آیا می‌توان گفت کودک اهل غرب‌آسیا که همواره در زندگی خود جنگ یا کودتا یا تحریم را دیده، می‌تواند مثل کودک سوئیسی به زندگی نگاه کند که نزدیک ۲۰۰سال است جنگ را از نزدیک ندیده ورفاه و ثبات اقتصادی از بدیهیات زندگی‌اش بوده است؟ آیا جامعه‌ای که هنوز حفظ چارچوب خانواده برایش ارزش است، می‌تواند از جامعه‌ای الگو بگیرد که در قرن۲۱ میلادی تازه به راه اجداد بی‌اخلاق خود در شهر پمپی قرن یکم برگشته است؟
     
کدام روایت برای ماست؟
کتاب‌های نوشته‌شده درکشورهای دیگر به‌خصوص کشورهای غربی، حتی بامحتوای خوب، انسانی واخلاقی هیچ‌وقت نمی‌تواند پاسخگوی نیازهای جامعه و انسان ایرانی باشد.مخالفت با جنگ‌افروزی، شناخت خود و کنارآمدن با تفاوت‌ها ازجمله ارزش‌ها و رویکردهای خوبی است که هرکسی دوست دارد فرزندش یاد بگیرد؛ اما از قدیم گفته‌اند هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. آیا هر تفاوتی را باید بی‌چون‌وچرا پذیرفت؟ آیا در برابر هر جنگی باید کوتاه آمد و به‌خاطر حفظ صلح نجنگید؟ 
     
بی‌وطنی با روکش شکلات
تصور کنید در شرایطی که کشور ایران یکی از بزرگ‌ترین مشکلاتش، تهدیدهای همه‌جانبه تجزیه‌طلبان است، ما بیاییم جهان‌وطنی و بیهوده‌بودن مرزبندی‌ها را برای فرزندان‌مان تبلیغ کنیم. یا به آنها القا کنیم که جنگ بد است و نباید جنگید. این تبلیغات غلیظ با پوسته صلح‌طلبی و نه به جنگ، در بهترین حالت نسلی بی‌تفاوت تربیت می‌کند. در شرایط خطرناک‌تر هم می‌تواند تبدیل به وطن‌فروشی شود. قسمت دردناک ماجرا اینجاست که این افراد نمی‌فهمند با بی‌تفاوتی یا وطن‌فروشی خود چه خیانتی در حق خاک و تاریخ و فرهنگ‌شان کرده‌اند. حتی به این کار افتخار هم می‌کنند. ما زمانی این بی‌خیالی و نفهمیدن را فقط در حکام و امرای خود داشتیم و به اندازه کافی خاک و پاره تن از دست داده‌ایم. وای به حال روزی که به غیر حاکمان و مسئولان، مردم هم اهل «بده بره» باشند.
نمونه آثاری که باید به آنها توجه کنیم
برای این‌که دقیق‌تر به این موضوع ورود کنیم نیاز است که دریک نگاه اجمالی به برخی ازآثار خوش‌آب‌ورنگی که این روزها در کتابفروشی‌ها عرضه می‌شود ومی‌تواند ناخودآگاه روی ذهن نسل آینده تاثیر بگذارد را دراین مجال بررسی می‌کنیم.
نمونه: «دشمن» نوشته دیوید کالی
این کتاب ماجرای دو سرباز است که هرکدام به‌تنهایی در دو سوی مرزی در حال مقابله با یکدیگر هستند. ما نمی‌دانیم کدام برای کشور متجاوز و کدام برای کشور مدافع است. همه پیام کتاب این است که جنگ را بالادستی‌ها راه می‌اندازند و بعد از بهره‌هایی که می‌برند، تمامش می‌کنند. این وسط سربازهای دو طرف قربانی هستند واگربمیرند گویی «تلف» شده‌اند.در نگاه اول این گفته درست به نظر می‌آید؛ اما نقد مهمی به آن وارد است: همه ماجرا رانگفته است. در هر جنگی یک طرف متجاوز است و طرف دیگر مجبور به دفاع. این کتاب ضدجنگ مفهومی به نام مقاومت را نادیده گرفته است. مفهومی بسیار مهم که اساس قیام‌ها، اتحادها و تلاش‌ها برای آزادی یک سرزمین مستعمره یا اشغال‌شده بوده است. اگر مقاومت نبود، هند هنوز زیر چکمه‌های ظلم انگلستان کتک می‌خورد، دیگر در مرزهای ایران خرمشهری نبود و در عراق محیمره داشتیم، یمن استانی از عربستان شده بود و از هویت فلسطینی هیچ نمانده بود. حتی با معیار غربی هم بخواهیم نقد کنیم، اگر مقاومت بد بود، چرا همه اروپا در دفاع از اوکراین مقابل روسیه صف کشیدند؟ پس مقاومت اجتناب‌ناپذیر است اما این مقاومت هزینه سنگینی دارد که بیشتر مربوط به جان‌های عزیز است. جان‌‌هایی که ممکن است لباس رزم پوشیده باشند یا با پیراهنی گل‌گلی مشغول عروسک‌بازی بوده‌اند. به‌علاوه آن که برای مقاومت یا در راه ارزش‌هایش جان می‌دهد، تلف نشده بلکه شهید محسوب می‌شود. مرگ در راه وطن همیشه یکی از افتخارات همه ملت‌ها بوده است. در فرهنگ شیعی کشته‌شده‌های در راه وطن شهید محسوب می‌شوند که یکی از بالاترین درجات معنوی در مذهب ماست. حتی خداوند در کتابش عنوان کرده شهدا زنده هستند و در محضر او روزی می‌خورند. عبارتی که به شنونده‌ها اعلام می‌کند به‌ خاطر نبود مادی این افراد نباید حسرت خورد و آرمان‌ها و هدف‌های مهم را نباید از یاد برد. در چنین بستر فکری، کتاب‌هایی مثل دشمن یا پیروزمندان اگر زیاد خوانده و تبلیغ شوند، اهمیت وطن‌پرستی و دفاع در برابر متجاوز کمرنگ می‌شود، نسل مخاطب این کتاب‌ها، انفعال را سرلوحه خود قرار می‌دهد و سربزنگاه میدان دفاع خالی خواهد بود.
     
سفیدشویی بدها
همه ما با کلیشه‌هایی از حیوانات در ادبیات بزرگ شده‌ایم که هنوز در ذهن‌مان مانده است: روباه مکار بوده، گرگ بدجنس، شیر درنده، جغد حکیم، خرگوش باهوش و... . به این داستان‌ها که شخصیت حیوانی دارند و هدف از روایت آنها پند و اندرز به خواننده است، فابل یا حکایت می‌گویند. معروف‌ترین آنها در ادبیات فارسی کلیله ودمنه ودرادبیات غربی افسانه‌های ایزوپ است اما چند سالی است در ادبیات غرب نهضتی راه افتاده تا این کلیشه‌ها را تغییر دهند. در همه انواع رسانه‌های‌شان از جمله کتاب هم این کلیشه‌شکنی را دیده‌ایم. اگر زمانی در ادبیات خود غرب، کودکان به‌واسطه فابل‌های جذاب ایزوپ فهمیده بودند که علاوه بر انسان‌های خوب و خیرخواه، افراد فریبکار، بدجنس یا خطاکار هم هستند، حالا به‌خاطر این کلیشه‌شکنی‌ها همه تعریف‌های سنتی عوض شده است. این‌که بخواهند بعضی از تصورات و قضاوت‌های رایج عوض شود فی‌نفسه اتفاق بدی نیست اما وقتی با انبوه کتاب و انیمیشن و در یک موج گسترده این تغییر دیدگاه قرار است القا شود، از آن ارزش‌هایی است که باید با عینک تشکیک نگاهش کرد مبادا در اصل ترویج ضدارزش باشد.والدین ایرانی با خواندن کتاب‌هایی از این دست، یکسره از دوست داشتن، تغییر رویکرد و فرصت دوباره دادن به دشمن برای فرزندان خود گفته‌اند. این اصرار گسترده به تغییر رویکرد می‌تواند به ایجاد حس همدلی با دشمن منجر شود. دشمنی که ابایی ندارد دانشمندان ما را در خاک خودمان ترور کند یا پیش چشم همه جهانیان ظرف سه ماه، ۲۰ هزار نفر را می‌کشد ولی مخاطب مسخ‌شده این کتاب‌ها در شبکه‌های اجتماعی اعلام می‌کند که ای کاش فلسطینی‌ها به‌جای تربیت تروریست به اسرائیل فرصت دوباره بدهند و راهکار دو دولتی را بپذیرند! 
     
تضعیف چارچوب خانواده
یکی دیگر ازدسته‌بندی‌هایی که می‌توان از دل این کتاب‌ها خارج کرد، کتاب‌هایی است که مفهوم خانواده را هدف قرار داده‌اند. نهاد خانواده متشکل از پدر، مادر و فرزندان اساس هر جامعه سالمی است. در این بین حضور و پیوند مرد و زن به‌عنوان همسر نقش مهم‌تری دارد اما دیده‌ایم که از سال‌ها پیش چطور این پیوند مهم و بنیادین هدف قرار گرفته است. ابتدا این حمله، پنهانی و زیرپوستی و نرم بود ولی چند سالی است به بهانه تکریم حقوق اقلیت‌ها به‌صورت علنی و با حمایت همه جانبه اقتصادی، سیاسی و رسانه‌ای فرهنگی برساخته ترویج می‌شود. متاسفانه بعضی موسسات ایرانی مربوط به حوزه کودک (نام‌‌شان محفوظ است)، دراین راستا سنگ‌تمام گذاشته‌اند. در دوره‌های تسهیلگری این مؤسسه‌های مجوزدار، کتاب‌های حاوی مفاهیم ضدخانواده به‌عنوان کتاب‌های مفید و عالی معرفی و تبلیغ می‌شوند. 
نمونه‌: روباه مرغ‌دزد، تصویرگر بئاتریس رودریگس
این کتاب یک کتاب تصویری و بدون متن است. چند سالی است دیگر تجدید‌چاپ نشده اما اگر الان در گوگل اسمش را بزنید جز تعریف و تمجید نمی‌بینید. کودک بدون نیاز به حضور بزرگ‌تر می‌تواند کتاب را ورق بزند و ماجرای روباهی را دنبال کند که مرغی را از خانه‌اش می‌دزدد. خروس و دوستانش خرگوش و خرس، روباه را دنبال می‌کنند تا مرغ را پس بگیرند اما مرغ به آنها می‌گوید آقا روباهه قصد بدی نداشته؛ فقط تنها بوده و می‌خواسته دوست و هم‌خانه‌ای داشته باشد. در نهایت خروس و بقیه را قانع می‌کند که بروند و اجازه دهند مرغ با روباه بماند! نتیجه‌گیری ظاهری این داستان این است که از آن تصور قدیمی که روباه مکار و بدجنس است دست برداریم و از زاویه‌ای دیگر به او نگاه کنیم. اما پیام پنهانش جایی در ذهن کودک می‌ماند که اشکال ندارد آدم خانواده‌اش را ول کند برود با کسی دیگر زندگی کند.
     
مروج همجنس‌بازی (لگبت)
وقتی شأن و جایگاه خانواده از بین رفت، نوبت معرفی انواع گرایش‌های عجیب و غریب جنسی است. از همجنس‌بازی زن/ مرد شروع کردند و بعد به دوجنس‌گرا، چندجنس‌گرا، همه‌جنس‌گرا، بی‌جنس‌گرا، بیناجنس، کوئیر و بچه‌باز (پدوفیل) رسیدند. البته این فرآیند به همین راحتی نبود. نزدیک ۳۰ سال در حوزه کتاب کودک کارهایی با پیام‌های غیرمستقیم انجام شد تا اکنون به کتاب‌ها و مجلاتی با عناوین علنی لگبت رسیده است. عمده این کتاب‌ها این پیام را به کودک می‌دهند که اگر فکر می‌کنی با دیگران متفاوتی، مشکلی نیست. تو نباید خود را مجبور کنی که مثل بقیه باشی. ۱۰سال پیش شاید این تفکر خیلی جالب به‌نظر می‌آمد. می‌شد این‌طور تفسیر کرد که هر کودکی استعداد و ظرفیت‌های خود را دارد و قرار نیست همه مثل هم فکر و عمل کنند اما با علنی‌تر شدن نقشه راه، مشخص شد همه آن پیام‌های قشنگ و انگیزشی برای کشف استعداد نبوده، بلکه برای القای احساسات جنسی مطرود و عادی‌سازی انحراف‌های جنسی در کودکان و نوجوانان است. از این دست کتاب‌ها در بازار ما هم زیاد است. بعضی حتی جایزه برده و در فهرست‌های معتبر معرفی می‌شوند.
نمونه: شنگال، نویسنده کیو مکلیر
شنگال داستان چیزی است که هم قاشق است و هم چنگال. این موجود نه می‌تواند کنار قاشق‌ها باشد و نه کنار چنگال‌ها. تا این‌که روزی یک کودک نوپا که هنوز توانایی دست گرفت قاشق و چنگال را ندارد، شنگال را برمی‌دارد تا از ویژگی منحصر‌به‌فردش برای استقلال خود کمک بگیرد.نویسنده این کتاب خود دورگه انگلیسی و ژاپنی است که در کشور کانادا بزرگ شده و به نوعی یک شنگال است. این کتاب به گفته او برای جلب توجه همه به ویژگی‌های فردی است. مشابه این کتاب، داستان «المر، فیل رنگارنگ» را داریم. نویسنده آن، مردی سفیدپوست است که دردهه۸۰ با زنی سیاهپوست ازدواج می‌کند. روزی وقتی با خانواده‌اش در خیابان راه می‌رفت، متوجه شد بقیه فرزند دورگه‌اش را مسخره می‌کنند، برای همین تصمیم گرفت داستان فیل رنگارنگ را بنویسد؛ فیلی که نه تنها از این تفاوت ناراحت نیست بلکه حتی از آن برای ارتقای جامعه‌اش استفاده می‌کند.شاید هدف واقعی نویسنده‌های این قبیل کتاب‌ها از بین بردن نگاه تبعیض‌آمیز و تغییر فرهنگ نژادپرستی جامعه‌شان بود اما هر‌چه ماجرای ترویج همجنس‌بازی علنی‌تر شد، استفاده از این سبک کتاب‌ها هم برای تبلیغ این مقوله بیشتر شد. الان همجنس‌بازها یک‌روز از ماه جولای(تیر) را به نام روز افتخار جشن می‌گیرند و در خیابان رژه افتخار برگزار می‌کنند. اتفاقا یکی از نمادهای‌شان المر رنگارنگ است. در واقع آنها از مفاهیم و ابزاری که از پیش وجود داشته و پرطرفدار هم بوده به نفع هدفی کثیف سوءاستفاده کردند تا بتوانند خود را بین گروه‌هایی که در طول تاریخ مورد تبعیض بوده‌اند، جا بزنند و از موهبت‌های حاصله به نفع آنها بهره‌مند شوند.
نمونه: تک‌شاخ‌ها و رنگین‌کمان‌ها
مورد دیگری که همین الان هم در بازار کتاب و البته لوازم‌تحریر ایران به وفور یافت می‌شود، تک شاخ و رنگین‌کمان است. تک‌شاخ‌ها در افسانه‌های سلتی، نماد پاکی، معصومیت و قدرت بودند. در ادبیات و نقاشی‌های دوره ویکتوریایی، رنگین‌کمان مسیر رنگی تک‌شاخ‌ها در آسمان شد. دهه‌های ۷۰ و ۸۰ میلادی که جنبش همجنس‌بازان مرد راه افتاد، گیلبرت بیکر پرچم رنگین‌کمان را به عنوان نماد همجنس‌بازها معرفی کرد و به مرور تک‌شاخ هم وارد این بازی شد. گرچه این دو پدیده، یکی واقعی و دیگری افسانه‌ای از قبل وجود داشته‌اند اما به خاطر مصادره‌شدن‌شان، دیگر نمی‌شود مثل قبل به آنها نگاه کرد. هر جا ترکیب رنگین‌کمان و تک‌شاخ باشد، در نگاه اهلش به معنی حمایت از جامعه لگبت است.
نمونه: من کی هستم، نویسنده جسی سیما
این کتاب رسما رودربایستی را کنار گذاشته و از همه مفاهیم ممکن برای نشان دادن هدف خود استفاده کرده است. در آن هم تک‌شاخ هست و هم رنگین‌کمان اما این بینابینی او کاملا پذیرفته‌شده و همه از بودن او خوشحال هستند.
     
انحراف هویت 
مرحله بعد از رواج انواع انحراف‌های جنسیتی و عادی‌سازی آنها، identification یا در لغت «تعیین هویت» است. البته به عمد در تیتر از انحراف هویت گفته‌ام. اگر در گرایش‌های لگبت ممکن بود با افرادی روبه‌رو باشیم که به لحاظ جسمی یا روحی درباره جنسیت خود سردرگم هستند و به جای اصلاح مشکل، به انحراف جنسی کشیده شده‌اند، در این مورد با افرادی کاملا سالم مواجهیم. پسر یا دختری که جسم و روحش تطبیق جنسیتی دارد و هیچ عارضه‌ای ندارد که بخواهد سردرگم باشد اما در ورطه تبلیغات جنسیتی این روزها ممکن است در مورد خودش شک کند یا حتی عامدانه بخواهد تجربه‌ای متفاوت داشته‌باشد. با کمک کتاب و داستان به آنها القا می‌شود اشکال ندارد اگر با این‌که پسری، بخواهی دختر باشی یا برعکس. در این کتاب‌ها یک شخصیت حیوانی می‌خواهد برخلاف طبیعت و سرشت خود رفتار کند. مثلا گوشتخوار است اما می‌خواهد گیاهخوار باشد، با حیوانات گیاهخوار بگردد، به جای حمله و کشتار، مثلا مدیتیشن کند و از این قبیل رفتارها که در گله اصلی خودش نمی‌تواند انجام دهد. 
نمونه: چگونه شیر باشیم، اد ویر
داستان شیری که نمی‌خواهد گوشت بخورد، بجنگد و غرش کند. دوست دارد به جای شیرها با دوستش اردک‌کوچولو بگردد، شعر بگوید و از طبیعت لذت ببرد. او این زندگی جدید را به گله‌اش ترجیح می‌دهد و حتی با مهارت مذاکره می‌تواند آنها را راضی کند که حق با اوست.حتی اگر نخواهیم از این نوع کتاب‌ها برداشت جنسی بکنیم، باز این اصرار افراطی به تابوشکنی به نوبه خود خطرناک است. مخاطب خام‌ذهن و کم سن کتاب، تصور می‌کند چون انبوهی از شخصیت‌ کتاب‌ها توانسته‌اند خلاف طبیعت و سرشت خود رفتار کند، او هم هرگاه اراده کند می‌تواند. طبیعتا نمی‌شود. این ناتوانی تبعات روانی و اجتماعی بیشتری برای او دارد.

خودتان می‌دانید و مملکت‌تان
مخلص کلام این که اگرچه اوضاع بازار کتاب هنوز از انیمیشن بهتر است اما در همین رسانه کاغذی هم ابزار انحراف و تغییر رویکرد زیاد است. گاهی چیزهایی به عنوان ارزش به نسل جدید ما معرفی می‌شود که کاملا ضد ارزش‌های معنوی، مذهبی، تاریخی و فرهنگی ایران است. شاید نتوان همه دست‌اندرکاران حوزه کتاب را متهم کرد اما بی‌شک بخشی از این ارزش‌های وارداتی به عمد و با برنامه انجام می‌شود. در این میان حضور فعالانه و آگاهانه والدین دغدغه‌مند برای مقابله با چنین کتاب‌هایی بسیار مهم است. اگر مخاطب نداشته باشند یا مورد اعتراض بخش عمده والدین قرار بگیرند، نهادهای مربوطه مجبور می‌شوند آن کتاب یا موضوع یا ناشر را مورد بررسی قرار دهند و از چاپ و پخش مجدد آن جلوگیری کنند. راه‌های دور زدن قانون زیاد است اما نه اگر همه دغدغه‌مندان، خود چشم قانون باشند.

اهمیت توجه به کتاب کودک
رهبر معظم انقلاب همواره در بیانات خود به موضوع کتاب‌خوانی تاکید بسیاری دارند و اما گله‌مندی خود را درباره رواج بیش از حد کتاب‌های خارجی در حوزه کودک و نوجوان ابراز فرموده‌اند. آخرین تاکید ایشان در نمایشگاه کتاب امسال بود که رهبر معظم انقلاب اسلامی خطاب به مسئولان و نویسندگان بخش کودک و نوجوان فرمودند: برای جذب کودکان و نوجوانان هرچقدر می‌توانید از لحاظ کمیت و کیفیت کار کنید. هنوز داستان‌های خارجی مربوط به کودک غلبه دارد که عیب بزرگی است. در این اینفو برخی از ضدارزش‌هایی که با کتاب کودک در حال رواج دادن است و رهبری درباره آن هشدار داده است را بررسی کرده‌ایم: 

سفیدشویی نمادهای بدی: از قدیمی‌ترین داستان‌ها تا به امروز همیشه یک طرف خیر و یک طرف شر بوده است، اما برخی از کتاب‌های کودک به بهانه تغییر زاویه دید، نیروهای شر و بدی را موجه جلوه می‌دهند

بی‌تفاوتی نسبت به وطن: در این نوع کتاب‌ها با ترویج افراطی صلح‌دوستی و مذموم نشان دادن هر شکلی از جنگ، حتی حق دفاع را هم برای کشور مورد حمله قرار داده و زیر سؤال می‌برند

حمله به نهاد خانواده: خانواده، اساس اجتماع است و اگر سالم نباشد، جامعه هدف راحت‌تر از بین می‌رود. این نوع کتاب‌ها دقیقا این چارچوب مهم و مطابق فطرت انسانی را هدف قرارمی‌دهند

همجنس‌بازی و همه مشتقاتش: همه آنچه در تاریخ ادیان جزو بزرگ‌ترین تابوها و مشمول بدترین عذاب‌ها بوده، باید در همه جهان عادی‌سازی شود. ذهن کودکان برای جا‌ انداختن این عادی‌سازی بهترین بستر است

انحراف هویت: سؤال فطری و اساسی هرفردی درباره کیستی و چیستی‌اش از سنین کودکی برایش مطرح می‌شود و در طول عمر خود فرصت دارد به آن برسد، امااگرازهمان اول داده‌های نادرست دراختیارش قرار بگیرد، هویتی شکل نمی‌گیرد

عطیه عیار - نویسنده
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها