به گزارش خبرنگار جامجم، هشتم آبان امسال سرقت از یک طلافروشی در خیابان سراج در شرق تهران به پلیس گزارش شد و در ادامه ماموران پایس آگاهی با حضور در محل، تحقیقات دراین رابطه را آغاز کردند. بررسیها نشان میداد سارقان با اطلاع از تعطیلی این طلافروشی، صبح زود وارد آنجا شده و بعدازسرقت مقدار زیادی طلا به ارزش ۲۰میلیارد تومان ازمحل فرار کردند. دزدان برای اینکه ردی ازخود باقی نگذارند، دوربینهای مداربسته و تجهیزاتش راهم سرقت کرده بودند. صاحب طلافروشی ساعت ۱۰صبح وقتی به آنجا آمد متوجه سرقت شده و موضوع را به پلیس گزارش کرد. کارآگاهان برای کشف سرنخی از دزدان به بررسی دوربینهای مداربسته مغازههای اطراف پرداخته و متوجه شدند دزدان دو نفر بودند که ساعت ۷صبح با ورود به مغازه، طلاها را با خود بردند. ازسوی دیگر با توجه به نحوه ورود دزدان و اطلاع از محل نگهداری طلاها، این احتمال مطرح شد که دزدان با آن مغازه آشنا هستند. با تحقیق روی این احتمال، ماموران به مرد ۵۰ سالهای رسیدند که پیش از این در آن طلافروشی کار میکرد. مشخصات این مرد با یکی از سارقان شباهت داشت. ماموران سراغ این مظنون رفتند اما او بعد از سرقت مخفی شده بود. سرانجام یک ماه پس از این سرقت، مخفیگاه او درشرق تهران شناسایی وماموران پایگاه یازدهم پلیس آگاهی مرد مظنون را دستگیر کردند. متهم درتحقیقات ابتدایی منکر نقش داشتن در این سرقت شد اما در ادامه به اجرای نقشه سرقت با همدستی هشت نفر دیگر اعتراف کرد.
سردار ولی پورگودرزی، رئیس پلیس آگاهی تهران با اشاره به این خبر گفت: کارآگاهان دریافتند طلاها در خانه یکی از اقوام متهم جاسازی شده و در بازرسی از آنجا مقدار زیادی طلای آب شده در گوشه و کنار خانه کشف کردند و همراه متهم به پایگاه یازدهم انتقال دادند.
وی در پایان با بیان اینکه تعداد هشت نفر ازهمدستان سارق که در این سرقت نقش داشتهاند دستگیر و به پایگاه یازدهم منتقل شدند، خاطرنشان کرد: متهمان با صدور قرار قانونی از سوی مراجع قضایی به همراه اسناد و پرونده تکمیلی به زندان منتقل شدند.
طلافروشی را جارو کردم
مرد میانسال تصور نمیکرد خیلی زود دستگیر شود. اشتباه محاسباتی او درباره دوربینهای مداربسته مغازههای اطراف باعث شد هویتش برای پلیس فاش و خیلی زود دستگیر شود. او پس از دستگیری در بازجوییها به تشریح نقشه سرقت پرداخت.
سابقه داری؟
به خاطر چک و موضوعات مالی، مدتی زندان بودم. خودم در شرق تهران طلافروشی داشتم اما ورشکسته شدم و زندگیام نابود شد. همسرم هم از من طلاق گرفت و دخترم را با خود برد تا تنها شوم.
چطور با شاکی آشنا شدی؟
بعد از آزادی از زندان تصمیم گرفتم دوباره روپا شوم و در مغازه شاکی درصدی طلا میفروختم و سود درصدی میگرفتم.
چه شد نقشه سرقت از طلافروشی را کشیدی؟
با این رویه نمیتوانستم زندگی آرامی داشته باشم. به همین علت موضوع را با زن آشنایی در میان گذاشتم و دو ماه قبل نقشه سرقت از طلافروشی را کشیدیم. روز حادثه با اطمینان از نبود مرد طلافروش وارد مغازهاش شده و هرچی طلا آنجا داشت را سرقت کردم؛ طوری که انگار آنجا را جارو کردم.
با طلاهای سرقتی چه کردی؟
با کمک همدستانم طلاها را آب کرده و تبدیل به شمش کردم. حتی به شمال کشور رفتم و خواستم با طلاها ویلا بخرم اما فروشنده شک کرد و معاملهمان نشد. به همین دلیل نقشه خروج غیرقانونی از کشور را کشیدم و نیمکیلو از طلاها را فروختم و با پولش دلار خریدم. بقیه طلاها را در خانه آن زن آشنا در میان دیوار و زیر مبل جاساز کرده بودم تا در موقع مناسب از کشور خارج کنم و در آنجا زندگی راحتی داشته باشم.
فکر میکردی دستگیر شوی؟
نقشهام حساب شده بود اما فکر دوربینهای اطراف را نکرده بودم. وقتی فهمیدم ممنوعالخروج شدم، پی بردم پلیس درتعقیبم است و هویتم فاش شده است.