کتابهای «راه سَفید» زندگینامه داستانی شهیدلشکر فاطمیون(ابوزینب) اززبانهمسر به قلم فاطمه ساداتکیایی، «عشق چرا ندارد» زندگینامه داستانی شهید مدافعحرم محمد صاحبکرم از زبانهمسر به قلم مریم شیدا، «سوقی» خاطراتی از زبان ایرانیان بازگردانده شده از عراق، به قلم شاهدخت حیدری،«پسازدیوار» برشیداستانی اززندگی آزاده عباس برهانی به قلم سیدمحمد فاطمی و «توحمید منی؟» زندگینامه داستانی دانشجوی شهیدحمید زرگوشی اززبان مادر به قلم کبری باقری ازجمله این کتابها بود. عناوین کتابهای صوتی نیز عبارت بودند از: پیامبر بهشت، هفتشاخ، دل منهیچ، او مرگ را کشت، با تو میمانم و اسیر آلواتان.
اتحادیه نویسندگان جنگ
مرتضی سرهنگی در مراسم رونمایی از تولیدات جدید انتشارات روایت فتح گفت: نوشتن از جنگ در همه جای دنیا سنت است. بعد از جنگ جهانی دوم، آلمانیها، گروهی به نام گروه۴۷ ایجاد کردند. اعضای این گروه تعدادی از سربازها و نویسندهها بودند. سربازهایی که یک زمانی گرسنه، در لابهلای ویرانههای آلمان، به دنبال تکهای نان میگشتند، برای دو کتاب جایزه نوبل گرفتند؛ یکی در ۱۹۶۷ بود برای کتاب «عقاید یک دلقک» نوشته هانس شنیر و یکی هم برای کتاب «طبل حلبی» نوشته گونتر گراس در سال۲۰۰۰. اینها چرا نوشته میشود؟ روسها بعد از پایان جنگ، اتحادیه نویسندگان جنگ را راهانداختند و من رفتم آنجا را دیدم. هنوز بعد از ۸۰ سال دارند کار میکنند. حتی بوسنیهایی که جنگ داخلی داشتند. ارتش بوسنی یک انجمنی را برای حفظ دستاوردهای جنگ درست کرد.
نویسنده یا جنایتکار جنگی
در سارایوو کنفرانس خاطرات جنگ داشتند که در آنجا صحبتهایی درباره خاطرات سارایوو شد. من رفتم آنجا و صحبتهایی درباره ادبیات جنگ ایران کردم. آنجا یک نکتهای را به من گفتند که من خدمت شما عرض میکنم. در بوسنی هرکس خاطراتش از جنگ را بنویسد، دادگاه لاهه، آنها را بهعنوان جنایتکار جنگی احضار میکند و به زندان میاندازد و اینها مینویسند و به زندان میروند. مثل ژنرال راسل گریچ که کتاب «صد و یک خاطره» را نوشت و سه سال به زندان رفت و چند سال پیش هم فوت کرد. ما این کتاب را به فارسی ترجمه کردیم.
یادی از خلبان حسین لشکری
وی افزود: چند روز پیش با یک آزادهای صحبت میکردم، میگفت عراقیها چند روز در را بسته بودند و ما نمیتوانستیم بیرون برویم. بخار آبی که روی شیشه پنجره نشسته بود، یکی از بچهها از فرط تشنگی رفته بود آن بخار آب را میمکید. این قیمتها باید مشخص شود تا بدانیم این چراغی که بالای سر شماست به چه قیمتی تمام شده است؟ یکبار با خلبان حسین لشکری مهمان لشکر زرهی اهواز بودیم. شب در اقامتگاه نشسته بودیم و ایشان صحبت میکرد. من صحبتهایش را دوست داشتم و یکی دو نکته از حرفهایش را با شما در میان میگذارم: یک روزی عراقیها مرا از سلول انفرادی بیرون آوردند و به یک خانه ویلایی بردند. گفتند این اتاق مال توست. اتاقی بود با امکانات کامل: بالشت، ملحفه، رادیو، تلویزیون، سیگار، تلویزیون، میوه و... . خیلی خوشحال شدم. گفتم لابد میخواهند ما را اینجا نگهدارند. گاهی میآمدم در حیاط قدم میزدم. یک خانهای هم بود که چندتا دختر آنجا رفتوآمد داشتند. متصدی آنجا کسی بود به اسم ابوفرح. یک روزی در همان خانه ویلایی به من گفت: من حامل پیغامی برای تو هستم و آن این است که اگر تو فقط یک دقیقه به تلویزیون بغداد بیایی و بگویی این ایران بود که به عراق حمله کرد ما همه کار برای تو انجام میدهیم. حتی سفارتخانههای ما در همه جای دنیا آمادهاند که از تو پذیرایی کنند؛ ولی ما پیشنهاد میکنیم که به پاریس بروی چون آنجا دست ما خیلی باز است. ابوفرح گفت این هم خانه شهردار بغداد است و اینها دخترهای شهردار هستند و هرکدام را بخواهی برایت میگیریم. گفتم اگر یک خلبان عراقی در ایران این کار را انجام دهد، شما به او چه میگویید؟ گفت میگوییم خائن! گفتم چرا میخواهی از من، برای مملکتم یک خائن بسازی؟! گفت بیا برو در سلول انفرادی!
قیمت تمامشده جنگ را ادبیات مشخص میکند
مدیر دفتر ادبیات پایداری حوزه هنری گفت: نکته دیگری که برایم تعریف کرد این بود که گفت وقتی در سلول انفرادی بودم دیدم سرباز نگهبان از پارچ آبیخ، آب ریخت در لیوان و سر کشید. باقیمانده آب در لیوان را میخواست دور بریزد اما وقتی دید من نگاه میکنم گفت: میخوری؟ گفتم: بله میخورم! لیوان را به من داد و من دو قلپ آب خنک خوردم. در این ۱۸سال فقط دو قلپ آب خنک خوردم و آن هم تهمانده لیوان سرباز نگهبان عراقی بود. اینها قیمت جنگی است که برای ما تمام شده است و این قیمت را ادبیات مشخص میکند.
سرهنگی خاطرنشان کرد: پنجم فروردین در حوزه هنری بودم. مرتضی آوینی هم از خرمشهر برگشته بود و آنجا بود. باران آمده بود و او همان پیراهن لی و اورکتش را به تن داشت. گفتم کی از خرمشهر برمیگردید؟ گفت خیلی کار داریم. نمیدانم چرا سفرهای که برای امامحسین(ع) پهن میشود اینقدر برکت دارد؟ رفتیم آنجا و رسیدهایم به گنجی که معلوم نیست کی تمام شود. کار برای جنگ و کار برای این مملکت را مثل سفرهای میدید که برای امامحسین(ع) پهن شده است.