یکی از همسایهها وقتی وارد خانه شد با جسد مرد میانسال روی مبل راحتی پذیرایی روبهرو گردید. خون از شقیقه سمت راستش جاری بود و اسلحهای هم در دست راستش قرار داشت. سریع با پلیس تماس گرفت و دقایقی بعد تیم جنایی همراه کارآگاه محسنی در محل جنایت حاضر شدند. با توجه به اظهارات همسایهها، به نظر میرسید شلیک ساعت۱۱شب انجام شده و نیم ساعت بعد وقتی همسر و پسر این مرد از رستوران به خانه برگشتند، با این صحنه روبهرو شدند. مرد ۵۰ساله که سهیل نام داشت و صاحب فروشگاههای زنجیرهای موادغذایی بود، شش سال قبل با منشی دفترش ازدواج کرده بود و دو همسر داشت. کارآگاه برای کشف راز تیراندازی سراغ افسر تشخیص هویت رفت که او عنوان کرد، گلوله از فاصلهای حدود ۴۰سانتیمتری شلیک شده و باعث مرگ فوری شده است. روی انگشت سبابه چپ او اثر جوهر دیده میشد که به نظر میرسید روی سندی انگشت زده است. سرگرد سپس به بررسی خانه پرداخت. آثاری از بههم ریختگی یا درگیری دیده نمیشد و به نظر میرسید سهیل خودکشی کرده است. اما انگیزه خودکشی چه بود؟ این پرسشی بود که کارآگاه برای رسیدن به جواب آن به تحقیق ازهمسر و پسرسهیل پرداخت. همسر سهیل ازدیدن این صحنه شوکه شده بود. کارآگاه به او تسلیت گفت وخواست بادقت به پرسشهایش جواب بدهد تا بتواند معمای این پرونده را حل کند.
همسرتان سابقه خودکشی داشت؟
نه. حتی دربارهاش هم حرفی نمیزد.
رابطهتان با همسر دوم شوهرتان چطور بود؟
قطعا رابطه خوبی نیست. مگر میشود با هووی خودت رابطه خوبی داشته باشی. به خاطر پسرمان این شرایط را قبول کرده بودم.
فکر میکنید چرا خودکشی کرده؟
مدتی با مشکلات مالی روبهرو شده بود و چکهایی که میگرفت برگشت میخوردند فکر کنم به همین دلیل باشد.
شما امشب کجا بودید؟
رستوران برای شام. امشب قرار بود خانه آن همسرش باشد اما نمیدانم چه شد که برگشت. میگفت اشتها ندارد و بعد من و پسرم به رستوران سرکوچه رفتیم.
سرگرد سپس سراغ پسر سهیل رفت و او هم حرفهای مادرش را تکرار کرد.
اسلحه متعلق به پدرت بود؟
چند سال قبل که به غرب کشور رفته بودیم، پدرم این اسلحه را خرید و در این مدت از آن استفاده نکرده بود.
رابطهات با پدرت چطور بود؟
رابطه خوبی داشتیم و من همه کارهای اداری او را انجام میدادم اما همسر دوم او از این موضوع ناراحت بود و سعی میکرد رابطهمان را خراب کند. او خودش را صاحب اختیار اموال پدرم میدانست. امروز هم معلوم نیست به پدرم چه گفته که باعث شده خانه او را ترک کرده، به اینجا بیاید و به زندگیاش پایان دهد.
به نظر میرسید کلید این معما در دستان همسر دوم سهیل باشد. به همین دلیل سرگرد راهی خانه او شد. زن جوان وقتی متوجه مرگ همسرش شد، غش کرد. کارآگاه با کمک مامور زن همراهش، اورا به هوش آورد و وقتی حال زن جوان کمی بهترشد، سرگرد شروع به تحقیق از او کرد.
امروز سهیل اینجا بود؟
بله. از صبح با هم بودیم. به دفترخانه رفتیم و یکی از فروشگاهها را به نام من کرد. میخواست سه دانگ خانهاش را هم به نام من کند که سیستمها قطع شد و مدارک هم کامل نبود و به همین دلیل به فردا موکول شد. شب به خانه زن اولش رفت تا مدارکی را بردارد و صبح به دفترخانه برویم.
تا حالا حرفی از خودکشی زده بود؟
نه. سهیل مردی پرانرژی و امیدوار بود.
سرگرد بعد تحقیق از زن جوان زوایای پرونده را یک بار دیگر مرور کرد و در تماس با بازپرس حکم جلب همسر اول و پسر سهیل را به خاطر دست داشتن در قتل او گرفت. صبح روز بعد همسر و پسر سهیل در اداره آگاهی بودند و اینبار به عنوان متهم به قتل، پیشروی کارآگاه نشستند. آنها ابتدا منکر قتل بودند اما وقتی با دلایل کارآگاه برای افشای راز قتل روبهرو شدند، سکوت خود را شکستند.
پسر جوان به پدرکشی اعتراف کرد و گفت: « پدرم به من و مادرم خیانت کرد و با زنی که جای دخترش بود ازدواج کرد. او با اینکار آبروی ما را برد. از آن زمان از او کینه داشتم تا اینکه شب حادثه متوجه شدم در حال انتقال داراییاش به همسر دومش است. با این موضوع نتوانستم کنار بیایم. این اموال سهم من و مادرم بود. با او درگیر شدم و خواستم از این تصمیم صرفنظر کند اما قبول نکرد. من هم نقشه قتل او را طراحی کردم. براساس نقشه به رستوران سر کوچه رفتم و بعد سریع به خانه برگشتم و با اسلحه پدرم به سرش شلیک کردم. بعد با صحنهسازی دوباره به رستوران برگشتم. از قتل او پشیمان نیستم.»
به نظر شما، کارآگاه چطور متوجه شد سهیل خودکشی نکرده و به قتل رسیده است؟ پاسخ این معما در شماره بعدی تپش منتشر میشود.