درباره‌ مرزهایی که در جهان تاریخ‌ساز شدند

هرکجا مرز کشیدند بیا پل بزنیم

وقتی افراسیاب تورانی به ایران لشکرکشی کرد و پادشاه ایرانی را به محاصره خود درآورد، وقتی که با هم توافق کردند تا مرز‌ها را همانجایی قرار بدهند که تیر آرش کمانگیر نشست، گمان نمی‌کرد پهلوانی باشد که جان خود را در تیر بگذارد و برای مرز‌های وطنش جان بدهد. بعد‌تر هم چنین گمان نمی‌کردند، وقتی که عراق را برای حمله‌ با ما علم می‌کردند‌، در خیال هیچ‌کس نمی‌گنجید که مرزهای ما بعد از هشت سال جنگ ثابت بماند.به مناسبت هفته دفاع‌مقدس و اخبار درگیری‌های مرزی آذربایجان و ارمنستان، در این صفحه از قطب‌نما سراغ مرزهایی رفتیم که هر‌کدام به‌نوعی سرنوشت‌ساز بوده‌اند.
کد خبر: ۱۴۲۳۴۱۸
نویسنده مریم شاه‌پسندی - نوجوانه

دیواری به استقامت یک جنگ سرد 

وقتی جنگ جهانی دوم تمام شد و متفقین سرزمین‌های تحت تصرف متحدین را مثل مال از پدر به ارث رسیده، بین خودشان تقسیم کردند؛ دعواهای قدیمی میان آمریکا و شوروی بالا گرفت و آرام‌آرام دنیا به دو قطب تقسیم شد.آلمان هم بنا به خواست متفقین تقسیم‌بندی شد. آلمان شرقی سهم شوروی شد و آلمان غربی برای آمریکا و انگلیس و فرانسه. سرتان را درد نیاورم، تا اینجا همه‌چیز مسالمت‌آمیز به نظر می‌آید اما مشکل جای دیگری‌ است. برلین، پایتخت امپراتوری هیتلر، به طور کامل در قسمت شرقی آلمان قرار داشت که بنا بر توافقات، آن را هم به دو قسمت غربی و شرقی تقسیم کردند اما همه چیز به همین‌جا ختم نشد. وضعیت اقتصادی و زندگی مردم در آلمان غربی رو به رشد بود و در سمت دیگری از آلمان، وضع اقتصادی مردم بدتر و بدتر می‌شد و همین تفاوت چشمگیر باعث ‌شد مردم از حاکمیت کمونیست به حاکمیت لیبرالیست پناه ببرند و به آلمان غربی مهاجرت کنند. مهاجرت و از دست دادن بخش زیادی از سرمایه‌های انسانی برای آلمان شرقی و بالطبع شوروی، خطرناک بود. همین سبب شد رفته رفته مهاجرت از آلمان شرقی به غربی کار راحتی نباشد و کار به جایی رسید که تنها راه فرار از آلمان شرقی، برلین غربی بود. تا این‌که در بامداد ۱۳آگوست۱۹۶۱ به دستور خروشچف و بدون اطلاع قبلی، میان برلین شرقی و غربی سیم خاردار کشیده شد و طی سال‌ها این مرز با دیوارها، سیم خاردار‌ها و کارگزاری مین و تله به دیوار برلین تبدیل شد. این دیوار نه صرفا برای آلمان بلکه نمادی از رقابت چندین و چندساله‌ آمریکا و شوروی بود. 

میراثی از جهان دو‌قطبی 

آلمان از آن تقسیم‌بندی و مرزکشی خلاص شد اما میراث جنگ سرد هنوز در کشوری مثل کره نفس می‌کشد. شاید بپرسید کره‌شمالی یا کره‌جنوبی؟ باید بگویم که داستان دقیقا همین‌جاست، در همین تقسیم‌بندی! قبل از جنگ جهانی دوم، کره تحت تصرف ژاپن قرار داشت و مستعمره امپراتوری ژاپن بود. بعد از جنگ جهانی دوم، متفقین به عنوان فاتحان این جنگ، کره را میان خود تقسیم کردند. البته این تقسیم‌بندی کمی متفاوت است. ابتدا قرار بود که قیومیت کره به‌طور موقت در دست متفقین باشد و بعدتر آزاد و مستقل شود، حتی گفته شده که تاریخ انتخابات مردمی را هم مشخص کرده بودند اما اتحاد جماهیر شوروی با سازمان ملل متحد برای برپایی این طرح همکاری نکرد و همین عدم موافقت، کره را هم مثل باقی قسمت‌های دنیا به دو قطب تبدیل کرد. در شمال کره یک دولت کمونیست تحت حمایت شوروی به وجود آمد و در جنوب کشور، دولتی با حمایت غرب شکل گرفت اما به همین‌جا قانع نبودند و هرکدام مدعی حاکمیت بر تمام شبه‌جزیره شدند؛ همین سر آغاز جنگ‌های متعددی میان این دو نیمه از کشور شد. تصور بر این بود که این تقسیم‌بندی موقت و گذرا باشد اما از درگیری‌های خونین در مرزها که بگذریم، این دو نیمه سه سال با یکدیگر جنگیدند. بعد از سه سال، با امضای توافق‌نامه و اعلام آتش‌بس، تقسیم کره دائمی شد و حتی با تمام شدن جنگ سرد و ازبین رفتن قطب شوروی در دنیا، بازهم وضع به حالت قبل برنگشت‌. 

دوبرادر، یک خانه!

آنچه می‌خواهم برای‌تان تعریف کنم، روایتی از دو برادر است! سال‌های استعمار و قبل‌تر از آن، هند با اکثریت هندو و اقلیت مسلمان در کنار یکدیگر زندگی می‌کردند و حتی در طی جنبش‌ها و تلاش‌ها برای آزادسازی هند از چنگال بریتانیا و استقلال این کشور، در کنار یکدیگر مبارزه کردند و جنگیدند اما بعد از پیروزی، دقیقا زمانی که باید کنار یکدیگر می‌ایستادند و کیک آزادی را با یکدیگر میل می‌کردند، همان زمانی که بریتانیا مجبور به ترک هند و پذیرش استقلال این کشور شده بود، آتش نزاع از جای دیگری شعله گرفت‌. آتشی که ثمره‌ آموزه‌های درسی و فرهنگی‌ ۲۰۰ساله‌ بریتانیا بود‌. نایب‌السلطنه بریتانیا، لرد مونت باتن، بعد از این‌که تاریخ ترک سربازان بریتانیایی از هند را مشخص کرد، با رهبران جنبش استقلال صحبت کرد و آنها را متقاعد کرد که برای برهم نخوردن نظم کشور بعد از رفتن بریتانیا و داشتن حاکمیت یکپارچه، هند به دو کشور تبدیل بشود؛ هندوستان با اکثریت هندو و پاکستان با اکثریت مسلمان. اما اگر فکر می‌کنید مشکل به همین‌جا ختم شد، سخت در اشتباهید! تقسیم بندی و مرزکشی سرزمین پهناوری مثل هند را به یک وکیل انگلیسی که تا به حال پا در هند نگذاشته بود، سپردند و پنج هفته به او و تیمش فرصت دادند که برای سرزمین‌های پاکستان و هندوستان تصمیم‌گیری کند و طبق سرشماری‌ها و نقشه، مرز‌بندی را انجام بدهد. این‌که نتیجه چقدر فاجعه‌آمیز شد و اثراتش تا به الان هم ماندگار است، بماند! شما می‌توانید به‌راحتی عمق فاجعه‌آمیز این تقسیم‌بندی را از همین یک خط گزارش خبری دریافت کنید: این جدایی باعث آوارگی بیش از ۱۰تا۲۰میلیون نفر شد و تخمین کشته‌شده‌ها از ۱۰۰ها هزار نفر تا یک میلیون نفر است.

اجاره‌نشین‌های مدعی

بعد از کشف قاره‌ای جدید، مهاجرت اروپایی‌ها و تشکیل کشوری مستقل از سرزمین‌های اروپایی و در اواسط قرن نوزدهم، آمریکا فقط ۲۷ایالت داشت و مرزهای آن از اقیانوس اطلس تا اقیانوس آرام نبود. مکزیک، کشوری بود که در مرزهای غربی آمریکا وجود داشت و تازه مستقل شده بود. بخش شمالی مکزیک، تگزاس بود که ساکنان آن، بومیانی بودند که از چندین سال قبل در همان قاره زندگی می‌کردند؛ قبل از آن‌که مکزیک و آمریکایی وجود داشته باشد.مکزیک با سودای بهبود وضعیت اقتصادی کشورش، بخش‌هایی از تگزاس را به آمریکایی‌ها اجاره داد اما دقیقا از همان‌جایی که اعتماد کرده بود، ضربه خورد. مهاجران آمریکایی که اجاره‌نشین زمین‌های تگزاس بودند، قوانین مکزیک را زیر پا می‌گذاشتند و برخلاف قوانین آنجا، برده‌داری می‌کردند. همین باعث شد که مکزیک نیروهای نظامی‌اش را روانه‌ تگزاس کند تا آنها را سر جای خود بنشاند. در اولین درگیری‌ها مهاجران آمریکایی شکست خوردند اما همین شکست، بهانه‌ای شد که جمع بیشتری از آنها وارد تگزاس شوند و در درگیری‌های بعدی، مکزیک شکست خورده از تگزاس بیرون آمد. تگزاس تبدیل به جمهوری تگزاس شد و بعد‌تر به یکی از ایالت‌های متحد آمریکا اضافه شد. آمریکا برای تصرف باقی قسمت‌های مکزیک هم طرح و برنامه داشت. مناطقی را با پول خریداری کرد، قسمت‌هایی را هم با جنگ و درگیری و اشغال. 
اما آنچه در میان تحقیقاتم به آن برخوردم، این حقیقت تلخ بود که آمریکا برای تصرف مناطق دیگری از قاره و مکزیک، سراغ بخش‌هایی می‌رفته‌ که ساکنان آن بومی بوده‌اند و جمعیت کثیری از سفیدپوستان در آنجا حضور نداشته‌اند؛ چون برای آنها کشتن بومیان، تصرف خانه‌ها و زمین‌های‌شان و استفاده ابزاری از سیاهپوستان، کاری به‌مراتب راحت‌تر و قانونی‌تر بوده‌است.به هرحال آنچه امروز جزئی از خاک آمریکا به حساب می‌آید و آن را با دیوارهایی از مکزیک جدا کرده‌اند، زمانی متعلق به مکزیک بوده است.
 
newsQrCode
برچسب ها: مرز تاریخ جنگ

نیازمندی ها