رسانه در قالب پرونده «تبلیغ، اولویت اول» در یادداشتی به قلم حجتالاسلاموالمسلمین احمد رهدار، پژوهشگر و عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم علیهالسلام به بررسی این موضوع پرداخته است.
شکاف نسلی، اصطلاحی است که بیشتر میتواند وضعیت کنونی جوامع غربی را توصیف کند و نه شرایط کشور ما را و نتیجه آن این است که در غرب، حتی یک مادر نمیتواند دقایقی را بهراحتی با فرزند خود صحبت کند، چه رسد به اینکه یک پدربزرگ یا مادربزرگ ساعاتی را با نوه خود بگذرانند که این یک شکاف است اما در جوامع ما، عمدتا واژه تطور میتواند توضیحدهنده باشد.
در زمانه ما، اتفاقاتی افتاده و باعث شده مسائل نسل جدید سریعتر و پیچیدهتر شده و اولویتها جابهجا شوند و درمجموع مختصاتی به فرد بدهد که با مختصات نسل پیش متفاوت است؛ یعنی امتیاز متفاوتی به او بدهد که تا اندازهای میتواند طبیعی باشد؛ در گذشته هم امکان بروز این مسأله بود، اگرچه نرخ شتاب آن کندتر بوده است. در زمانه ما، بهدلیل وجود فضای سایبر و شبکههای مجازی، سرعت تطور و تغییر نسلی بالا رفته و از این جهت، آن را با نرخ شتاب تغییر نسلی در دورههای گذشته متمایز میکند.
توجه به این نکته از این جهت مهم است که وقتی سخن از شکاف نسلی میشود، در مقام راهبرد دادن، باید بگوییم گویی همه شیوهها و ابزار گذشته برای نسل جدید ناکارآمد است؛ درحالیکه وقتی از تطور سخن به میان میآید، منظور این است که برخی از ابزار و شیوههای گذشته مانند دورههای قبل برای نسلهای جدید هم میتواند کارآمد باشد و برخی هم باید متفاوت باشد؛ بههرحال برای نسل امروز ما که بعضی از ویژگیهایش از ویژگیهای نسل پیشین متمایز است، در امر تبلیغ باید چکار کنیم؟ بهنظر میرسد برخی موارد متفقالیه است؛ مثلا نباید ابزارهای نوین را برای ارتباط با نسل جدید دستکم بگیریم. بهصورت ویژه رسانه ابزاری در اختیار ماست که با این ابعاد و مختصات در اختیار نسل پیشین نبوده است.
نقش ویژهای که ابزار رسانه در ساخت هویت دارد بر کسی پوشیده نیست و از طرف دیگر، بسترها و ساحات تازه و حتی دانشهای نو که برای نسل جدید وجود دارد، در گذشته در اختیار نسلهای پیشین نبوده یا مخاطبان چندان با آن ارتباط برقرار نمیکنند؛ برای مثال، مخاطب جدید بیشتر از مخاطب گذشته چندهویتی شده و حتی کتابهایی هم در غرب، هم در شرق و هم در کشورمان در زمینه هویتهای چهلتکه نوشته و تألیف شده است. هویتهای چهلتکه میتوانند هم منفی و هم مثبت فهم شوند. کسانی که بهصورت منفی این تعبیر را بهکار میگیرند، به این معناست که میگویند برخی افراد اکنون گویی یک هویت هذیان و نسبی پیدا کردهاند و نمیتوان روی آنها حساب باز کرد.
کسانی که این تعبیر را مثبت ارزیابی میکنند به این معناست که میگویند هویت انسان مدرن یا معاصر، یک هویت ترکیبی و هیبریدی شده و تأثیرگذاری بر آن نیز سخت شده است و اگر تأثیرگذاری صورت بگیرد، اثرات و نتایج گسترده و متفاوتی میتواند بر آن مترتب باشد. شاید بسیاری از سخنانی که در گذشته میتوانست باعث توکل مخاطب در مقوله تبلیغ دینی شود، اکنون ناکارآمد بهنظر میرسد؛ نه به این علت که از اصالت و غنایی برخوردار نیستند، بلکه به این علت که مخاطب ما عموما با بخش قابلتوجهی از آن محتوا بهصورت پیشینی آشناست؛ مثلا وقتی یک روحانی در 30 سال یا حتی 50 سال قبل میخواست با مخاطب ارتباط برقرار کند، بخش بزرگی از محتوایی که در اختیار مخاطب قرار میداد، میتوانست برای او نو و تازه باشد؛ یعنی آن محتوا در کتابها و منابعی بود که در اختیار افراد حوزوی قرار داشت.
پیچیدگی نوآوری در تبلیغ در دوران جدید
امروز تقریبا تمام منابع دستاولی که میتواند در اختیار یک مُبلغ دینی قرار بگیرد، بهصورت پیشینی در تلفنهای همراه همه مخاطبان وجود دارد و حداقل بخشی از مخاطبان آنها را قبل از اینکه مورد خطابه مُبلغان دینی قرار بگیرند، تورق کردهاند و کسانی هم که تورق نکردهاند در متن محاوره و گفتوگوی یک مُبلغ دینی با مخاطبش امکان دسترسی، سنجش و ارزیابی در لحظه را دارند.
این امر موجب میشود نوآوری تبلیغ مُبلغ نه فقط در محتوایی که ارائه میکند، بلکه در نوع تحلیلی که در زمینه محتوا ارائه میشود، شیوهای که بیان میکند و ساختاری که برای بحثاش میچیند، هم گره بخورد؛ درحالیکه در گذشته، یکی از دلایلی که جریان تبلیغ دینی ما را تکروش و تکساختار نشان میداد این بود که تازگی محتوا پررنگ بود و اکنون که محتوا حالت عمومی پیدا کرده، باید بخشی از جذابیتهای نوبودگی را در خود روش ساختار و ابزار جست؛ اینها تفاوتهایی است که پیدا شده وگرنه اساس محتوایی که یک مُبلغ دینی در اختیار مخاطب خود قرار میدهد، چندان تغییری نکرده است.
امروز اگر یک مُبلغ بخواهد برای مخاطب درباره ریا، اخلاص، خضوع، ادب و انواع مکارم و رذایل اخلاقی صحبت کند؛ عناوین اصلی این رذایل و مکارم ثابت است و تغییرات بیشتر در نوع تطبیق این عناوین کلیه بر مصادیق امروزی است. یک مُبلغ موفق، مُبلغی است که وقتی از مفهوم کلی ریا مصداقیابی میکند، باید مصداقهای او کاملا در متن زندگی معاصر موجود باشد و مصادیقی بگوید که مردم روزانه با آنها درگیرند. این مسائل متن جدید تبلیغ را رقم میزند وگرنه توضیح بنیادین و پیشینی که درباره مفهوم مثلا ریا یا اخلاص گفته میشود، مشترک هستند. بههرحال چنین تفاوتی بین نسل گذشته و نسل جدید مشاهده میشود و این تفاوت علیالقاعده باید بر نوع مواجهه مبلغ با مخاطب تأثیر بگذارد.
تهاجم به کانونهای شبهه ساز
در گذشته، انتشار شبهات حتی وقتی از جانب دشمن طرح میشدند، در مقایسه با امروز بسیار زمانبر بود تا بر مخاطب اثر بگذارد و یک مُبلغ دینی میتوانست از طریق رویکرد ایجابی و تبیینی که به موضوعات تبلیغی خود میداد، بهصورت ضمنی به شبهات موجود در سطح جامعه هم پاسخ بدهد. مُبلغ حتی ممکن بود بعضی از شبهات را اگر لازم باشد با عنوان شبهه مطرح سازد و پاسخ دهد.
شرایط نسل ما تفاوت پیدا کرده و آن این است که حجم شبهات و تنوع و گسترهشان، یعنی هم تعداد شبهات و هم دامنه این تعداد از شبهات بسیار زیاد شده و حتی به نظر میرسد قابلیتهایی که رسانه به شبهه میدهد، حتی بر کیفیت آن تأثیر بگذارد؛ بهدلیل اینکه این اتفاق رخ داده، اگر مُبلغ بخواهد با همان شیوه گذشته خود به تبلیغ بپردازد، به این معنا که یک رویکرد ایجابی محض را دنبال کند و تلاش کند در ضمن مباحثی که طرح میکند، شبهه یا شبهات رایج و موجود در جامعه را پاسخ دهد، از بسیاری از شبهات جا میماند و نمیتواند بهدرستی پاسخگو باشد؛ چون حجم شبهاتی که دشمن بهوجود میآورد و کمیت رسانههایی که در اختیار دارد با فاصله زیادی نسبت به عِده و عُده ماست؛ بنابراین مُبلغ نمیتواند به همه آن شبهات پاسخ دهد.
با توجه به این حجم شبهات است که رهبر انقلاب میفرمایند به جای اینکه رویکرد پاسخ به شبهه را دنبال کنیم، باید خود به کانونهای شبههساز و شبههافکن حمله کنیم که این حمله چند حسن دارد:
۱. اولا فضای پیروان این کانون را از اعتبار میاندازد، یعنی کاری که آنها با ما میکنند، ما با آنها انجام دهیم و شبهه را به میدان آنها بیندازیم.
۲. ثانیا همان کار اولیه که انجام میدهیم باعث میشود مقدار وقتی که دشمن صرف میکند برای اینکه به شبهاتی که به میدان او انداختیم پاسخ دهد، همان مقدار وقت موجب میشود دشمن زمان کافی نداشته باشد تا شبهات جدید علیه ما بسازد. با این شیوه با یک تیر دو نشان میزنیم، هم حجم شبهات علیه خود را کاهش میدهیم و هم باعث میشویم دشمن به پاسخ دادن به یکسری از شبهاتی که ما برای او طراحی کردهایم مشغول شود و این بسیار شیوه هوشمندانهای است.
۳. از لحاظ روانی نیز این رویکرد، قدرت و توانایی هجومی و حملهای که به ما میدهد مخاطبمان را بانشاطتر میکند؛ یعنی به مخاطب ما انگیزه، نشاط و امید بیشتری میدهد که منفعل عمل نکنیم و فعال عمل میشود.
سالهاست دنیای غرب برخی شبهات در حوزه حقوق بشر را متوجه ما کرده و حتی هزینههایی را درخصوص این شبهات بر ما تحمیل کرده است. در سالهای گذشته تلاش کردیم به شبهاتی که آنها مطرح میکنند پاسخ دهیم و بگوییم اخبار شما جعلی است، دروغ میگویید که حقوق زنان، زندانیان و اقلیتها رعایت نمیشود.
این رویکرد تهاجمی را چین هم بهکار گرفته که هرساله در ابتدای سال میلادی یک کتاب منتشر میکند که در آن موارد نقض حقوق بشر در کشور آمریکا در سال گذشته را مورد به مورد بیان میکند، به آمریکا حمله میکند؛ در نتیجه آمریکا قبل از اینکه متوجه موارد نقض حقوق بشر در چین شود، رودست میخورد.
یک کتاب 500 یا هزار صفحهای را در مقابل خود میبیند که عدهای موارد نقض حقوق بشر در آمریکا را مطرح و منتشر کردهاند؛ در نتیجه ترجیح میدهد بخشی از وقت خود را صرف پاسخ دادن به این شبهات کند که چین علیه آن مطرح کرده است؛ بنابراین نمیتواند در مسأله نقض حقوق بشر، عملکرد چین را زیر ذرهبین ببرد، چون نگران است که اگر چنین کاری با این کشور انجام دهد، چین چنین پاسخی میدهد که شما این هزار مورد نقض حقوق بشر را که در این کتاب آمده و در سال گذشته انجام دادید، برطرف کنید و به ما پاسخ دهید.
ما باید چنین رویکردی در پیش بگیریم. تجربه هم نشان داده وقتی به این شبهات هجوم میبریم و مشکلات خود آنها را برایشان هویدا میکنیم، عقبنشینی سنگینی خواهند داشت و این امر به ما فرصت نفس کشیدن و طراحی یکسری برنامههای ایجابی را میدهد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد