در ادامه، نگاه جامجم به این سریال و همچنین گفتوگو با نویسنده آن آمدهاست. سریال بازپرس را از منظرهای مختلف میتوان بررسی کرد اما برخی از زوایای پنهانی در این مجموعه تلویزیونی وجود دارد که تاکنون کمتر به آن پرداخته شده، درست مانند قصه و نقشآفرینان که میتوان به تازه و متفاوت بودن آن صحه گذاشت.
حسین ترابنژاد نویسنده سریال بازپرس درخصوص نحوه پرداختن به قصه و فیلمنامه به جامجم میگوید: این نکته را باید تأکید کنم که رسیدن به قصه سریال بازپرس، سفارش قوه قضاییه نبودهاست. تنها محوریت پرداختن به شخصیت بازپرس از طرف قوه مطرح شدهبود. من کلیه موارد و پروندههایی که وجود داشت را بالا و پایین کردم، با بازپرسهای مختلفی صحبت کردم و در مجموع به این نتیجه رسیدیم که قصهای با محوریت پروندههای اقتصادی باشد. به نظرم پروندههای اقتصادی موضوع تازهای است که اگر هم به آن پرداخته شده، براساس پروندههای واقعی نبوده. به همین خاطر قصه برای خودم جذاب بود. در عین حال به پروندههایی پرداختهبودیم که مدتی در مطبوعات مطرحشده و در صدر اخبار قرار گرفتهبود. مجموع آنها، ما را به سمت یک قصه برای سریال بازپرس هدایت کرد.
ترابنژاد درخصوص روال دو ساله پرداختن به قصه هم اینطور بیان میکند: اینکه میگویم دو سال از ما زمان برد به معنای این نبود که هر روز به آن بپردازیم اما روال دسترسی به برخی جزئیات برای رسیدن به فیلمنامه زمانبر شد. مثلا گاهی دسترسی به پرونده زمانبر بود یا اجازه خروج برخی پروندهها را نمیدادند و من مجبور بودم داخل دادگستری آنها را بخوانم. درنهایت هم به قصهای رسیدیم که خود قوه قضاییه از آن استقبال کرد. به طور کلی تعامل ما با مرکز رسانه قوه قضاییه بسیار خوب بود.سریال بازپرس تاکنون بیش از ۲۴ قسمت خود را روی آنتن برده و در همین مدت هم میتوان به وضوح دید که استقبال خوبی از طرف مخاطبان صورت گرفتهاست. ترابنژاد درخصوص این بازخوردها میگوید: تاکنون بازخوردها خوب بوده. ابتدای کار، احساس میکردم قدری ریتم کند است اما جلوتر که رفتیم، احساس کردم ریتم بهتر شده و به تناسب آن، بازخوردهای بهتری هم گرفتم.
از ابتدای قصه، مخاطب با یک قصه تازه و چندوجهی روبهروست که از هر طرفش، به یک تصویر از فساد میرسد. همین چندوجهی بودن پرونده، باعث شده تا با یک کاراکتر مشخص در قامت فرد فاسد روبهرو نباشیم و همه نقشها را در قامت مشاغل مختلف ببینیم که واکنشهای مختلفی به این فساد نشان میدهند. از رضا مولای که یک کفاش ساده است و اسمش ناخواسته و با وسوسه پولهای کلان درگیر پرونده صندوق بازنشستگان یک ارگان میشود تا یک خبرنگار که تهیهکنندهای بزرگ او را خریده و برای او قلم میزند تا کفه ترازوی فضای مجازی را به سمت خواستههای این تهیهکننده سوق دهد. درواقع احمد معظمی در این سریال بهدرستی نشان داده که همه افراد در همه مشاغل ممکن است درگیر فسادی شوند که مثل اژدهاست و در تیتراژ پایانی هم به آن اشاره شدهاست.
شاید مخاطب در ابتدای سریال تصور کند که با نقشهای کلیشهای روبهروست و باز هم همان بازی همیشگی محسن قصابیان یا فرهاد قائمیان را مشاهده خواهد کرد. اما مسأله طور دیگری است. مخاطب با چهره یک قاضی سادهزیست روبهروست که درگیر پرونده برنجهای آلوده میشود. قاضی صدراحسینی با بازی محسن قصابیان، به شکل تازهای به مسأله چالشهای یک بازپرس میپردازد. او ابتدا در جنوب کشور درگیر پرونده عجیبی شده و بعد از مدتی بهواسطه نیازی که پروندههای تهران به قاضی مسلط به حوزه اقتصاد دارد، همراه خانواده به تهران میآید تا درگیر پروندههای تازهتری شود.قصابیان پیش از این در گفتوگو با جامجم درباره این نقش گفتهبود که تلاش میکند به داخل نقش بخزد و یک کاراکتر متفاوت را نشان دهد که کمی نیاز به صبر و حوصله برای درک آن دارد. حالا که چند وقتی است آقای حسینی و خانواده مهمان مخاطبان شدهاند، میتوان بهتر این نقش پیچیده را درک کرد. در مقابل نقش محسن قصابیان، چند شخصیت هستند که بدهبستانهای متفاوتی با کاراکتر بازپرس حسینی دارند. اولین مورد، شخصیتی است که فرهاد قائمیان بازی میکند. او باجناق بازپرس حسینی است و بهواسطه روابط خانوادگی، ابتدا تلاش میکند صدرا حسینی را درگیر پروندههای خودش نکند. به نوعی باید گفت خودش سمت بد ماجرا ایستاده و از جایش مطمئن است. به مرور و با اطلاع از پرونده دامادش که درگیر یک وام کلان بدون ضامن و پشتوانه شده، شخصیت محکم قائمیان قدری به سمت خاکستری شدن پیش میرود. او در طول چند قسمت و با صحبتهایی که با همسر و باجناقش دارد، از حالت استوار اولیه خارج میشود و تلاش میکند پایش را از پرونده فسادی که درگیر آن بود، کنار بکشد. این متفاوت بودن نقش حامد سعادت که قائمیان بهدرستی آن را نشان میدهد، سرنخی برای بیرون کشیدن گره فساد چندوجهی یک پرونده میشود.
نکته دیگر این قصه، وارد شدن ناخواسته مهدیه همسر صدرا حسینی به این ماجراست. مهدیه در مجموع روحیات خیرخواهانه دارد و تمام تلاشش را میکند که در قامت معلم مدرسه، به مشکلات شاگردانش رسیدگی کند. همین دغدغه یک جایی او را با بازیگران فاسد پروندهای روبهرو میکند که همسرش در تلاش است زوایای پنهان آن را روشن کند. مهدیه با بازی سوگل طهماسبی، روایت درستی از یک مادر و همسر نگران است که ناخواسته وارد یک پرونده فساد میشود. آنچه که میتوان با کنار هم قرار دادن نقش مهدیه و صدرا دریافت، نشان دادن شخصیتهای است که درست مثل همان افرادی که درگیر فساد شدهاند، امکان دریافت پولهای کلان را داشتند اما خودشان تصمیم گرفتهاند که بر مسیر درست بمانند.
جدای از قصه بازپرس، آنچه به وضوح میتوان در مورد سریال بازپرس گفت، مسأله نحوه پرداختن به مسأله فساد و روایت آن برای مخاطب است. آنطور که پیش از این عوامل بازپرس گفتهبودند، مسأله پژوهش و بررسی دو ساله برای رسیدن به قصه فعلی است. برای رسیدن به قصه فعلی، پژوهشهای بسیاری انجام و پروندههای مختلفی بالا و پایین شده تا در نهایت سرخط قصه به این انسجام و ترکیب برسد. پیش از این هم روایتهای مختلفی از فساد برای مخاطبان به تصویر کشیده شدهبود اما بحث پروندههای اقتصادی که حالا در مجموعه بازپرس روایت شده را باید با دیگر مجموعهها متفاوت دانست. شاید بتوان یکی دیگر از تفاوتهای این مجموعه با کارهای قبلی را در آگاهیبخشی حقوقی به مردم دانست. درست مثل وقتی که مهدی فخیمزاده در قامت یک پدر، درگیر پرونده فساد میشود تا پول لازم برای پسرش را جفت و جور کرده و او را از مهاجرت منصرف کند. نقشهایی مثل هدایت مسلمی با نقشآفرینی فخیمزاده یا نقش کفاش سادهای که رضا مولایی بازی میکند، همگی نشانگر برخی ناآگاهیهای مردمی است که بهواسطه نبود اطلاعات درست حقوقی، درگیر ماجراهای اینچنینی میشوند.
پروندههای فساد در حوزه اقتصاد، دارو و مواردی از این دست بهویژه در سطح کلان مدتی است بیش از گذشته دستمایهای برای نگارش فیلمنامههای تلویزیونی و سینمایی قرار گرفتهاست. انتخاب این دست سوژهها سبب میشود آثار نمایشی بیشتر با موضوعات روز و دغدغههای مردم همراه شود و گواه و سندی بر زمانه زیستمردمی باشد که هم گاهی درگیر چنین مشکلات هستند و هم مخاطبان آن در قاب تصویر. همچنین کارکرد دیگر پرداختن به قصههایی در این فضا را میتوان در روشنسازی بیشتر فضای غبارآلود خبرهایی دانست که از رسانههای داخلی و خارجی درباره یک پرونده منتشر میشود اما زوایای آن برای مردم پنهان میماند. البته دست گرفتن پروندهای واقعی، دراماتیزه کردن آن و به تصویر کشیدنش در مدیومهای مختلف کار آسانی نیست و قطعا با چالشهایی برای گروه سازنده همراه خواهد بود. یکی از علل بروز چالشها را میتوان در عدم سعهصدر برخی مقامات یا دستهای از مخاطبان دریافت. برای مثال وقتی سریالی تلویزیونی در قصه خود سراغ روایت زندگی فردی فاسد میرود، نمیتواند او را بدون شغل و عقبه و به اصطلاح بیهویت به تصویر بکشد. تمام این عناصر در شخصیتپردازی موثر است و به همین دلیل شخصیت فاقد این موارد در فیلمنامهنویسی به سبکهای مرسوم آن هم برای رسانهای همهگیر چون تلویزیون بیاعتبار و بدون بعد میشود. بگذارید برای عیانتر شدن آنچه میگوییم مثال بزنیم. در سریال شخصیت منفی یا خاکستری که پایش لغزیده و دچار فساد شده ممکن است پزشک، وکیل، خبرنگار، تهیهکننده یا... باشد و برای مواجه شدن با چنین قصههایی لازم است همه گروههای شغلی، سیاسی و... با ذهنی باز پذیرای درام باشند تا بیش از این شاهد تولید و پخش چنین آثاری باشیم و نویسندگان و کارگردانان با تردید کمتری سراغ این سوژهها بروند. البته در این زمینه میشود گفت چشم و گوش مخاطبان از هر رستهای که باشند بیش از گذشته عادت کردهاست و کمتر دچار چالشهای اعتراض یک گروه شغلی یا... میشویم. در سریال بازپرس هم فساد در یک محدوده خلاصه نشده و در پروندههایی که به تصویر کشیده میشود شخصیتهای متفاوتی درگیر فساد هستند، همانطور که از همان جامعهای که این شخصیت از آن برخاسته شاهد آدمها پاکدست هم هستیم. اگر تا امروز تماشاگر این سریال بودید، احتمالا موافق هستید که بازپرس حکم کلی صادر نمیکند و سعی دارد با نگاه واقعگرایانه و از بعد انسانی به سوژههای خود نزدیک شود.
ترابنژاد به این نکته اشاره میکند که خطوط کلی داستان از پروندههای واقعی استخراج شده و در طول پژوهش هم به برخی جرایم جزئی رسیدهاند. او اینطور میگوید که در همراهی با کارگردان، تلاش کرده موضوعات جذاب و دارای بارآموزشی را در خلال قصه، به تصویر بکشاند. این نویسنده بیان میکند: تلاش کردیم شخصیت صدراحسینی باهوش و مردمی باشد. در عین حال، نکتهای که در فیلمنامه به آن پرداختیم، جذابیت شخصیت بازپرس بود که میخواستیم نشان دهیم، بین زندگی خانوادگی و کاری خود تعادل رعایت میکند و همه جا مهربان و دلسوز است. درست مثل روابط خانوادگی یا حتی رابطه با مادر زنش که لحظات شیرین و بامزهای را ایجاد کردهاست. در این رابطه، خود محسن قصابیان کمک بسیاری کرد. چند جلسه با او داشتم. آقای قصابیان خودش مینویسند و الزامات درام را میداند. مواردی را مطرح میکرد و با فروتنی میگفت اگر در راستای قصه است، وارد کنید. اگر میخواستیم در پردازش شخصیت صدرا حسینی بازپرس قصه، ساختارشکنی کنیم، باید او را فردی به شدت جدی در کار نشان میدادیم اما تلاش کردیم شخصیت او را بالانس کنیم. این مسأله در ارتباط با فرهاد قائمیان هم وجود داشت و هر اتفاقی افتاده، محصول کارهای جمعی است.
۱- استفاده از دیالوگهای متفاوت
۲- آموزشهای حقوقیبه مخاطب در حین نمایش سریال
۳- بازیهای غیرکلیشهای از بازیگران مطرح
۴- اشاره محتوایی به پروندههای کلان اقتصادی
۵- پژوهش دو ساله برای رسیدن به فیلمنامه
۶- پژوهش دو ساله برای رسیدن به فیلمنامه
در ادامه، نگاه جامجم به این سریال و همچنین گفتوگو با نویسنده آن آمدهاست. سریال بازپرس را از منظرهای مختلف میتوان بررسی کرد اما برخی از زوایای پنهانی در این مجموعه تلویزیونی وجود دارد که تاکنون کمتر به آن پرداخته شده، درست مانند قصه و نقشآفرینان که میتوان به تازه و متفاوت بودن آن صحه گذاشت.
حسین ترابنژاد نویسنده سریال بازپرس درخصوص نحوه پرداختن به قصه و فیلمنامه به جامجم میگوید: این نکته را باید تأکید کنم که رسیدن به قصه سریال بازپرس، سفارش قوه قضاییه نبودهاست. تنها محوریت پرداختن به شخصیت بازپرس از طرف قوه مطرح شدهبود. من کلیه موارد و پروندههایی که وجود داشت را بالا و پایین کردم، با بازپرسهای مختلفی صحبت کردم و در مجموع به این نتیجه رسیدیم که قصهای با محوریت پروندههای اقتصادی باشد. به نظرم پروندههای اقتصادی موضوع تازهای است که اگر هم به آن پرداخته شده، براساس پروندههای واقعی نبوده. به همین خاطر قصه برای خودم جذاب بود. در عین حال به پروندههایی پرداختهبودیم که مدتی در مطبوعات مطرحشده و در صدر اخبار قرار گرفتهبود. مجموع آنها، ما را به سمت یک قصه برای سریال بازپرس هدایت کرد.
ترابنژاد درخصوص روال دو ساله پرداختن به قصه هم اینطور بیان میکند: اینکه میگویم دو سال از ما زمان برد به معنای این نبود که هر روز به آن بپردازیم اما روال دسترسی به برخی جزئیات برای رسیدن به فیلمنامه زمانبر شد. مثلا گاهی دسترسی به پرونده زمانبر بود یا اجازه خروج برخی پروندهها را نمیدادند و من مجبور بودم داخل دادگستری آنها را بخوانم. درنهایت هم به قصهای رسیدیم که خود قوه قضاییه از آن استقبال کرد. به طور کلی تعامل ما با مرکز رسانه قوه قضاییه بسیار خوب بود.سریال بازپرس تاکنون بیش از ۲۴ قسمت خود را روی آنتن برده و در همین مدت هم میتوان به وضوح دید که استقبال خوبی از طرف مخاطبان صورت گرفتهاست. ترابنژاد درخصوص این بازخوردها میگوید: تاکنون بازخوردها خوب بوده. ابتدای کار، احساس میکردم قدری ریتم کند است اما جلوتر که رفتیم، احساس کردم ریتم بهتر شده و به تناسب آن، بازخوردهای بهتری هم گرفتم.
از ابتدای قصه، مخاطب با یک قصه تازه و چندوجهی روبهروست که از هر طرفش، به یک تصویر از فساد میرسد. همین چندوجهی بودن پرونده، باعث شده تا با یک کاراکتر مشخص در قامت فرد فاسد روبهرو نباشیم و همه نقشها را در قامت مشاغل مختلف ببینیم که واکنشهای مختلفی به این فساد نشان میدهند. از رضا مولای که یک کفاش ساده است و اسمش ناخواسته و با وسوسه پولهای کلان درگیر پرونده صندوق بازنشستگان یک ارگان میشود تا یک خبرنگار که تهیهکنندهای بزرگ او را خریده و برای او قلم میزند تا کفه ترازوی فضای مجازی را به سمت خواستههای این تهیهکننده سوق دهد. درواقع احمد معظمی در این سریال بهدرستی نشان داده که همه افراد در همه مشاغل ممکن است درگیر فسادی شوند که مثل اژدهاست و در تیتراژ پایانی هم به آن اشاره شدهاست.
شاید مخاطب در ابتدای سریال تصور کند که با نقشهای کلیشهای روبهروست و باز هم همان بازی همیشگی محسن قصابیان یا فرهاد قائمیان را مشاهده خواهد کرد. اما مسأله طور دیگری است. مخاطب با چهره یک قاضی سادهزیست روبهروست که درگیر پرونده برنجهای آلوده میشود. قاضی صدراحسینی با بازی محسن قصابیان، به شکل تازهای به مسأله چالشهای یک بازپرس میپردازد. او ابتدا در جنوب کشور درگیر پرونده عجیبی شده و بعد از مدتی بهواسطه نیازی که پروندههای تهران به قاضی مسلط به حوزه اقتصاد دارد، همراه خانواده به تهران میآید تا درگیر پروندههای تازهتری شود.قصابیان پیش از این در گفتوگو با جامجم درباره این نقش گفتهبود که تلاش میکند به داخل نقش بخزد و یک کاراکتر متفاوت را نشان دهد که کمی نیاز به صبر و حوصله برای درک آن دارد. حالا که چند وقتی است آقای حسینی و خانواده مهمان مخاطبان شدهاند، میتوان بهتر این نقش پیچیده را درک کرد. در مقابل نقش محسن قصابیان، چند شخصیت هستند که بدهبستانهای متفاوتی با کاراکتر بازپرس حسینی دارند. اولین مورد، شخصیتی است که فرهاد قائمیان بازی میکند. او باجناق بازپرس حسینی است و بهواسطه روابط خانوادگی، ابتدا تلاش میکند صدرا حسینی را درگیر پروندههای خودش نکند. به نوعی باید گفت خودش سمت بد ماجرا ایستاده و از جایش مطمئن است. به مرور و با اطلاع از پرونده دامادش که درگیر یک وام کلان بدون ضامن و پشتوانه شده، شخصیت محکم قائمیان قدری به سمت خاکستری شدن پیش میرود. او در طول چند قسمت و با صحبتهایی که با همسر و باجناقش دارد، از حالت استوار اولیه خارج میشود و تلاش میکند پایش را از پرونده فسادی که درگیر آن بود، کنار بکشد. این متفاوت بودن نقش حامد سعادت که قائمیان بهدرستی آن را نشان میدهد، سرنخی برای بیرون کشیدن گره فساد چندوجهی یک پرونده میشود.
نکته دیگر این قصه، وارد شدن ناخواسته مهدیه همسر صدرا حسینی به این ماجراست. مهدیه در مجموع روحیات خیرخواهانه دارد و تمام تلاشش را میکند که در قامت معلم مدرسه، به مشکلات شاگردانش رسیدگی کند. همین دغدغه یک جایی او را با بازیگران فاسد پروندهای روبهرو میکند که همسرش در تلاش است زوایای پنهان آن را روشن کند. مهدیه با بازی سوگل طهماسبی، روایت درستی از یک مادر و همسر نگران است که ناخواسته وارد یک پرونده فساد میشود. آنچه که میتوان با کنار هم قرار دادن نقش مهدیه و صدرا دریافت، نشان دادن شخصیتهای است که درست مثل همان افرادی که درگیر فساد شدهاند، امکان دریافت پولهای کلان را داشتند اما خودشان تصمیم گرفتهاند که بر مسیر درست بمانند.
جدای از قصه بازپرس، آنچه به وضوح میتوان در مورد سریال بازپرس گفت، مسأله نحوه پرداختن به مسأله فساد و روایت آن برای مخاطب است. آنطور که پیش از این عوامل بازپرس گفتهبودند، مسأله پژوهش و بررسی دو ساله برای رسیدن به قصه فعلی است. برای رسیدن به قصه فعلی، پژوهشهای بسیاری انجام و پروندههای مختلفی بالا و پایین شده تا در نهایت سرخط قصه به این انسجام و ترکیب برسد. پیش از این هم روایتهای مختلفی از فساد برای مخاطبان به تصویر کشیده شدهبود اما بحث پروندههای اقتصادی که حالا در مجموعه بازپرس روایت شده را باید با دیگر مجموعهها متفاوت دانست. شاید بتوان یکی دیگر از تفاوتهای این مجموعه با کارهای قبلی را در آگاهیبخشی حقوقی به مردم دانست. درست مثل وقتی که مهدی فخیمزاده در قامت یک پدر، درگیر پرونده فساد میشود تا پول لازم برای پسرش را جفت و جور کرده و او را از مهاجرت منصرف کند. نقشهایی مثل هدایت مسلمی با نقشآفرینی فخیمزاده یا نقش کفاش سادهای که رضا مولایی بازی میکند، همگی نشانگر برخی ناآگاهیهای مردمی است که بهواسطه نبود اطلاعات درست حقوقی، درگیر ماجراهای اینچنینی میشوند.
پروندههای فساد در حوزه اقتصاد، دارو و مواردی از این دست بهویژه در سطح کلان مدتی است بیش از گذشته دستمایهای برای نگارش فیلمنامههای تلویزیونی و سینمایی قرار گرفتهاست. انتخاب این دست سوژهها سبب میشود آثار نمایشی بیشتر با موضوعات روز و دغدغههای مردم همراه شود و گواه و سندی بر زمانه زیستمردمی باشد که هم گاهی درگیر چنین مشکلات هستند و هم مخاطبان آن در قاب تصویر. همچنین کارکرد دیگر پرداختن به قصههایی در این فضا را میتوان در روشنسازی بیشتر فضای غبارآلود خبرهایی دانست که از رسانههای داخلی و خارجی درباره یک پرونده منتشر میشود اما زوایای آن برای مردم پنهان میماند. البته دست گرفتن پروندهای واقعی، دراماتیزه کردن آن و به تصویر کشیدنش در مدیومهای مختلف کار آسانی نیست و قطعا با چالشهایی برای گروه سازنده همراه خواهد بود. یکی از علل بروز چالشها را میتوان در عدم سعهصدر برخی مقامات یا دستهای از مخاطبان دریافت. برای مثال وقتی سریالی تلویزیونی در قصه خود سراغ روایت زندگی فردی فاسد میرود، نمیتواند او را بدون شغل و عقبه و به اصطلاح بیهویت به تصویر بکشد. تمام این عناصر در شخصیتپردازی موثر است و به همین دلیل شخصیت فاقد این موارد در فیلمنامهنویسی به سبکهای مرسوم آن هم برای رسانهای همهگیر چون تلویزیون بیاعتبار و بدون بعد میشود. بگذارید برای عیانتر شدن آنچه میگوییم مثال بزنیم. در سریال شخصیت منفی یا خاکستری که پایش لغزیده و دچار فساد شده ممکن است پزشک، وکیل، خبرنگار، تهیهکننده یا... باشد و برای مواجه شدن با چنین قصههایی لازم است همه گروههای شغلی، سیاسی و... با ذهنی باز پذیرای درام باشند تا بیش از این شاهد تولید و پخش چنین آثاری باشیم و نویسندگان و کارگردانان با تردید کمتری سراغ این سوژهها بروند. البته در این زمینه میشود گفت چشم و گوش مخاطبان از هر رستهای که باشند بیش از گذشته عادت کردهاست و کمتر دچار چالشهای اعتراض یک گروه شغلی یا... میشویم. در سریال بازپرس هم فساد در یک محدوده خلاصه نشده و در پروندههایی که به تصویر کشیده میشود شخصیتهای متفاوتی درگیر فساد هستند، همانطور که از همان جامعهای که این شخصیت از آن برخاسته شاهد آدمها پاکدست هم هستیم. اگر تا امروز تماشاگر این سریال بودید، احتمالا موافق هستید که بازپرس حکم کلی صادر نمیکند و سعی دارد با نگاه واقعگرایانه و از بعد انسانی به سوژههای خود نزدیک شود.
ترابنژاد به این نکته اشاره میکند که خطوط کلی داستان از پروندههای واقعی استخراج شده و در طول پژوهش هم به برخی جرایم جزئی رسیدهاند. او اینطور میگوید که در همراهی با کارگردان، تلاش کرده موضوعات جذاب و دارای بارآموزشی را در خلال قصه، به تصویر بکشاند. این نویسنده بیان میکند: تلاش کردیم شخصیت صدراحسینی باهوش و مردمی باشد. در عین حال، نکتهای که در فیلمنامه به آن پرداختیم، جذابیت شخصیت بازپرس بود که میخواستیم نشان دهیم، بین زندگی خانوادگی و کاری خود تعادل رعایت میکند و همه جا مهربان و دلسوز است. درست مثل روابط خانوادگی یا حتی رابطه با مادر زنش که لحظات شیرین و بامزهای را ایجاد کردهاست. در این رابطه، خود محسن قصابیان کمک بسیاری کرد. چند جلسه با او داشتم. آقای قصابیان خودش مینویسند و الزامات درام را میداند. مواردی را مطرح میکرد و با فروتنی میگفت اگر در راستای قصه است، وارد کنید. اگر میخواستیم در پردازش شخصیت صدرا حسینی بازپرس قصه، ساختارشکنی کنیم، باید او را فردی به شدت جدی در کار نشان میدادیم اما تلاش کردیم شخصیت او را بالانس کنیم. این مسأله در ارتباط با فرهاد قائمیان هم وجود داشت و هر اتفاقی افتاده، محصول کارهای جمعی است.
۱- استفاده از دیالوگهای متفاوت
۲- آموزشهای حقوقیبه مخاطب در حین نمایش سریال
۳- بازیهای غیرکلیشهای از بازیگران مطرح
۴- اشاره محتوایی به پروندههای کلان اقتصادی
۵- پژوهش دو ساله برای رسیدن به فیلمنامه
۶- پژوهش دو ساله برای رسیدن به فیلمنامه
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد