ماجرا از این قرار است که سعید حجاریان در مصاحبه با یکی از رسانههای جریان غربگرا گفته آقای رئیسی استعفا دهد. البته شاید او حق داشته باشد چنین درخواستی داشته باشد، چراکه دولت سیزدهم با اقدامات دو سال اخیر، جریان غربگرا را که ادعا داشت زبان دنیا را بهخوبی بلد است، بهنوعی بیاعتبار کرد. از جان گرفتن سیاست خارجی و رشد اقتصادی و عبور از رشد صفر درصدی دهه۹۰ گرفته تا فروش نفت بدون برجام و حتی شکستن رکورد تجارت خارجی، ضمن اینکه رئیسجمهور دیروز یکبار دیگر تاکید کرده است رویکرد دولت بازگرداندن تعادل به سیاست خارجی است.
حجاریان بهعنوان تئوریسین جریان غربگرا همچنین گفته: ترجمه حرف من این است که اصلاحطلبان انتخابات را تحریم نمیکنند اما دیگر دست به کار عبث نمیزنند. این اظهارنظر درحالیاست که او در ابتدای سال گذشته هم مجددا تز تحریم را مطرح کرد و گفته بود: «ما مشارکت بیقیدوشرط نداریم و همینجا بگویم که سال ۱۴۰۲ هم مشارکت حتما مشروط خواهد بود، مشروط به اینکه شورای نگهبان چقدر با ما راه بیاید. مشارکت مشروط به معنای تحریم انتخاباتنیست. درعینحال، تحریم انتخابات هم غیرقانونی نیست و نباید از آن تابو ساخت.» مرور این اظهارات نشان میدهد اولا ادعای اخیر حجاریان که گفته انتخابات را تحریم نمیکنند دقیق نیست و بهنوعی فرار از تبعات امنیتی تحریم انتخابات بهعنوان یک خیانت سیاسی است و نکته دوم هم این است که تأکید او بر ناتوانی و نخواستن دولت مستقر در حالی بهعنوان دلیل اصلی برای عدم حضور جریان غربگرا در انتخابات مطرح میشود که این موضوع در انتخابات سال ۹۸ یعنی مجلس یازدهم وجود نداشت. اما چرا در آن بازه زمانی هم این جریان سیاسی، آن انتخابات را تحریم کردند؟ بنابراین گذشته از دولت روحانی که سختترین شرایط را به مردم تحمیل کرد، حتی اگر با دولتی مواجه باشیم که بر فرض، واجد هیچ نقطه مثبتی هم نباشد و یک دولت ناکارآمد تمامعیار باشد بازهم منطق دموکراسی و عقلانیت حکومتی مجوز ساختارگریزی نیست و بهجای مطالبه استعفای رئیسجمهور باید از مردم خواست رأی خوب بدهند اما فعلا حیات سیاسی این جریان غربگرا با تحریم انتخابات معنا پیدامیکند.
آواربرداری از اعتماد فروریخته
حقیقت این است در تاریخ دولتهای بعد از انقلاب، هیچ رئیسجمهوری بهاندازه سیدابراهیم رئیسی میراثدار مشکلات، ضعفها و کاستیهای برجایمانده از دولت پیش از خود نبوده است و شرایط هنگام تحویل دولت آنقدر سخت بود که بسیاری از شاخصهای کلان اقتصاد ایران در وضعیت بدی قرار داشت و بسیاری از چالشهای اقتصادی مانند کسری بودجه، کاهش ارزش پول ملی و تورم بالا ماحصل هشت سال سیاستگذاری نادرست و ناکارآمدی بود.
بلد بودن زبان دنیا
نکته بعدی این بود که رئیسجمهور هیچگاه اقتصاد را به برجام گره نزد و این موضوع تا همین لحظه یعنی تیر ۱۴۰۲ هم حفظ شده است و تکیه بر ظرفیتهای داخلی در امر اقتصاد و توجه به شرق و غرب کشور جایگزین راهبرد خارجی در زمینه اقتصادی شد. البته شاید بتوان گل سرسبد اقدامات در حوزه سیاست خارجی را هم توافق صلح با عربستان و توسعه تعاملات سیاسی، اقتصادی با کشورهای همسایه و بهویژه کشورهای عربی حوزه خلیجفارس دانست که با بلدبودن زبان دنیا ، این اتفاقات عملی شد.
بازکردن گرههای قدیمی
از سوی دیگر تصمیم رئیسجمهور منتخب مردم از همان ابتدا یعنی خرداد ۱۴۰۰همراه کردن همه جریانهای سیاسی برای سامانبخشی به امور کشور بود و بههمیندلیل نخستین کار او برگزاری جلسات و نشستهای مشورتی با گروههای سیاسی مختلف حتی منتقدان و مخالفانش بود. تصمیم رئیسی اقدام در میدان، کار کردن بدون شوآف بود و با پرهیز از تنشزایی تاکید داشت که نمیخواهد با بازخوانی عملکرد دولت قبل برای مردم گره ذهنی بیشتری ایجاد کند و حتی به باز کردن گرههای قدیمی پرداخت که در شماره روز گذشته کاملا به آن پرداختیم. بنابراین به نظر میرسد کلیگویی و حرفهای شعاری مانند استعفای رئیسجمهور برای بانیان فکری وضع موجود بیشتر نقش مسکن موقت دارد و این جریان از آگاهی مردم از روند تغییر شرایط بسیار عصبانی است.
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد