این روایت داستانی جذاب اما کمترشناختهشده از شاهنامه فردوسی که بیش از ۱۵۰ صفحه از این اثر منظوم را به خود اختصاص داده و به مخاطب کماطلاع یادآور میشود که اسفندیار رویینتن نیز همچون رستم، هفت خان پرفرازونشیب را از سر گذرانده است، دستمایهای برای حسین پارسایی شده تا نمایش موزیکال جدیدش را بر پایه این روایت بپروراند و در برداشتی آزاد با بهروز رسانی معنا به نوعی تاریخ را رمزگشایی کرده است.پارسایی این نمایش را که محصول سازمان هنری رسانهای اوج با مشارکت شرکت نور تابان و همکاری بنیاد فرهنگی ــ هنری رودکی است همچنان در تالار وحدت روی صحنه دارد. امین زندگانی در نقش «اسفندیار»، امیررضا دلاوری در نقش «پشوتن»، محسن حسینی در نقش «جاماسبپیشگو»، از بازیگران نمایش موزیکال «هفت خان اسفندیار» هستند که با آنها گفتوگو کردیم.
امین زندگانی، بازیگر نقش اسفندیار:
اسفندیار، نخستین تجربه تاریخیام در تئاتر است
امین زندگانی این روزها تجربه جدیدی را در تئاتر طی میکند. حضور او در نقش پهلوانی رویینتن به نام اسفندیار در نمایش موزیکال «هفت خان اسفندیار» با چهرهای متفاوت از آنچه تاکنون از او دیدیم، جذابیتهای بسیاری ایجاد کرده بود. هرچند این نقش خاص و منحصر به فرد از نگاه مخاطب، برای او با چالشهای زیادی همراه بود. چالشهایی که او معتقد است حضور تیم حرفهای و همدلی گروه بازیگران از بار آن تاحد زیادی کاست به نحوی که هر شب میتواند این کار سنگین را به بهترین شکل ممکن روی صحنه بیاورد. در این ارتباط گفتوگویی با او انجام دادیم.
نقش جذابی را در نمایش پارسایی انتخاب کردید. چه شد تصمیم گرفتید با گروه نمایشی هفتخان همراه شوید؟
من سالهاست با آقای حسین پارسایی آشنایی دارم. در چندین پروژه هم قرار شد با ایشان همکاری داشته باشم؛ اما هر بار به دلایل گوناگون این همکاری شکل نگرفت. تا این که یک روز ایشان برای حضور در تئاتر «هفتخان اسفندیار» با من تماس گرفتند و پیشنهاد بازی در یکی از نقشها بجز اسفندیار را به من دادند. با توجه به این که درگیر پروژه دیگری بودم و نتوانستم در خدمت ایشان باشم، اما چند روز بعد کار قبلیام به تعویق افتاد و وقتی دوباره پیشنهاد بازی در تئاتر «هفتخان اسفندیار» به من پیشنهاد شد قبول کردم. این بار به من نقش اسفندیار پیشنهاد شد. شروع کار من نیز از روزهای پایانی بهمن سال گذشته بود و سعادت آن را داشتم تا با این گروه حرفهای کار کنم.
در آثار سینمایی در نقشهای تاریخی بازی کرده اید و موفق هم بودید، اما تاکنون در نمایش کار تاریخی از شما ندیده بودیم. از تجربه بازی تاریخی روی صحنه تئاتر بگویید.
بله، این نخستین تجربه نقش تاریخی من در تئاتر است. تا قبل از حضور در «هفتخان اسفندیار» تمام تجربیات تاریخی من تصویری بود و طبعا بازی در نقش یک شخصیت تاریخی در قالب تئاتر و حضور در تالار وحدت کاری متفاوتتر است. نقشی بسیار سنگین بود و اگر مهندسی پشت صحنه و همکاری درجه یک همه گروه نبود شاید نمیتوانستم از پس این نقش بربیایم. خوبی گروه این است که همه یکدست و یکدل هستند. حواسشان به هم هست و در این زمینه به همدیگر بسیار کمک میکنند و از این طریق نکات خوبی انتقال داده میشود. بازیگران برای هم پیشنهادهای خوبی دارند تا روند کار به خوبی پیش برود. این ویژگی در کنار تیم خوب کارگردانی بسیار کمککننده بوده. همه دست به دست هم دادهاند تا این اجرای سنگین با بالاترین کیفیت هر شب روی صحنه برود. جالب است بدانید یک تیم تقریبا ۱۰۰نفره هم پشت صحنه در حال کار است تا هر شب یک نمایش منسجم را روی صحنه بیاورد.
نقشی خاص و تاثیرگذار داشتید، به هرحال اسفندیار یکی از پهلوانان رویینتن شاهنامه است، برای رسیدن به این نقش چقدر تلاش کردید؟
همواره بر این باورم وقتی یک تیم تحقیقاتی پشت فیلمنامه و نمایشنامهای قرار دارد و اسامی بزرگ و مشاورهای بزرگی نیز در آن دیده میشود؛ دیگر بازیگر نیاز نمیبیند بخواهد در این زمینه تحقیقی فراتر داشته باشد. هدایت آقای پارسایی به همراه متن خوب، برای من به اندازه کافی ماخذ مطمئنی بود تا نیاز نداشته باشم برای اسفندیاری که روی صحنه میبینید کار تحقیقاتی ویژهای انجام دهم. بازیگر همین که لایههای مستتر در دیالوگها، سکوتها و اتفاقات را با راهنمایی کارگردان و نقطهنظراتی که نویسنده دارد درک و پیدا کند میتواند آن را به خوبی به اجرا درآورد. من هم امیدوارم در این نمایش توانسته باشم ارتباط خوبی با مخاطب برقرار کنم.
یعنی شما برای آن که به نقش اسفندیار برسید با چالش خاصی مواجه نشدید؟
چالش در سبک اجرا و نظم اجرا داشتم که نیاز به انرژی بسیار زیادی دارد. توان خاص فیزیکال و توان روحی و روانی ویژهای میخواهد که من به تدریج به آن نزدیک شدم تا بتوانم به آنچه مورد نظر کارگردان است برسم و با نقش ارتباط برقرار کنم. از این رو در طول تمرینهایی که انجام شد توانستم بهتر و بهتر اسفندیار را بشناسم و با این نقش آشنا شوم.
یکی ازاتفاقات جالب این نمایش موزیکالبودن آن است. چون برخی منتقدان این توقع را داشتند که از همان اشعار فردوسی در کار استفاده شود.ریسک موزیکالشدن اثر شاهنامه را چطور دیدید؟
آقای حسین پارسایی نگاه خوبی به این کار دارد و معتقد است کار را باید به کاردان سپرد و آقای کوهستانی با توجه به تجربه کارگردان، حضور مشاوران، آهنگسازی همچون پوریا خادم و رهبر ارکستری همچون بردیا کیارس توانست وزن اشعار و قافیهها را به بهترین شکل ممکن به کار نزدیک و شبیه کند و تماشاگر امروز هم به هرحال آنچه روی صحنه میبیند را به عنوان قرارداد میپذیرد. ضمن این که همه کسانی که در این پروژه حضور دارند در کارشان بسیار حرفهای هستند و قاعدتا قبل از آن که کار به اجرا برسد این نگرانیها مرتفع شده و درصد ریسک آن پایین آمده است. اما همیشه سلیقه مخاطبجزو ناشناختهترین بخشهای یک اثر بوده. تا اثر روی صحنه نرود و ساخته و ارائه نشود، نمیشود گفت یک کار مسیرش را تا چه میزان درست پیش رفته و در هر صورت این موضوع ویژگی کار ماست.
برخی بر این عقیدهاند که نسل امروز تمایلی به ادبیات کهن و آثار کلاسیک نداشته و استقبالی از این آثار ندارند. علاقهمندم بدانم نظر شما چیست؟ آیا دوره پرداختن به ادبیات کهن تمام شده است؟
«هفتخان اسفندیار» این وحشت را از بین برد و نشان داد استقبال از سوی مخاطب وجود دارد. در هر صورت شما نمیتوانید یک اثر بزرگ را با پروداکشن کوچک روی صحنه ببرید. پرداختن به هر اثری باید به اندازه خودش باشد. اگر «بینوایان» موفق بود به این دلیل بود که در اجرای آن، بزرگی رمان رعایت شده است. شاهنامه اثر کوچکی نیست که در قالبهای کوچکتر به آن ورود کرد. برای همین اگر بخواهیم در قالبهای کوچکتر ورود کنیم موفق نخواهیم بود، سرمایهگذارهای خرد به نتیجه مطلوب مالی نخواهند رسید و تجربه خوبی روی صحنه نخواهند داشت. ضمن این که باید بین مخاطب امروز و این آثار کهن زبان مشترکی پیدا کرد تا ارتباط برقرار شود. یک بخش آن زیباییهای بصری است که هزینهبردار هستند تا از این طریق بتوان تماشاگر را ترغیب به دیدن کرد. در نتیجه با شاهنامه باید مدل شاهنامه برخورد کرد. اگر این طور نباشد باعث دلزدگی مخاطب خواهد شد. افراد توانمند وارد کار شوند هم سرمایهگذاران راغب خواهند شد در این زمینه ورود داشته باشند و هم افراد کار بلد دیگری که تصور میکنند جای کار وجود ندارد هم ورود خواهند کرد تا با بالاترین استانداردها به ساخت آثار ماندگار بپردازند. در این شرایط نهتنها من بلکه بازیگران بسیاری نیز به رقابت خواهند پرداخت تا بتوانند در این آثار حضور داشته باشند و نام خود را با چنین آثار قویای در تاریخ هنر ایران ماندگار سازند.
امیررضا دلاوری، بازیگر نقش پشوتن
مردم هفتخان اسفندیار را تبلیغ میکنند
امیررضا دلاوری در نمایش «هفتخان اسفندیار»، نقش پشوتن، برادر اسفندیار را بر عهده دارد. او بازیگری است که سالها بازیهای متفاوتی را در گروههای مختلف انجام داده و اینبار در نمایش موزیکال همچنان بر این تفاوت نگاه و بازی تاکید میکند و ما به همین انگیزه پای صحبتهای او نشستیم.
آقای دلاوری پیش از اینکه متن را بخوانید چقدر با شاهنامه درگیر بودید؟
در حد معمول و معقول فردوسی را کمتر کسی هست که نشناسد و اینکه اشراف کاملی نسبت به شاهنامه خیلیها نداشتهباشند برای خیلی این مسأله است که مگر هفتخان فقط برای رستم نبود. من هم مثل خیلیها از هفتخان اسفندیار اطلاعی نداشتم، فقط میدانستم اسفندیار هم هفتخان داشته مثلا از شخصیت پشوتن و گرگسار به شکل واقعیش چیزی نمیدانستم. زمانی که این نمایشنامه را خواندم متوجه شدم که پشوتن و گرگسار هم وجود داشتند اما نمیتوانم بگویم یک شناخت نسبی از شاهنامه داشتم، چون شاهنامه خیلی عظیم است و مثل یک رمان نیست که بگویم یکبار خواندم چیزهایی دستگیرم شد و شخصیتها را شناختم آنقدر شخصیتهای متنوعی دارد که به نظرم دانستن و شناختن شاهنامه کار هرکسی نیست. آدمهایی که خیلی اهل مطالعه روی شاهنامه هستند فقط داستانها را میشناسند و من در نمایشنامه به ریز داستان اسفندیار پی بردم.
پس از خواندن نمایشنامه و مشخص شدن نقشتان، چقدر برای شما این جاذبه بهوجود آمد تا آن را بپذیرید؟
نقش به لحاظ متری نقش بزرگی نیست اما عمیق است شاید اگر کارگردان دیگری بود یا کار دیگری بود من این نقش را نمیپذیرفتم اما اینجا کاراکتر نهتنها دوستداشتنی که برای من چالشبرانگیز هم شد. پیش از این چند کار با جناب پارسایی داشتم و این رفاقت شغلی باعث شد تا کار را بپذیرم. از سوی دیگر همکاری با سایر عوامل مجموعه و بازیگران نیز بسیار خوشایند بود. خود شاهنامه مهمترین چالش پیش رو در این نمایش بود.
بهنظر شما تاچه حد روی شاهنامه و قهرمانان ایرانی کار صورت گرفتهاست؟
شاهنامه و شخصیتهای ایرانی در تئاتر و تلویزیون خیلی مهجور ماندهاست؛ شاید اجازه کار روی قهرمانان ایرانی داده نمیشود. شاید جدیترین کار در عرصه شاهنامه همین هفتخان اسفندیار پارسایی باشد. امیدوارم بعد از این اتفاقاتی بیفتد تا بیشتر درباره شاهنامه بشنویم.
چالشهای پیش روی شما در این کار چه چیزهایی بودند؟
علاوه بر اینکه خود درک مطالب شاهنامه جزو دشواریهای کار بود؛ یکی از چالشهای پیش رو در این کار برای من بهعنوان شخصیت پشوتن این بود که بتوانم به شکل زنده با یک گروه ۶۰ نفری و یک رهبر ارکستر قوی و گروهش مانند بردیا کیارس هر شب روی صحنه به ایفای نقش بپردازم.
آیا در کارهای قبلی با موسیقی و آواز روی صحنه تاکنون تجربه شخصی داشتید؟
در دو، سه کار از آقای کیانی روی صحنه آواز خواندهام، در بیداری خانه نسوان پشت صحنه تنبک میزدم و آواز میخواندم یا در اهل قبور در پشت صحنه سه تار میزدم. در نمایش حسن سنتوری که در سالهای ۸۰ ــ ۷۹ در لالهزار و تئاترشهر بخش نمایش سنتی برگزار شد من بهعنوان تارزن نقش داشتم و هم ساز مینواختم و هم در نمایش میخواندم. نمایش هفت کردار بهعنوان شخص متفکر دربار و جنگجوی عاشقپیشه در صحنهساز میزدم و میخواندم، البته یک گروه موسیقی زنده نیز در کار وجود داشت که دیده نمیشدند اما در لحظاتی که من اجرا میکردم گروه موسیقی ساکت بودند و من مینواختم اما این کار در نقش پشوتن از تمام کارهای قبلی چالشبرانگیزتر بود، البته من موسیقی را به شکل حرفهای دنبال نمیکنم یعنی هرگز با گروهی موسیقی آلبومی منتشر نکردهام، کنسرت ندادهام یا یک آلبوم شخصی موسیقی را ارائه ندادهام اما این باور را دارم که ساز و آواز و ورزش مکمل بازیگری هستند و یک بازیگر باید ورزشکار خوبی باشد و موسیقی را نیز به درستی فرا بگیرد. اگرچه بازیگران همیشه کار موزیکال انجام نمیدهند اما موسیقی به ریتم صحیح بدن و ریتم صحیح کلمات در صحنه کمک شایانی میکند. بدن آماده یک بازیگر در بازیگری نیز بسیار مهم است.
در کار هفتخان اسفندیار همه چیز سنگین است، گریم سنگین و لباسهای سنگین. چگونه با این مقوله کنار میآیید؟
اساسا کار گروهی همین است، البته اینکه عوامل کار آقای پارسایی همهشان جز من درجه یک هستند و به همدیگر کمک میکنند بسیار در این مورد راهگشا بود، البته زحمات آقای مهرداد بابایی برای آواز، آقای نجفی طراحی نور و آقای دانش طراح صحنه را نباید در این مورد دستکم گرفت که اگر کمک یکایک اعضای پشت صحنه و گروه کارگردانی نبود هرگز این مهم بهاین شکل اتفاق نمیافتاد.
با توجه به چیزهایی که گفته شد یعنی شما به یک رضایت نسبی از کار رسیدهاید؟
بله. قطعا همینطور است، وگرنه هیچکدام از بازیگرها تحمل این موضوع را نداشتند که یک کار را سه ماه بهطور مستمر اجرا بروند. داشتن یک گروه حرفهای و درجه یک باعث میشود که بازیگر احساس خمودگی و خستگی نکند و من هنوز از اجراها خسته نیستم.
همدلی و همکاری در اجرا به چه صورت بود و چگونه بازیگران به یکدیگر کمک میکردند؟
علاوه بر اینکه همه ما به نظر آقای پارسایی اهمیت میدادیم و ایدههای آقای براتی به عنوان طراح حرکت بسیار راهگشا بود، اما دوستان بازیگر نیز به همدیگر کمک میکردند. مثلا آقای امین زندگانی وقتی از بیرون به بازی من نگاه میکرد، اگر نکتهای به ذهنش میرسید که بازیگری من را بهتر میکرد، آن را به من میگفت و من نیز متقابل چنین کاری را برای امین انجام میدادم. همه بازیگران به همدلی و کمک به هم اهتمام داشتند.
تجربه در این کار را نسبت به تجربه کارهای قبلی خود چگونه ارزیابی میکنید؟
من در حدود بیست و هفت، هشت سال است که بازیگر هستم و در ژانرهای متفاوتی بازی کردهام اما این تجربهای جدا از سایر کارهای من است. اگرچه در ابتدا با کمی تردید به این کار پیوستم اما امروز خیلی خوشحالم که بازی در این کار را قبول کردم. حال بچهها در پشت صحنه خوب است.
با سایر بازیگران و عوامل نیز که صحبت کردیم آنها هم تجربه مشابه شما را داشتند. شاید در ایران چنین تجربیاتی کمتر به دست بیاید اما از صحبتهای مجموعه عوامل کار به نظر میآید آنها همه از کار راضی بودهاند و این به مثابه پیاز داغ چیزی را زیاد کردن نیست چون همگی بر رضایت از کار اتفاق نظر دارند.
دقیقا همینطور است. من شخصیتی صریح دارم و اگر از کاری راضی نباشم، حاضر به مصاحبه نیستم کما اینکه پیش از این نیز چنین اتفاقی افتادهاست. با این حال درباره این کار باید بگویم قبل از آنکه به اجرا برود به دلایلی که خود شما نیز در جریان هستید با چالشهایی روبهرو بودهاست؛ ولی از زمانی که اجرا شروع شد من هنوز کوچکترین کامنت منفی نگرفتهام و این سبب میشود حال بازیگر روی صحنه خوب باشد.
آیا این چشمانداز وجود دارد که این پروژه ادامه داشتهباشد؟
انشاءا.... تا نظر آقای پارسایی چه باشد.
به نظر شما آقای پارسایی یا دیگران این کار را ادامه میدهند؟
نمیدانم اما به هر حال اگر کسی بخواهد این کار را انجام بدهد، باید اشراف کامل به شاهنامه داشتهباشد و به فردوسی وفادار بماند. کاری تمیز را به صحنه ببرد یا حتی در قالب فیلم، فرقی نمیکند. من واقعا هنوز نمیدانم چرا کارهایی از این دست انجام نمیشود یا اجازه کار به آنها نمیدهند.
شما فکر میکنید اجازه نمیدهند، توانش نیست یا عقیدهای برای انجام این کار وجود ندارد؟
من فکر میکنم عقیدهاش در خیلیها وجود دارد اما اجازه وجود ندارد. وقتی اجازه ندهند، بودجه کافی نمیدهند. این کار اسطورهای، تاریخی و فرهنگی است و ساختار و اسکلتبندی هزینهبری دارد و به همین دلیل امکان انجام ندارد.
آیا میپذیرید که دیدن چنین کارهایی حال مردم را خوبتر میکند؛ اساسا تئاتر رسالتش حال خوب مردم است که با کمترین هزینه تلاش در بهبود حال مخاطبش دارد؟
باید همینطور باشد اما به نظر میآید آن چیزی که اصلا مهم نیست حال خوب مردم است. این کار بسیار هزینهبر بوده و تبلیغات فراوانی برای آن شدهاست اما بیش از هر چیزی خود مردم بودند که آن را تبلیغ و به یکدیگر برای تماشا معرفی کردهاند. اگر شما یک سری به صفحههای اینستاگرام بزنید متوجه میشوید خود مردم دارند این کار را تبلیغ میکنند.
به نظر شما این نوع جریانها به عمومیتر شدن تئاتر کمک میکند؟
بله همین طور است. به نظرم باید تئاتر به شکلی باشد که هم عوام، و هم همکاران تئاتری آن را بپسندند. این کار لزوما برای مخاطبان شاهنامه طراحی نشده و به لحاظ بصری نیز لذتبخش است؛ بنابراین هر کسی میتواند از آن لذت ببرد.
همین مورد که با انرژی پای کار ایستادهاید، برای شنونده نیز مطلوب است مطلوب به این معنا که شما زحمت کافی را برای کار خود کشیدهاید. این انرژی که شما تولید کردهاید، سبب میشود هر دو طرف یعنی عوامل تئاتر و تماشاچی راضی باشند و همین، یک انرژی ادامهدار را به تماشاگر منتقل میکند که سبب حال خوب او پس از دیدن اجرا میشود؛ ادامهدار به این معنی که او در ذهن خود آن را تحلیل میکند و منجر به فرهنگ سازی میشود؟
دیدن این کار برای بسیاری از مخاطبان به این شکل بوده آنهایی که با شاهنامه آشنایی نداشتند، حداقل بعد از دیدن این کار یک بار متن هفتخان اسفندیار را در شاهنامه خواندهاند و بسیاری از آنها بعد از خواندن شاهنامه برای بار دوم به دیدن این کار آمدهاند و در واقع این خود یک مسیر فرهنگسازی است.
در پایان اگر نکتهای ماندهاست را بفرمایید.
نه ممنون تا اینجا درباره این تئاتر، همه صحبتهایمان را کردیم. امیدوارم دستاندرکاران بیش از این مسئولیتپذیر باشند و تئاتر را بیشتر حمایت کنند؛ چون این اتفاق خیلی کم رخ میدهد،با اینکه بسیاری از مردم جذب تئاتر شدهاند اما مسئولان حمایت کافی را از تئاتر نمیکنند.
محسن حسینی، بازیگر نقش جاماسب در «هفت خان اسفندیار»:
کار با متون ایرانی وسوسهانگیز است
من از طرف آقای حسین پارسایی که مدتها تمایل به همکاری با یکدیگر را داشتیم، دعوت شدم و این نقش را پذیرفتم و بههرحال فرصت بسیار خوبی بود. در «هفت خان اسفندیار» نقش جاماسب، پیشگوی دربار گشتاسب را به عهده دارم. او یکی از شخصیتهایی است که در ۱۶۸صفحه شاهنامه از او نام برده میشود و در سه بخش از نمایش حضور دارد و با گویی که در دست دارد، پیشگویی آینده را انجام میدهد. معمولا هر نقشی به من پیشنهاد شود درباره آن جستوجو و مطالعه میکنم و به شاهنامه و بخش هفت خان اسفندیار مراجعه کردم و پذیرفتم با گروهی از بازیگران، گروه ارکستر، طراحان بسیار خوب و بچههای پشتصحنه این کار را انجام دهیم و فکر میکنم کار بسیار وزینی شده است. سالها بود که دوست داشتم سمت شاهنامه بروم، کما اینکه بهدلیل اینکه کارگردانی نیز انجام میدهم آخرین کارم «جنگنامه غلامان» بهرام بیضایی در تئاترشهر بود. قبلا به سمت داستانهای هزارویکشب «شهرزاد و هفت قصهاش»، اسطورههای یونان باستان، مدهآ و اورفه رفتم و در نمایشنامههای فرنگی خیلی حضور داشتم و در آثار نمایشنامههای ایرانی کمتر بودم. بهرغم سالها زندگی در خارج از کشور مدتی است که روی آثار ایرانی تمرکز کردم، چون آثار و موضوعات بکر و ارزنده بسیاری داریم اما بهظاهر توانایی آن را نداریم که یک اقتباس تئاتری خوب از آن داشته باشیم. میدانستم آقای پارسایی در حال تمرین روی نمایش هفت خان اسفندیار هستند و وقتی مرا دعوت به کار کردند، بهعنوان یک بازیگر برایم وسوسهبرانگیز بود که بتوانم با متون ایرانی کار کنم. حتی کار بعدی من نیز ایرانی است و در دوران مشروطه میگذرد و معتقدم خودمان خیلی سوژه داریم. البته قبلا به خودم قول داده بودم که کار کوتاه انجام ندهم اما با نگاهی متوجه شدم بخشی از کار هستم و آقای پارسایی گفت که جاماسب برایش کلیدی است. بنابراین پذیرفتم اما این کار استثنا بود. بهجز این، مطمئن بودم که هفت خان اسفندیار نیز مانند دیگر آثار آقای پارسایی مانند «بینوایان» یا «اولیور توئیست» پرمخاطب میشود. بهرغم اینکه هفت خان اسفندیار جذابیت بصری خوبی دارد، فکر میکنم مخاطبان اثر، دغدغه مسائل امروزی را هم دارند. هفت خان اسفندیار دیدگاه بسیار خوبی نسبت به آثار ایرانی در ذهن مخاطب بهجای میگذارد. در این اثر نمایشی جنگ ایران و توران نمایش داده شده و بههرحال همیشه در طول تاریخ از زمان مادها تاکنون این کشمکشها، جنگها و درگیریهای منطقهای برای حفظ و نگهداری این سرزمین وجود داشته است. بهترین سوژه برای کارگردانان تئاتر آثار شاهنامه است، چون نیاز به دراماتورژی قوی دارد و فکر میکنم با هفت خان اسفندیار مشخص میشود که میتوانیم اقتباس تئاتری را دنبال کنیم و چهبسا روی سینماگران ما تأثیر بگذارد تا از آثار خودمان اقتباس سینمایی داشته باشند. بسیاری از دانشجویان تئاتر در دانشکدهها دنبال فلوریان زلر و نویسندگان درجه ۴ و ۵ هستند و شاهنامه موجب میشود که جوانان دنبال این آثار خارجی نباشند و نوعی بازخوانی از آثار ایرانی مانند شاهنامه داشته باشند. بههرحال هفت خان اسفندیار نوعی برداشت آزاد است، چون تمام بندهای آن براساس شاهنامه نیست و داستانی است که آقای کوهستانی با آن همراه بوده و اجرای آن مربوط به جذابیت تصاویر، موسیقی، طراحان و بازیگران است. انتخاب بازیگر در این نمایش سخت بود، چون خیلی از بازیگران باید همراه با ارکستر هماهنگ بخوانند.
اینطور نیست که تمام تصویر در ذهن کارگردان شکل گرفته باشد و بههرحال آقای پارسایی بعد از شش ماه کار را با همکاران و طراحان خود و دستیاران ورزیدهاش مانند آقای علی براتی بهعنوان طراح حرکات، مونا صوفی دستیار اول و برنامهریز، بردیا کیارس مسئول ارکستر و پوریا خادم(آهنگساز) توسعه بخشید و ناظر کلی این پازل است که بازیها هماهنگ باشد. علاوهبراین، کلمه «هفت» قدسی است، چون هفتاقلیم، هفت شهر عشق، هفت بار طواف کعبه داریم و نوع روایت متن و موسیقی به کارگردان در هفت خان اسفندیار چیدمانی میدهد که در طراحی از آن استفاده کند. تفاوت «هفت خان رستم» با «هفت خان اسفندیار» این است که رستم در شاهنامه شخصیتی تخیلی و قهرمان دارد اما اسفندیار از دستگاه سلطنتی گشتاسب (پدرش) برآمده است. بههرحال معمولا در دستگاه سلطنتی شخصیتهایی مانند جاماسب که رازدار و پیشگو هستند، وجود دارند. یکی دیگر از تفاوتهای اسفندیار با رستم این است که یکتاپرستی و دین زرتشت را گسترش میدهد که البته در اجرای نمایش چندان به این موضوع اشاره نشده است. ما جزو اولین امپراتوریهای جهان بودیم و معمولا شکلگیری هر امپراتوری ساده نیست و با جنگهایی همراه است و به نظرم این سیر تاریخی همیشه بوده و هست. معتقدم شکل این حملات درحالحاضر متفاوت شده و به نظر متمدن هستند و کشورهای دیگر اروپایی بهدلیل اینکه ما در غرب خاورمیانه با منابع بسیار هستیم، منافع خودشان را دنبال میکنند. دیدگاه من کمی بدبینانه است و فکر میکنم ما هیچگاه روی آرامش را نخواهیم دید و شاهنامه پر از این داستانهاست. شاهنامه مثل آثار شکسپیر بیشتر درباره جنگ بر سر قدرت است و اتفاقا باید شاهنامه را در مدارس تدریس کرد و آموخت تا بدانیم ایران از چه کشمکشهایی نجات یافته و دوام آورده است و تاریخ و اشعار منظوم ما پر از اینهاست.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد