در این بین، حامد عنقا به عنوان فیلمنامهنویس و محمدحسین لطیفی به عنوان کارگردان، هر یک به سهم خود سعی کردهاند آنچه را که برمیگزینند و به تصویر میکشند، به گونهای در کنار هم قرار دهند که شخصیت چندوجهی شهید بروجردی به عنوان شخصیتی واقعی و اصیل به باور مخاطب بنشیند و کسانی که قصد دارند با تماشای یک اثر سینمایی و بدون مراجعه به منابع مکتوب یا تاریخ شفاهی، شخصیت خاص شهید محمد بروجردی را بشناسند به بیراهه نروند و آنچه به دست میآورند با واقعیت موجود همخوان باشد و از سوی دیگر، این شناخت در حدی باشد که لااقل بستر مناسبی را برای تلاش بیشتر مخاطبان علاقهمند به منظور آشنایی با دیگر مقاطع مهم زندگی شهید بروجردی ایجاد کند. «غریب» میخواهد به مخاطبش بگوید که چرا شهید بروجردی همیشه به جنگ و درگیری مستقیم به عنوان آخرین راهحل میاندیشیده است. چرا دغدغه اصلیاش جلب رضایت مردم بوده و چرا اهل گفتوگو بوده و برایش اهمیت داشته که کسانی از جماعت بریده و به بیراهه رفته را با زبان نرم و از راه «ورود از قلب» و نه «دیوار سخت» به مسیر اصلی بازگرداند و... .
تلاش برای قابل باور ساختن شخصیت چندوجهی شهید بروجردی به کمک بازی درخشان و قدر نادیده بابک حمیدیان از همان ابتدای اثر به عنوان یکی از اهداف اصلی پدیدآورندگان آن مشهود است. شهید بروجردی در عین حال که با طنزی ظریف با فرمانده اطلاعات سپاه کردستان گفتوگو میکند، ناگهان در مقابل نقشه ایران با لحنی جدی و با صدای بلند خود را سربازی آماده خدمت در هر جایی معرفی میکند و بلافاصله با لبخندی که بعدها بارها و بارها بر چهرهاش نقش میبندد و با لحنی ملایم و آرام سپاه کردستان را به مقصد ارومیه ترک میکند و این آغاز تلاش فیلم و فیلمساز برای معرفی شخصیتی است که دغدغه اصلیاش، ایجاد شرایطی برای زندگی سعادتمند و آرام مردم منطقه و دوری از جنگ و درگیری مستقیم است. او در عین حال وقتی با خشونت لجامگسیخته و کشتار همین مردم توسط مدعیان آزادی خلق روبهرو میشود، وجوه دیگری از شخصیت مسیحگونهاش را به نمایش میگذارد. «غریب» در این مرحله سعی میکند این وجوه ظاهرا متضاد را به گونهای با استفاده از قابلیتهای دراماتیک وقایع تاریخی در شخصیت شهید بروجردی نهادینه کند که مخاطب اثر همان قدر با شهید بروجردی که سعی میکند به سوالات پیشمرگههایی که برای ادامه مسیر با شبهاتی مواجه هستند پاسخ دهد، ارتباط برقرار کند و برایش قابل باور باشد که تلاش او برای به دامانداختن «شوان» پس از به شهادت رسیدن ایرج نصرتزاد فرمانده تیپ ارتش. «غریب» تا جایی که شهید بروجردی گزینه جنگیدن با ضد انقلاب را انتخاب میکند، ضرباهنگی متناسب با شخصیت اهل مدارای شهید بروجردی دارد. دوربین کارگردان با حرکات نرم و تراولینگهای اغلب دایرهوار با شهید بروجردی و شخصیتهای پیرامون او حرکت میکند و در نماهای درشت از شهید بروجردی در سکانسهای سرکشی او به مکانهای مختلف، استقلال رای و رفتار او را نسبت به سایرین به زبان تصویر بیان میکند.
روند تلاش شهید بروجردی برای برقراری ارتباط با پیشمرگهها و نمایندگان مردم هم اگرچه درونمایهای پرضرب دارد و نوعی التهاب و تنش درونی در آن مشاهده میشود اما شکل بیرونی آن بیانگر تلاش فرمانده سختکوش و متفاوت برای کنترل خشم و مهربانی در عین قاطعیت است. او خط قرمزهایی دارد که عبور از آنها با برخورد قاطع روبهرو شود و تا جایی وجه صلحطلب و اهل گفتوگوی شخصیت او پررنگ است که ضدانقلاب دامنه جنایتهایش را گستردهتر نکرده باشد. پس از شهادت ایرج نصرتزاد، فرمانده تیپ ارتش و همراهانش که شهید بروجردی ارتباط نزدیکی هم با او دارد و محاصره باشگاه افسران، وجوه دیگری از شهید بروجردی به ضرورت عمده میشود و از آنجا که تلاش فیلمنامهنویس و کارگردان به دلایلی که ذکر شد در نیمه اول اثر به بار نشسته، تغییر رفتار و منش شهید بروجردی پذیرفتنی است و خیلی زود به شخصیتی یا به تعبیری قهرمانی دوستداشتنی برای مخاطب تبدیل شده و آنجا که خود سلاح به دست میگیرد و در نبرد میدانی با ضدانقلاب حضور پیدا میکند، خللی در نگاه آمیخته با احترام مخاطب نسبت به او ایجاد نمیشود. او در جایی میگوید: «باید بدانم برای چه میجنگم. جنگ، آخرین راه من است» و «غریب» میتواند مخاطبش را متقاعد کند که شهید بروجردی حالا دیگر میداند که چرا باید بجنگد و مماشات دیگر جواب نمیدهد.
با ورود شهید بروجردی به مرحله جنگ، استعداد او در فرماندهی میدانی و اشراف بر نبرد چریکی و خیابانی، خیلی زود جلوی دوربین غریب به شکلی باورکردنی تجلی مییابد. ضرباهنگ اثر به طرزی چشمگیر و منطقی افزایش مییابد و دوربین بیقرار لطیفی در جنگ خیابانی، تصویرگر نبردی چریکی است. شهید بروجردی پس از ورود به عرصه جنگ هم معتقد است: «باید به مردم اعتماد کنیم». اصلا نگاه او به مردم در نیمه اول و دوم اثر تغییری نمیکند. او در میانه اجرای عملیاتی دشوار که از قبل طراحی شده، زنی باردار را به بیمارستان میرساند و در آنجا هم درگیر اتفاقاتی میشود که باز هم زوایای دیگری از شخصیت او را در خدمت ایجاد ساختار درست دراماتیک اثر قرار میدهد. زمانی هم که شخصیت زن اصلی فیلم، ماهیت واقعی زن بارداری را که شهید بروجردی نجاتش داده به او گوشزد میکند، واکنش شهید بروجردی و رفتار او با «سیروان» باز هم در ارتباط مستقیم با تاکید روی اعتقاد به زندگی و تداوم آن در بین مردم است.
دشواری پرداختن به شخصیت چندوجهی شهید بروجردی در غریب، در جایی دوچندان میشود که آتش جنگ اندکی فروکش میکند و حالا پای اسیر و زندانی و اعدامی به میان میآید. رفتار شهید بروجردی در این مقطع به گونهای است که کوچکترین لغزشی در انتخاب لحظهها و واکنشها، میتوانست فیلم را به ورطه شعاردهی و دورشدن از باور مخاطب بیندازد. اما فیلم در چنین شرایطی باز هم با نگاهی منطقی و با پشتوانه، همچنان در مسیر باوراندن شخصیت شهید بروجردی به مخاطب حرکت میکند و وقتی سخن از معامله با «شوان» به میان میآید، باز هم پای مردم و این بار خانواده شهدا در میان است و شوان باید مکان دفن فرمانده شهید ارتش و همراهانش را نشان بدهد.
«غریب» پس از «ایستاده در غبار» بهترین فیلمی است که درباره زندگی فرماندهان جنگ ساخته شده و ارزشهای ماندگار آن در طول زمان بیشتر شناخته خواهد شد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد