سالهاست که گفته میشود سیاست اصلی آموزش و پرورش باید آموزش علم نافع و تامین نیازهای روز کشور باشد ولی این تاکید همواره در همین حد باقیمانده و همیشه در قالب جملهای زیبا و دهان پرکن ظاهرشده است. نتیجه این که دانش آموزان ۱۲سال از عمرشان را تحت تعلیم قرار میگیرند در حالی که هنگام خروج از نظام آموزشی اندوخته زیادی در چنته ندارند بلکه فقط یک مشت مفاهیم نظری در ذهن جا دادهاند که پس از خداحافظی از مدرسه بیشترشان پاک خواهد شد. به همین دلیل نبود تعادل میان رشتههای نظری و رشتههای مهارتی نیز یکی از ضعفهای بنیادین نظام آموزشی کشورمان است که کارشناسان یا میگویند عزمی برای حل و فصلش وجود ندارد یا بیتوجهیها و کمبود امکانات این اجازه را به دستاندرکاران نمیدهد.
نیازسنجی، فراموش شده است
مدرسه برای خیلیها در کشورمان دالانی برای عبور و رسیدن به دانشگاه و نشستن روی صندلی رشتههای پرطرفدار و پولساز مثل پزشکی است اما آیا جامعه فقط به پزشکان یا مهندسان یا سایر رشتههای شناخته شده از این دست نیاز دارد یا نیاز واقعی جامعه طیف گستردهای از عناوین شغلی است که به فراموشی سپرده شده؟
ما این سؤال را از نصرتا... فاضلی، کارشناس مسائل آموزش و پرورش پرسیدیم که او برای توضیح، یک سینه سخن داشت. او کسی است که به سلطنت علم و نه سلطنت نیاز در نظام آموزشی کشورمان نقد دارد و میگوید «در آموزش و پرورش ایران به جای این که آموزشها مبتنی بر نیازها باشد مبتنی بر علم کلاسیک است، همانطور که دانشگاهها نیز گرفتار این معضل هستند و میزان بیکاری در فارغ التحصیلان دانشگاهی بیشتر از فارغ التحصیلان هنرستانی است».
فاضلی به این نکته نقد دارد که در نظام آموزشی ما آموزشهای مهارتی چندان مورد توجه قرار نمیگیرد و اگر هم آموزشی اتفاق میافتد، کیفیت لازم را ندارد که منجر به ارائه خدمات مطلوب به مردم شود. او با ذکر این مقدمه توضیح میدهد که «به همین دلیل ما با کمبود کارگر ماهر و تکنیسین روبهرو هستیم که اینها باید در شاخههای کاردانش و فنی و حرفهای تربیت شوند».
اما این ضعف مسئولان و تصمیمگیران کشورمان که نمیدانند دقیقا چه میخواهند و باید دنبال چه چیزی باشند، مهمترین چالش در این بحث است که نصرتا... فاضلی آن را ذیل «نبود نیازسنجی در تعریف و طبقهبندی رشتهها » تعریف میکند. به گفته وی اکنون در کشورمان سه شاخه نظری، کاردانش و فنی و حرفهای وجود دارد که برای دو شاخه مهارتی حدود ۲۰۰ رشته تعریف شده در حالی که در سایر کشورها تعدد رشتههای مهارتی به اندازهای است که هر رشته مدرسهای خاص دارد و مشغول تربیت نیروی ماهر است.
قابل توجه اینکه روز گذشته محمدمهدی کاظمی، معاون متوسطه وزارت آموزش و پرورش به ایسنا اعلام کرد در کشورمان «بیش از ۱۲هزار عنوان شغلی وجود دارد که در سطح تکنیسینی و کمکتکنیسینی است، به همین منظور توسعه آموزشهای فنی و مهارتی در اولویت قرار دارد».
اما این حرفها تا کی؟ سالهاست که حرف از تقویت آموزشهای مهارتی در سطح دانشآموزی به میان میآید ولی خبری از عمل و اجرا نیست و اینچنین است که میان نیازهای کشور و آموزشهایی که ارائه میشود، انطباقی وجود ندارد.
نبود نظام جامع هدایت تحصیلی
مشکلات ساختاری و محتوایی نظام آموزشی کشورمان مثنوی صد من کاغذ است و دست بر هر نقطه آن که میگذاری، میلنگد. مثلا نصرتا...فاضلی، کارشناس مسائل آموزش و پرورش تاکید میکند که طبق قانون باید حداقل ۵۰درصد دانشآموزان در رشتههای مهارتی تحصیل کنند اما اکنون این رقم به ۳۰درصد هم نمیرسد و چون در همه رشتههای فنی، دبیر و استادکار ماهر به اندازه کافی وجود ندارد، دانشآموزان را به سمت رشتههایی مانند حسابداری، نقشهکشی یا کامپیوتر سوقمیدهیم که امکانات چندانی نمیخواهند.پس جای تعجب ندارد که چرا نظام آموزشی با نیازهای کشور تطابق ندارد، چراکه ابراهیم سحرخیز، کارشناس دیگر مسائل آموزش و پرورش نیز به ما توضیح میدهد که «چون در کشورمان نظام جامع هدایت تحصیلی بهدرستی اجرا نمیشود و هدایت تحصیلی همانی است که سال ۱۳۵۳ برای اولین بار اجرا شد، دانشآموزان اغلب به سمت رشتههای نظری یا تعداد محدودی رشته فنی و مهارتی سوق داده میشوند، زیرا آموزش و پرورش به این وضع عادت کرده و برای ایجاد تغییر نیاز به اراده و اعتبار دارد که هیچکدام وجود ندارد».زمانی بحث «هنرستانهای جوار» در کشورمان مطرح بود که معنایش قرارگیری هنرستانها در کنار صنایع بود تا دانشآموزان در همان صنایع آموزش دیده و به نیروی ماهر تبدیل شوند اما سحرخیز تاکید میکند که این کار به انجام نرسید چون« لازمهاش سند آمایش سرزمین و مطالعات استانی است تا براساس نیاز هر منطقه، رشتهها و محتوای درسی مناسب تولید شود که البته اینچنین نشده است».
با این تفاسیر و در حالی که به گفته دو کارشناسی که در این گزارش با ما گفتوگو کردند محتوای کتابهای درسی نیز پاسخگوی نیازهای روز جامعه نیست، انگشت اتهام را باید به سمت آموزش و پرورشی گرفت که دغدغه اولیهاش پرداخت حقوق معلمان است و نیز سایر وزارتخانههایی که باید با آموزش و پرورش همکاری میکردند ولی نکرده و خود را کنارکشیدهاند تا چرخ نظام آموزشی کشور بچرخد اما دردی از دردهای کشور دوا نکند.
دلایل بیتوجهی به نیازهای کشور
تاکید بر علم کلاسیک در آموزش و پرورش
بیتوجهی به تربیت کارگر ماهر و تکنیسین
نبود نیازسنجی در تعریف رشته های تحصیلی
ضعف هنرستانها و کمبود استادکار ماهر
شوقانگیز نبودن کتابهای درسی
اجرا نشدن نظام جامع هدایت تحصیلی
همکاری نکردن وزارتخانهها با آموزش و پرورش
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد