اما مرحوم کاووسی هیچ برنامهای برای حفظ تماشاگر با فیلمهای خوب مفرح نداشت. او در شرایطی چنین پیشنهادی میدهد که فیلمفارسی سیطره دارد، ولی فیلمهای معروف به «کانونی» که توسط روشنفکران ساخته میشود نیز صرفا در تک سینماها، توجه اقلیتی از نخبگان را به خود معطوف میکند؛ لذا برای سینماروها، گزینه بهتر و جذابتری ساخته نمیشود.
ابراهیم گلستان هم پیش از این سخنی با این مضمون ابراز کردهبود که مشکل سینما ۵۰ درصد شعور تماشاگران است. همواره در استقبال از آثار ضعیف جیب خالی کن، مردم هستند که مورد حمله قرار میگیرند. تماشاگر برای سینما مانند اکسیژن در حیات آدمهاست.
سینما مخاطب نداشتهباشد، مرده است. اساسا همه تلاش ساختار سینما، اعم از تولیدکننده تا مدیران، برای رضایت مخاطب است. اما کنشگران جدی سینما و صاحبان اندیشه و آرمان، همواره گیشه و فیلم گیشهای را مذموم شمرده و تلاش کردهاند فضا را به نفع فیلمهای خوب تماشاگرپسند تغییر دهند. البته مرز بین فیلم پر مخاطب با فیلم گیشهای باریک، ولی قابل تشخیص است. البته موضوع بحث معرفی مولفههای این گرایشهای سینمایی نیست بلکه مراد اشاره مختصر به اپیدمی تبلیغاتی این روزهای فضای سینماست. یعنی ایجاد هیاهو و جنجال درباره رقم فروش فلان فیلم و جریان مقابل که به دنبال نفی این تبلیغات منفی است.
چند دهه سینمای غالب پس از انقلاب، در دو گرایش علیه تماشاگر بودهاست؛ فیلمهای خاص معروف به آثار جشنوارهای و نیز رویکردی نحیفتر با فیلمهای سطحی موسوم به فیلمفارسی، تاثیری جز تحقیر مخاطب و توهین به داشتههای فرهنگی آنان نداشتهاست.
تماشاگران انبوه حقشان دیدن فیلم خوب و سرگرمکننده است. خانوادهها باید محملی تفریحی ارزان برای سپری کردن اوقات فراغتشان داشتهباشند. اصلا قرار بوده که در سینمای نوین، مردم شاهد فیلمهایی متفاوت باشند، اما هرسال رو به جلو نه تنها این اتفاق نیفتاده بلکه ذائقه تغییر یافته آنان در پس از انقلاب، گام به گام خرج فیلمهای نازل شدهاست تا آنجا که شاهدیم همه حرف و حدیث امروزین افتخار به فروش چند میلیاردی فیلمهایی میشود که در زمره آثار نازل و یک بار مصرف میشود. در سینمای پس از انقلاب فیلمهای پر مخاطب ارزشمند کم نداشتهایم. از بچههای آسمان تا کانیمانگا، از عقابها تا آژانس شیشهای، از اجارهنشینها تا کلاه قرمزی، از عروس تا آدم برفی و ... ولی کار سینما را به آنجا کشاندند که حالا باید دهان همهمان برای فروشی کف کند که جزئیات این آمارها مشکوک و غیرقابل مستند است.
نکته تاسفآور این است که از مردم هزینه میکنند؛ یعنی تاجران سینما خواست مردم را مستمسک ادامه روند سری سازیهای نازل خود قرار میدهند و شبه روشنفکران سینما نیز فهم و درک تماشاگران را زیر سؤال میبرند که بله مردم حقشان همین فیلمهای ضعیف و زرد و بیکیفیت است. مقصر دانستن مردم و زیر سؤال بردن آنان مختص به امروز نیست، همچنانکه در بالا به نمونههایی اشاره شد، دیروزهای تاریخ سینما نیز گواه حملههای ناجوانمردانه به انتخاب مردم است. مهاجمان این قضیه بدون توجه به اینکه آیا فیلم عمیق سرگرمیساز و کمدیهای قابل تامل در دسترس آنان بوده و بازهم مردم بهسمت فیلمهای بیبنیه و فاقد هنر رفتهاند یا نه اساسا انتخابی برای آنان باقی نبودهاست؟ همواره کمدیهای سطحی، یا فیلمهای با موضوعات واقعی تلخ و تیره و تار به آنان ارائه شدهاست. طبعا درچنین وضعیتی مردم سراغ آثاری میروند که برای ساعاتی از واقعیتها فرار کرده و سرگرمشان کند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد