
در گزارشی پشت پرده شبکه جاسوسی و تخریب نیروهای حامی در منطقه را بررسی کردهایم
ساعت۷صبح هجدهم دی امسال مردی با پلیس۱۱۰ تهران تماس گرفت و گفت همکارش قصد سوارشدن به سرویس اداره را داشته که مقابل خانهاش گلولهای به سر او اصابت کرده و اکنون در بیمارستان بستری است.
ماموران همزمان با حضورشان در بیمارستان فهمیدند او در کماست و خانوادهاش نمیدانستند ضارب چه کسی است. همچنین معلوم شد بیستونهم شهریور امسال نیز سه گلوله به او در خیابان اصابت کرده بوده که در این تیراندازی هم جان سالم به در برد. با دستور محمدجواد شفیعی، بازپرس شعبه پنجم دادسرای جنایی تهران، تحقیقات پلیس جنایی دراینباره آغاز شد. این درحالیبود که یک هفته بعد از این ماجرا آن مرد به هوش آمد و گفت مدتی است با همسر خود اختلافهایی دارد.
با کشف این سرنخ، ماموران به او ظنین شدند و این زن با گذشت سه هفته از ماجرا، عصر دوشنبه بازداشت شد. درحالیکه منکر اطلاع از تیراندازی بود، ماموران متوجه ارتباط او با مرد ۴۲سالهای در اینستاگرام شدند. این مرد همان شب در کرج بازداشت شد.
دیروز متهمان به شعبه پنجم بازپرسی دادسرای جنایی تهران منتقل شدند. مرد جوان در مواجهه حضوری با همسر شاکی گفت: یک صفحه اینستاگرامی داشتم که یلدا، همسر شاکی، یکی از دنبالکنندگان آن بود. از طریق همین صفحه با هم آشنا شدیم. بعد از آشنایی برایم تعریف کرد شوهرش بدرفتاری و فحاشی میکند و طلاقش نمیدهد و شبها دیر به خانه میآید. او دستور تنبیه و قتل شوهرش را داد. شب عید سال ۱۴۰۰ سوار پرایدم شده و به حوالی خانهشان رفتم و شوهرش را که راکب موتور بود زیر گرفتم. چند روز بعد یلدا خبر داد او زنده است و به خانه بازگشته. اسیر این زن شده بودم و تصمیم به تنبیه دوباره آن مرد گرفتم. یک شب پودر سمی به او دادم تا در غذای شوهرش بریزد که او منصرف شد.
شهریور امسال سلاحی خریدم و شوهرش را تعقیب کرده و سه گلوله به او شلیک کردم که معجزهآسا از مرگ نجات یافت. یلدا از طریق پسرخالهاش ۲۰میلیون تومان به من داد تا سلاح دیگری بخرم. ۱۵میلیون تومان آن را برای خرید اسلحه دادم و پنجمیلیون تومان باقیمانده را خرج خودم کردم. هجدهم دی امسال از کرج به مقابل خانهشان رفتم. ساعت ۶ صبح در کمین بودم، چهرهام را پوشاندم و به سرش شلیک کردم که این بار هم زنده ماند. از ترسم ارتباطم با یلدا را قطع کردم.
همچنین همسر مرد نجاتیافته هم در تحقیقات گفت: ۲۳سال است ازدواج کردم و دو فرزند دارم. شوهرم همیشه مرا اذیت میکرد، بدزبان بود و کتکم میزد. شبها دیر به خانه میآمد و همین باعث شد که بهدنبال فردی باشم تا او آن را تنبیه کند و اگر نشد جانش را بگیرد. در اینستاگرام با این مرد که عکسهایی از سلاح کلت و چاقو گذاشته بود آشنا شدم و دستور قتل او را دادم.
با اعتراف متهمان آنها برای تحقیقات بیشتر به پلیس آگاهی تهران منتقل شدند.
روزنامه جام جم
در گزارشی پشت پرده شبکه جاسوسی و تخریب نیروهای حامی در منطقه را بررسی کردهایم
گفتوگو با محمد فیلی:
به بهانه بحث درباره بودجه تولید مجموعههای فاخر تاریخی-مذهبی
گفتوگوی خواندنی با محمد بلوری، پدر حادثه نویسی ایران:
گفتوگوی «جامجم» با محمدرضا شرفالدین درباره یک پروژه سینمایی به سرانجام نرسیده
گفتگوی «جامجم» با محافظ امام (ره)
گفتوگو با رامین میلانی درباره آلبوم جدید گروه دلشدگان «ساز باران»
گفتوگوی «جامجم» با آرزو ارزانش، کارگردان