فرار دو سایه
اجساد را نگهبان گاوداری پیدا کرده بود. مرد جوان در حالی که هنوز در شوک شب گذشته و جنازههای سوخته بود در کناری ایستاده بود. به سمتش رفتم و درباره چگونگی پیدا شدن اجساد سؤال کردم. او هم خیلی سریع جواب داد: «من و اکبر شبها اینجا نگهبانی میدهیم. ساعت11 شب بود که سر و صداهایی از ساختمان مخروبه کناری شنیدم اما راستش را بخواهید تصور کردم از ما بهتران هستند و کلی هم به خاطر تصوری که در سرم رژه میرفت، ترسیدم. اما هنوز یک ساعتی نگذشته بود که متوجه آتشسوزی در ساختمان مخروبه شدم. بعد هم دو نفر که مثل سایه بودند و نمیشد قیافههایشان را در تاریکی دید، متواری شدند. با رفتن آنها خودم را به ساختمان مخروبه رساندم و با دو جسد در حال سوختن مواجه شدم. با هر زحمتی بود، آتش را خاموش کردم و با پلیس تماس گرفتم.»
در بررسی میدانی هیچ مدرکی که هویت قربانیان را آشکار کند بهدست نیامد. با کلاسه اجساد مجهولالهویه، جسد دو مرد به پزشکی قانونی منتقل شد تا علت اصلی مرگ مشخص شود.
ناپدید شدن دو برادر
تحقیقات در این باره ادامه داشت و در شاخهای از بررسیها سراغ پرونده افراد ناپدید شده رفتیم. با این احتمال که گزارش ناپدید شدن دو مرد جوان به پلیس اعلام شده باشد. حدسمان درست از آب درآمد و فقط یک روز بعد از کشف جنازهها بود که مردی میانسال به پلیس رفت و ناپدید شدن دو پسرش به نامهای سینا و ساسان را گزارش کرد. برای اطمینان، پدر دو پسر جوان را به پزشکی قانونی بردیم و مرد میانسال، جسد فرزندانش را شناسایی کرد.
قتل با چاقو
از سوی دیگر پزشکی قانونی علت مرگ را ضربات متعدد چاقو اعلام کرد. با اینکه مرد میانسال وضعیت روحی خوبی نداشت اما مجبور بودیم از او تحقیق کنیم. او هم سعی کرد با همان حال خراب، نهایت کمک را به ما کند: « پسرهای من آدمهای شری بودند که نمیتوانم اسم و نام خاصی را در رابطه با قاتل یا قاتلان به زبان بیاورم. مردم کوچه و محل دلی خوشی از آنها نداشتند. مثلا یکی از همسایهها به نام هاشم که چند سال قبل همسرش را از دست داده بود و پسرهایم مدام برای او ایجاد مزاحمت میکردند، چند وقت قبل را هم را سد کرد و از من خواست جلوی پسرهایم را بگیرم در غیر این صورت مجبور است از راه دیگری وارد شود تا جلوی این مزاحمتها را بگیرد.»
فهرستی از افرادی که دل خوشی از دو برادر نداشتند، تهیه کردیم و به تحقیق در رابطه با آنها پرداختیم. نام هاشم نیز در آن بود. تحقیقات میدانی در رابطه با هاشم را آغاز کردیم. مرد جوانی که در یک شرکت خصوصی کار میکرد و نهفقط وضع مالی خودش خوب بود بلکه خانوادهاش نیز از ثروتمندان بودند. همسرش سر زایمان زود رس فوت کرده بود و با همه اینها آدمی دردسرساز و جنجالی نبود. کسی از او دلخوری نداشت و اهالی محل هم با احترام از او یاد میکردند.
از نظر ما اینکه هاشم بخواهد دست به قتل بزند، بعید بود گرچه هر کاری از دست آدمی برمیآمد. با همین فرضیه تحقیقات در رابطه با او را ادامه دادیم. هاشم در خانه نبود و زمانی که به محل کارش رفتیم، مطلع شدیم چند روزی مرخصی گرفته است.
سرنخی از قاتل
چیزی که در این تحقیقات نظر ما را به خود جلب کرد این بود که هاشم، درست از زمانی که قتل رخ داده بود مرخصی گرفته و به شرکت نرفته بود. سراغ خانواده هاشم رفتیم اما آنها نیز از پسرشان خبری نداشتند.
هاشم، دوست صمیمیای به نام بهروز داشت که درنهایت موفق شدیم با همکاری او، مخفیگاهش را بهدست بیاوریم. مرد جوان ابتدا مدعی بود که در قتل دو برادر نقشی ندارد و به اشتباه بازداشت شده است.گرچه مرد جوان اصرار داشت در این قتلها نقشی ندارد اما در صحبتهایش به تناقضگوییهایی رسیدم که فرضیهای که به نظر بعید و دور از ذهن میآمد برای ما تبدیل شد به احتمالی قوی.
تحقیقات را ادامه دادیم تا اینکه مرد جوان لب به اعتراف گشود و گفت: «خیلی اذیتم میکردند. انگار لذت میبردند. مدام سر راهم را میگرفتند و برایم ایجاد مزاحمت میکردند. مزاحمتهای دو برادر تمامی نداشت و طوری که حتی به خانواده و همسرم هم تهمت میزدند. باید از آنها به خاطر کارهایی که بر سر من آورده بودند، انتقام میگرفتم. دو پسر شرور به نام وحید و کامبیز بودند که هر کاری از آنها میخواستی برایت انجام میدادند. آنها بچه محلهای قدیمیام بودند و از آنجا که خودم نمیتوانستم انتقام بگیرم، تصمیم گرفتم با استخدام آنها، کینهای که سالها در دلم بود را تلافی کنم. نصف مبلغ را ابتدای کار دادم و نصف دیگر را هم فردای روزی که دو برادر کشته شدند.»
دستگیری قاتلان
با اعتراف مرد جوان، دو عامل جنایت بازداشت شدند و به قتل دو برادر اعتراف کردند و گفتند:« زمانی که هاشم از ما خواست آنها را به قتل برسانیم، شبانه سد راهشان شدیم و در تاریکی شب، آنها را غافلگیر کرده و با ضربات چاقو به قتل رساندیم. بعد هم اجساد را داخل خودرو قرار داده و به ساختمان متروکهای در خارج شهر برده و جنازهها را به دستور هاشم آتش زدیم تا هویت آنها برملا نشود. قتلها را که انجام دادیم، دوباره سراغ هاشم رفتیم و بقیه حقالزحمهمان را گرفتیم.»
با اعتراف سه متهم پرونده، راز این جنایت هم فاش شد و آنها روانه زندان شدند.
منبع: ضمیمه تپش روزنامه جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: