این کتاب را بهتازگی انتشارات پرکار و متعهد شهید کاظمی به قلم خانم زهرا یوسفان روانه بازار نشر کرده است. روایتهایی خوشایند از زبان مادر شهید و یکی از دوستان علی. نمودی از حجب و حیا و خلوص و جهاد این شهید راه فضیلت. شهید فریضه بزرگ اما مظلوم و متروک امر به معروف و نهی از منکر.
علی خلیلی، طلبه کوشا و بیادعایی بود که در شب نیمه شعبان سال۱۳۹۰ در شرق تهران، حین فریضه امر به معروف و برای دفاع از ناموس ما، شاهرگش دچار آسیب و جراحت شد. بعد از آن شب سخت لطمه و جراحت که تا مرز شهادت رفت و برگشت، سلوک نویی در زندگی این جوان دهه هفتادی آغاز شد.
این کتاب هم عمدتا همین مقطع را به خوبی و شیرینی پوشش داده است. صفا و سادگی او، عشق و محبت او به اهلبیت علیهم السلام خصوصا به حضرت صدیقه طاهره سلام ا... علیها، حرص و جوش برای تربیت بچههای مردم، کار و دوندگی در هیات و حوزه و اردوهای دانشآموزی، احترام خانواده، بیتعلقی به دنیا، شوق شهادت و دل کندن از این خرابآباد و... در گوشهگوشه گفتارهای کتاب منعکس شده است.
کتاب روان است و بدون دستانداز. به دنبال به رخ کشیدن وزن ادبی و غنای روایی خودش نیست. آیینهای است ساده از شهیدی گمنام، مظلوم، غریب و البته دست نیافتنی برای ما. این کتاب را از این نظر میستایم که اتقان و سندیت خاطرات را فدای جذابیت و جذب مخاطب و این حرفها نکرده است. زخمی لبخند اگر چه کتابی مناسب برای بچههیاتیها، فعالان در بسیج و مدرسه و حوزه است اما با طرح جلد بهتر و عمومیتری میتوانست مخاطب عام را هم به سمت خودش بیشتر بکشاند. چرا که حکایت علی خلیلی، حکایت جوان از جانگذشتهای است که هستیاش را فدای مردم ایران کرده است. امیدوارم جزوه کوچک زندگی شگفت علی آقای خلیلی را همه بخوانند و بزرگ بدارند.
منبع: ضمیمه قفسه کتاب روزنامه جامجم