از آنجا که در طول ۲۰ ماه مدیریت جدید، این مسئولان گرامی سینمای ایران هیچگونه برنامه، طرح و استراتژی برای اجرای اهداف و مقاصدشان اعلام نکرده (و تنها مکتوبی که درباره سیاستهای خود انتشار دادند از یکسری کلیگویی و تکیه بر نکات حاشیهای فراتر نمیرفت)، برای کارشناسان و ناظران آگاه، کنجکاویبرانگیز بود که از درون این قوطی شبهعطاری چه موجود عجیبوغریبی قرار است بیرون بیاید! اما آنچه حاصل و نتیجه بیستونهمین جشنواره فیلم فجر بهعنوان کارنامه مدیران بهاصطلاح اصولگرای سینمای ایران (براساس آنچه وعده داده بودند) در انظار عمومی قرار گرفت، در یک عبارت، بسیار ناامیدکننده و غمانگیز بود.
نتیجه مدیریت «جامعه اسلامی هنرمندان»
نداشتن هیچگونه نسبت فکری و ساختاری اکثریت قریببهاتفاق آثار سینمایی جشنواره ۲۹ با آرمانها و اهداف و باورهای انقلاب اسلامی، حضرت امامخمینی(ره) و مقام معظم رهبری. فیالمثل اگرچه به اندازه طول سالهای انقلاب و نظام اسلامی، فیلمی درباره بنیانگذار فقید آن ساخته نشد (بهجز فیلم/ سریال «صنوبر» ساخته مجتبی راعی در سال ۱۳۸۰) اما پس از سالها سروصدا و غوغا و پروپاگاندا که گویا مرکز حفظ و نشر آثار امامخمینی(ره) در حال تولید فیلمی درباره زندگی ایشان است، دلها خوش بود که سرانجام این طلسم نامبارک شکسته شده، یک تاخیر ۳۰ و چندساله جبران شده و فیلمی درباره زندگی حضرت امام بر پرده سینماها خواهد رفت.از قضا قرعه این فال به نام جشنواره فیلم فجر بیستونهم و نخستین سال مدیریت کامل «جامعه اسلامی هنرمندان» (که جواد شمقدری و دوستانش از اعضای آن بودند) افتاد و فیلمی به نام «فرزند صبح» ساخته بهروز افخمی و با سرمایهگذاری مرکز حفظ و نشر آثار حضرت امام به نمایش درآمد که در واقع توهینی آشکار به مقام و شخصیت آن بزرگوار بود. گرچه بهروز افخمی در کنفرانس مطبوعاتی پس از فیلم، هرگونه مسئولان خود در قبال آن را نفی و اظهار کرد که مسئولین مرکز حفظ و نشر آثار امام بدون اطلاع او و بهطور خودسر فیلم را تدوین کرده و اصلا نتیجه حاصله، فیلمی که وی ساخته و مرحوم سیفا... داد مونتاژ کرده بود نیست.
سیاهنمایی حتی در سینمای دفاعمقدس
جوایز اصلی جشنواره بیستونهم فیلم فجر به فیلم «جرم» و تجلیل ویژه مدیران سینمایی به سازنده آن یعنی مسعود کیمیایی تعلق گرفت. فردی که هیچ قرابتی با اهداف و مانیفست دهه فجر انقلاب اسلامی و جشنواره منتسب به آن یعنی جشنواره فیلم فجر نداشته و ندارد و از قضا تفکرات وی دقیقا در تقابل با آن بوده و هست و خودش نیز همواره از چنین انتسابی برائت جسته است! سیاهنمایی برای سینمای دفاعمقدس وجه دیگر جشنواره بیستونهم فیلم فجر بود. متاسفانه در کلیت فیلمهای تولیدی سال ۸۹ و اکران سال ۹۰ که در این جشنواره به نمایش درآمدند، فقط دو فیلم متعلق به سینمای دفاعمقدس وجود داشت. یکی از دو فیلم مذکور به نام «سیزده ۵۹» درباره سرداری از دفاعمقدس بود که گویا به مدت ۲۰ و اندی سال در حال کما بهسر برده، ولی سایر یاران وی (که درمجموع یکی از رزمندهترین گردانهای سالهای دفاع را تشکیل میدادند) به سقوط اخلاقی و رفتاری در زندگی دچار شده بودند. نمایی که در پایان فیلم از بازماندگان آن گردان رزمنده به نمایش درمیآمد، تصویری نابهنجار، معلول و دربوداغان از بقایای دفاعمقدسی بود که در کلام حضرت امام، برای ملت ایران نعمت و به باور دلسوزان و یاران انقلاب و نظام اسلامی، موجب عزت و سرافرازی ملت ایران در جهان بود.
نبود فضای سالم برای خانوادههای مسلمان ایرانی
درحالیکه معاونت سینمایی با قطعیت، به خانوادههای ایرانی اطمینان داده بود که از جهت سالم بودن فضای سینما میتوانند با خیال راحت به تماشای آثار جشنواره فیلم فجر بروند اما متاسفانه بسیاری از آثار ایرانی بهنمایشدرآمده در جشنواره بیستونهم فیلم فجر، فضای سالمی برای خانوادههای مسلمان ایرانی به همراه نداشتند و در این دسته فیلمها بهشدت روابط غیراخلاقی و نامشروع بین زن و مرد، دختر و پسر و همچنین کاربرد کلام و عبارات مبتذل و مستهجن جنسی (که زبان از بازگویی آنها شرم دارد) جاری بود! زیر علامت سؤال بردن محکمات دینی و شعائر مذهبی و مظاهر اسلامی از دیگر ضایعات فیلمهای ایرانی جشنواره بیستونهم فیلم فجر بود. یکی از این مظاهر و محکماتی که مورد انتقاد و اعتراض و بعضا استهزا قرار گرفت، آیه مربوط به قصاص بود که بنا به تصریح وحی الهی در آن برای اهل فکر و اندیشه، حیات وجود دارد، باشد که تقوا پیشه کنند اما بارها طی سالهای مختلف در فیلمهای تولیدی این سینما و جشنوارههای مختلف فیلم فجر زیر علامت سؤال رفت. در جشنواره بیستونهم فیلم فجر هم این روال در فیلمهای متعددی ادامه داشت.
بوی نامطبوع فتنه ۸۸
ترویج فرقهها و شبهعرفانهای انحرافی در برخی آثار بیستونهمین جشنواره فیلم فجر که یکی دو فیلم از همان آثار مورد تقدیر و تجلیل مدیران جشنواره قرار گرفت. ازجمله فیلم «آسمان محبوب» که متاسفانه چند جایزه اصلی جشنواره را هم دریافت کرد.سیاهنمایی از جامعه ایران بهخصوص نسل جوان ازجمله دیگر موتیفهای تکراری برخی فیلمهای جشنواره فیلم فجر بیستونهم در سال ۱۳۸۹ بود که تعارض آشکار خود را با اندیشه و تفکر انقلاب و امام و رهبری بهوضوح نشان داد. فیلمهایی مانند اینجا بدون من، آفریقا، سوتپایان، سیزده ۵۹، آقایوسف، ندارها، شش نفر زیر باران، سعادتآباد، جرم، پرتقالخونی و... ازجمله این دسته آثار بودند. متاسفانه از برخی تولیدات جشنواره بیستونهم فیلم فجر و مراسم افتتاحیه و اختتامیه آن و البته اکران ۹۰، بوی نامطبوع جریان فتنه ۸۸ به مشام رسید. چه از سوی فیلمسازی همچون مسعود کیمیایی روی سن مراسم افتتاحیه جشنواره از بهاصطلاح فیلمسازی (جعفر پناهی) تجلیل کرد که در کنار جریان فتنه ۸۸، همه باورها و اعتقادات و ارزشهای این ملت را زیر علامت سؤال برد تا فیلمهایی همچون گزارش یک جشن (ابراهیم حاتمیکیا)، خیابانهای آرام (کمال تبریزی) و شش نفر زیر باران (علی عطشانی) که مستقیم و غیرمستقیم از جریان فتنه تجلیل کردند و آن را یک خیزش و انعکاس اجتماعی نشان دادند و مبارزات مردم علیه آن را به تمسخر و استهزا گرفتند تا مراسم اختتامیه که بازهم روی صحنه آن از همان بهاصطلاح فیلمساز فتنهگر (جعفر پناهی) تجلیل بهعملآمد!
جشنواره سیام؛ گزارش اقلیت
سیامین جشنواره فیلم فجر هم نسبتی با انقلاب و نظام اسلامی و مردم نداشت و البته خود مسئولان سینمایی کشور و مدیران جشنواره فیلم فجر نیز بهطور رسمی و علنی به این حقیقت اعتراف کردند و البته چه کسی جز خود این دوستان میتوانست مخاطب این سخن و حرف باشند؟!
چه آن هنگام که دبیر جشنواره سیام فیلم فجر در گزارش مراسم اختتامیه خویش از قول یک جانباز ۷۰درصدی گفت: «پس جای ما روی پرده سینما کجاست؟»
و چه هنگامی که جواد شمقدری، معاونت وقت امور سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سخنرانی خود در همان مراسم سؤال کرد: «مردمی که بیستودوم بهمن در راهپیمایی شرکت کردند، کجای این سینما هستند؟»
بهجای نمایش دغدغهها و باورهای واقعی مردم بر پرده سینما، جشنواره سیام فیلم فجر مملو از موضوعاتی درباره بحران در جامعه و مهاجرت و عشقهای ضربدری و سوءظن و خیانت بود.
موتیفهای تکرارشونده تا نگاه واژگونه به خانواده
القای تصور بحران در جامعه، نگاه واژگونه به خانواده، عشقهای آبکی و بحران مهاجرت، بحران جوانان و ضد دفاعمقدس ازجمله موتیفهای تکرارشونده اغلب آثار این جشنواره بهشمار میآمد. همچون: تلفنهمراه رئیسجمهور، یک سطر واقعیت، پنجشنبه آخر ماه، میگرن، گیرنده، خرس، پذیراییساده، زندگیخصوصی، بوسیدن روی ماه، یه عاشقانه ساده، یکی میخواد باهات حرف بزنه، چک، پلچوبی، من همسرش هستم، برف روی کاجها، خوابم میآد، آزمایشگاه، نارنجیپوش، در انتظار معجزه، بیخود و بیجهت، بغض، تهران ۱۵۰۰، پلهآخر (علی مصفا) و...
تنها چند استثنا وجود داشت در فیلمهایی مانند قلادههای طلا (ابوالقاسم طالبی) بهعنوان تنها فیلم داستانی در افشای فتنه ۸۸، روزهای زندگی (پرویز شیخطادی) روایتی دیگر از روزهای پایانی دفاعمقدس، ملکه (محمدعلی باشهآهنگر) حکایتی ناگفته از دیدهبانهای دفاعمقدس، یک روز دیگر (حسن فتحی) روایتی از دور باطل مهاجرت به خارج کشور، شور شیرین (جواد اردکانی) درباره زندگی شهید محمد کاوه، سلام بر فرشتگان (فرزاد اژدری)، خودزنی (احمد کاوری و مهدی فیوضی)، محرمانه تهران (مهدی فیوضی) و پرواز بادبادکها (علی قویتن) که علیرغم تمامی نقاط قوت و ضعف ساختاری و محتوایی، به سرزمین و هویت ملی و دینی ایرانی وفادار نشان دادند و حداقل برای عنوان دهه فجر جشنواره و بیتالمالی که صرف آن شد، امین بودند و با وجود بعضی بیمهریها و کملطفیها، خوشبختانه برخی از جوایز جشنواره (برخلاف سال گذشته) به همین فیلمها تعلق گرفت که بازهم جای شکر و سپاس دارد.
روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد