نه بهعنوان یک روزنامهنگار و نه بهعنوان یک معلم، اساسا با خودم قرار ندارم درباره هر موضوعی و هرکسی واکنشی داشته باشم و چیزی بنویسم. فکر میکنم بعضی موضوعات حتی ارزش یک استوری در فضای مجازی را هم ندارند؛ مثل واکنش به رفتار این روزهای برخی بهاصطلاح سلبریتیها که به نظر میرسد باید این عنوان را به خاطر رفتارهای برگزیدهای کسب کرده باشند که بتواند در مخاطبانِ حداقل عام الگوسازی کنند. ولی هرچه زمان میگذرد و هرچه بیشتر آب گلآلود میشود ماهیت برخی از اینها بیشتر از قبل نمایان میگردد، مثلا همین حمید آقای!! فرخنژاد که به دست هنرمند بزرگی همچون خسرو سینایی پایش به سینما باز و بعد از درخشش در فیلم تحسینبرانگیز «عروسآتش» جای پایش در سینما محکم و باعث شد کارگردانان دیگر همچون ابراهیم حاتمیکیا، اصغر فرهادی، سعید سهیلی، پرویز شیخطادی و... نیز او را در لیست بازیگران آثار درخشانشان قرار دهند.
برای من همیشه همکاری با افراد صاحبسبک و صاحباندیشه بستری برای آموختن است، نهآموختن فن و حرفه که آموختن اندیشه، آموختن جهانبینی برای اینکه میدان دید و عملم را ارتقا دهم و تصور میکنم این یک ایده و اصل جهانشمول است. وقتی در بستر نزدیکی با آدمهایی قرار میگیریم که نگاه عمیقتری به زندگی و هستی دارند، صاحب اندیشه و فکر هستند و روح زلالی دارند، باید از آنها تاثیر بگیریم و این تاثیر را در راه و روش زندگی نشان دهیم وگرنه اینکه فقط اسممان در کنار اسم بزرگان قرار بگیرد، باختیم و انگار حمید فرخنژاد از همین بازندههاست.
کسی که با بزرگی همچون خسرو سینایی همکاری میکند و فرصت تجربهاندوزی و آموختن در کنار هنرمندان بزرگ را پیدا میکند، چطور میتواند کمترین بهره معنوی از این همکاریها و ارتباطات نبرد؟ چطور میتواند اصلیترین و کمترین مولفه یک انسان اخلاقمدار را نداشته باشد؟ چطور میتواند تا این اندازه از اعتماد هنرمندان و مخاطبانش سوءاستفاده کند؟ افرادی مثل حمید فرخنژاد چطور فراموش میکنند که وقتی پا در عرصه گستردهای همچون هنر آنهم هنر سینما میگذارند دیگر خودشان و برای خودشان نیستند؟ اینکه هر هنرمندی اعم از کارگردان و بازیگر در عرصه سینما قطعا امیال و اهداف شخصی را دنبال میکند، امر مسلمی است ولی باید بدانند هنر و خصوصا سینما بهدلیل گستره آن که تاثیرگذاری آن را بیشتر میکند و هم بهدلیل گرانبودن، صرفا عرصه پیگیری اهداف شخصی نیست. فرخنژاد با رفتارهای چند سال اخیر خود نشان داد نهفقط بهدنبال اهداف شخصی خود است، بلکه سینما و مخاطبانش کمترین ارزشی برای او ندارند. چون بهراحتی هم فرصتسوزی میکنند، هم به اعتمادها لگد میزنند و هم به اموال و سرمایههای دولتی آسیب میرسانند. همین الان حمید فرخنژاد در سریال «سقوط» به کارگردانی محمدحسین مهدویان بازی کرده که نقش یک مامور امنیتی را دارد؛ سریالی که به محض اتمام بازیاش راهی آمریکا و آنچه نباید را مرتکب شد. سؤال این است: تکلیف این سریال و سرمایههای مادی و معنوی آن چه میشود؟
اینکه فرخنژاد همچون هممسلکانش، برزو ارجمند و احسان کرمی بهدنبال محکم کردن جای پای خود در آمریکا هستند و در چه مسیر سراشیبیای قرار گرفتهاند، حتما به خودشان مربوط است، ولی آنها با این کارهایشان هم نشان میدهند تا چه حد وطنفروشند و هم چطور مثل دشمنان این سرزمین خیلی راحت سرمایههای ملی را به باد میدهند. اینکه الان تکلیف سریال مهدویان یا فیلمهای دیگری که این بهاصطلاح سلبریتی در آن نقش داشته است چه میشود سوالی است که قطعا نهفقط ذهن دستاندرکاران آن سریال و فیلمها را به خود جلب کرده است، که بسیاری از مخاطبان عام و خاص نیز اجازه دارند این سؤال را بپرسند، البته اگر زبان پاسخگویی باشد یا اصلا اگر امکان پاسخگویی داشته باشند. چون بعضی وقتها اینقدر کار خراب شده است که هیچ پاسخی، توان هضم آنچه شده است را ندارد. البته باید ما مخاطبان عام و خاص و صدالبته دستاندرکاران سینما از رفتارها درس بگیرند و حواسشان جمع باشد با چه کسی کار میکنند. فرخنژاد در غائله آن گفتوگوی مجازی کلامی بر زبان رانده بود که باید باعث طردش از همه محافل سینمایی و مانع هرگونه همکاری میشد، درحالیکه انگار یا اعتماد یا دیده اغماض باعث شد که چشم بر خطای او بسته شود، اعتماد و اغماضی که بهراحتی آن را لگدمال کرد و فکر نکرد که چطور باعث خواهد شد پایه اعتماد و اغماض لرزان شود و دیگر به هرکسی اعتماد نشود و چشم به روی خطاها بسته نشود.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد