اعلام فیلمهای ثبتنام شده برای شرکت در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر و شنیدهها از اسامی فیلمسازان و کم و کیف موضوعی و مضمونی آثار آماده شده یا در حال فیلمبرداری، نشان میدهد امسال با یک سرند جدی سینمایی به سود گرایش سینمای میانه ایران روبهرو خواهیمبود. (اگرچه به نظرم ژانر متنوع وجود ندارد). سینمای میانه، گرایشی است که در عین احتراز از افتادن به ورطه سطحیگرایی و ساختار معروف به فیلمفارسی، از باج دادن به جریان شبهروشنفکری (و انتلکتوئلیسم افراطی) هم دوری میکند. البته در این که چقدر گرایش میانه در جشنواره پیشرو عمیق و جدی خواهدبود، باید دو ماه دیگر صبر کنیم. بیتردید سینمای ایران وارد دورهای جدید از حیات خود شده است. در هیچ دورهای به اندازه این مقطع تماشاگر اهمیت جدی نداشتهاست. سالن خالی دیگر حکم توهین به سینما و عوامل تولید فیلمها تلقی میشود. چنین وضعیتی اصلا هم بد نیست، بلکه اگر از سینما انتظار فرهنگسازی و ایجاد موجهای کاربردی در بحرانهای اجتماعی داشتهباشیم، چارهای نیست جز این که برای تماشاگر نقش اولی قائل باشیم. این مهم عملی نخواهدشد مگر این که تغییرات بنیادی در ساخت و پرداخت فیلمها صورت بگیرد. دستاندرکاران سینمای ایران باید این واقعیت را بپذیرند که موفقیت یا شکست فیلمها در درجه اول به درون خود فیلم برمیگردد.
البته نباید منکر نقش دیگر عوامل، خصوصا نقش تبلیغات شد، یا سالن خوب و در دسترس، قیمت بلیت، شرایط اجتماعی و ... را نباید از نظر دور داشت، ولی با تاکید باید گفت اصل و اساس اقبال از یک فیلم به جذابیت و کشش اثر بستگی دارد.
فیلمسازان و قبل از آنها افراد و نهادهای سفارشدهنده و تهیهکنندگان و سرمایهگذاران باید از گام اول به جای اینکه پیگیر پیام و شعارهای مورد علاقه خود باشند، مولفههایی در داستانها را مد نظر قرار دهند که تماشاگر از فیلمها لذت ببرد. سینما ذاتا در درجه اول با دل تماشاگر کار میکند و در پس هدفگیری دل است که ذهن و عقل او وارد چالش میشود، بنابراین فیلمسازانی که با رویکردهای واقعگرای صرف، قبل از هر چیزی مترصد صدور مانیفست سیاسی و غیرهاند، یعنی از قبل شکست خود را فراهم کردهاند.
مروری سرانگشتی بر چهار دوره فیلمسازی پس از انقلاب و کارنامه فیلمسازان نشان میدهد آندسته کارگردانانی که خلاقیت هنری داشته و پیش از هر مولفهای در آثارشان بروز و ظهور یافته و با مخاطب نسبتی برقرار کردهاند، به لحاظ تاثیرگذاری فرهنگی نیز پویا و موثر ظاهر شدهاند. مثلا در گرایش ملودرام، اجتماعی و تاریخی فانتزی، فیلمسازانی مانند بیضایی، حاتمی، تقوایی، کیمیایی، نعمتا... و برخی دیگر (بدون ارزشگذاری مضمونی آثارشان)، جایگاه قابل قبولتری یافتهاند. همچنانکه در سینمای دفاعمقدس و حماسی، فیلمسازانی مانند حاتمیکیا، ملاقلیپور و برخی از آثار درویش، حمیدنژاد، شورجه و... همواره گوشهچشمی به مخاطب داشته، لذا کارهایشان زبانزد شده است. این روزها فیلم «بیرو» اکران است، اثری که همه ویژگی یک فیلم قصهپرداز قهرمانانه را دارد، اما رویکرد به واقعگرایی در ترسیم زندگی بیرانوند تا آنجا که دوسوم فیلم به دشواریهای زیست قهرمان در لایههای تحتانی جامعه میپردازد، عملا رسیدن به مقام قهرمان را غیرقابل دسترس میکند. شاید مقایسه این فیلم با مثلا راکی (سیلوستر استالونه) که با سختترین موانع در زندگیاش به پیروزی میرسد، منظور این بحث را بهتر برساند. همچنانکه در فیلمهای دفاعمقدس، آسمانی و پاستوریزه کردن رزمندگان جایی برای همذاتپنداری و عینیتبخشی موضوع باقی نمیگذارد.
بازگشت ترامپ به کاخ سفید چه تاثیری بر سیاستهای آمریکا در قبال ایران دارد؟
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رضا جباری: درگفتوگو با «جام جم»:
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم: