بیگمان، آسیبشناسی یک حادثه و یک رویداد، بدون توجه به هریک از حلقهها و متوجه ساختن آن به حلقه آخر که رسانه میباشد، بهشدت رهزن حقیقت بوده و از سوی دیگر تاکید هدفگذاریشده برمقصرسازی از رسانه نهتنها نشان از بیتوجهی به زنجیرهها و فرآیندهها دارد بلکه از جانب دیگر، تلاشی برای بیاعتبارسازی رسانه قلمداد میشود.
به طور مثال در اتفاقات اخیر یکی از مهمترین استنادهایی که میتوانست فضای رسانهای، سیاسی و اجتماعی کشور را با آرامش همراه ساخته و از شدت التهابات بکاهد، سرعت عمل در پخش تصویر سالن پلیس امنیت اخلاقی بود که اگر درگیر ملاحظات بی مورد و تاخیر ۳ روزه در صدور مجوز پخش آن نمیشد و در اختیار رسانهها قرار میگرفت، قطع یقین شرایط به طور دیگری رقم خورده و مدیریت صحنه اعتراضات با تدبیر و کاهش هزینهها مواجه میشد. بی تردید عدم توجه به حلقهها و دستگاههای مسئول و درگیر در این حادثه، مقصرسازی رسانهملی که در تقاطعگیری برخی رسانههای داخلی و خارجی قابل احصاء است، ظلم به رسانه را به نمایش گذاشته و رسانه را از شأن پیشرو بودن خود، دور میسازد. این، اما همه ماجرا نیست. به واقع چطور ممکن است دستگاههای مسئول در حادثه گفتهشده که دربرگیری، واکنش و برانگیختن احساسات زیادی را در پی داشته با محافظهکاریهای سنگین مواجه شده و با نابهنگامی، حلقه آخر یعنی رسانه را در نبرد سنگین شناختی- ادراکی تجهیز نساخته باشند؟ از سوی دیگر، اما همگام با این پرسش، نکته دیگری نیز میتواند مورد تاکید قرار گیرد که برخی رسانههای غربگرا و مدعی حرفهای گری در امر رسانه، به جای فهم دقیق امر اطلاعرسانی و توجه به لزوم بهنگامی در اخذ دیتاها و دادهها، خود به رسانهملی تاخته و مفهوم رسانه را به چالش میکشند. بیتردید، گرهزدن همه مسائل به رسانه، اتفاق خطرناکی است که در کشور ما باب شده و حتی در خود رسانهها هم این موضوع دیده میشود که تصور میکنند اگر مشکلی وجود دارد، صرفا ناشی از کارکرد رسانه است و در میدان واقعیت چنین چیزی وجود ندارد؛ بنابراین این نگاه رسانهزده که همه بار را به دوش رسانه بگذاریم و توقعات غیرموجه از آن داشته باشیم، بیمنطق است و رواج این نوع نگاه، بسیار خطرناک. چون نهتنها رسانه را متلاشی میکند که حتی کمکی هم به حل مسأله نمیکند، اما برخی روزنامههای غربگرا تشخیص دادهاند که در روایتسازیهای خود به جای مسئولان مرتبط، باید صداوسیما را مورد چالش قرار دهند.
روزنامه جام جم