گفت‌وگو با دزد حرفه‌ای دریچه‌ های فاضلاب که باعث شکستن پای ۱۰ نفر شد

شگردم را از شب‌های زندان دارم

گفت‌وگو با سارقی که برای سرقت شگردی عجیب انتخاب کرده بود

هجده بار زندان، مرا ادب نکرد

هوش بالایی دارد و برای‌ این‌که به نتیجه برسد از روش جدیدی برای سرقت خودرو استفاده کرده است. مرد جوان برای این‌که بتواند خودروهای باری به‌ویژه نیسان و کامیون را سرقت کند، راننده آنها را به بهانه اسباب‌کشی به خانه‌هایی که یکروزه اجاره کرده بود، برده و وقتی آنها قصد جابه‌جایی اموال را داشتند به آنها آبمیوه یا چای تعارف و با مسموم کردن نوشیدنی مرد راننده را بیهوش می‌کرد. او سپس با سرقت خودروها، رانندگان باربری را نقره‌داغ کرده و با توجه به این‌که هیچ ردی از خود برجای نمی‌گذاشت و خانه‌ها نیز اجاره ۲۴ساعته بود، خیلی راحت فرار می‌کرد. پس از طرح شکایت‌های مشابه، کارآگاهان به‌صورت ویژه وارد عمل شدند و توانستند سارق حرفه‌ای را شناسایی و دستگیر کنند. در ادامه، گفت‌وگوی تپش با این سارق حرفه‌ای را می‌خوانید.
کد خبر: ۱۳۸۵۴۳۰
نویسنده مجید غمخوار - تپش

 خودت را معرفی کن؟
 جواد ۳۶ساله و متأهل هستم.

 شغلت چیست؟
 راننده کامیون هستم.

 اعتیاد داری؟
 بله، شیشه مصرف می‌کنم.

 فرزند داری؟
 دو پسر دارم.

 از خانواده‌ات بگو.
از وقتی یادم می‌آید پدر و مادرم جدا زندگی می‌کردند و طلاق‌ گرفته بودند. چهار فرزند هستیم که سومین فرزند خانواده بودم. 

 سابقه کیفری داری؟
 ۱۸بار از سوی پلیس دستگیر شده‌ و به زندان افتاده‌ام.

 به چه جرمی؟
 جرمی نیست که انجام نداده باشم و از خیانت در امانت، رابطه‌ نامشروع، سرقت خودرو و سرقت موتورسیکلت بگیر تا چند بار هم به‌خاطر مواد دستگیر و زندانی شدم.

 چگونه خودروهای باری را سرقت می‌کردی؟
 سوئیت‌های یکروزه اجاره می‌کردم . بعد از طریق فضای مجازی، شماره راننده را پیدا می‌کردم و به بهانه این‌که می‌خواهم اسباب‌کشی کنم با او تماس می‌گرفتم. با او برای چند روز بعد قرار می‌گذاشتم. وقتی راننده خاور یا کامیون به آنجا می‌آمد مدعی می‌شدم وسایلی که باید جابه‌جا شود، جهیزیه است و نیسان، وسایل را تا دقایقی دیگر می‌آورد.

 بعد چه می‌کردی؟
به این بهانه آنها را به ناهار، چایی یا شربت دعوت، بعد با شربت و چای یا حتی غذای مسموم بیهوش‌شان می‌کردم.اموال داخل جیبش را برمی‌داشتم و همراه خودش سوار کامیون می‌شدم و به سمت اصفهان می‌رفتم.

 چرا به سمت اصفهان؟
 آنجا یک مال‌خر داشتم که اتاق کامیون را می‌خرید. بعد از فروش اتاق خودرو، راننده و باقیمانده خودرو را در گوشه‌ای رها می‌کردم. اما اگر راننده‌ای حالش بد بود او را کنار یک بیمارستان رها می‌کردم تا از مرگ نجات یابد.

 راننده‌ها به‌هوش نمی‌آمدند؟
 معمولا آنها تا اصفهان همچنان بیهوش بودند و اگر راننده‌ای به‌هوش می‌آمد او را کنار جاده پیاده می‌کردم و خودرو را به گاراژی در اصفهان می‌بردم و اتاق عقب آن را می‌فروختم.

 هر اتاق کامیون را چند می‌فروختی؟
 بستگی داشت؛ اما حدود 25میلیون تومان. ما در نیم‌ساعت اتاق عقب را باز می‌کردیم تا راننده هوشیار نشود.

 راننده وقتی وارد سوئیت می‌شد به هیچ‌چیز شک نمی‌کرد؟
برای چه شک کند؟ اسباب آنجا را که نمی‌بردیم، می‌گفتم جهیزیه قرار است جابه‌جا کنیم.

 هر سوئیت را چه مدت اجاره می‌کردی؟ 
برای هر سرقت حداقل 24ساعت سوئیت را اجاره می‌کردم و هنگامی‌که راننده بیهوش می‌شد، سوئیت را پس می‌دادم. 

 چقدر کرایه‌اش می‌شد؟
روزی 300هزار تومان هزینه اجاره سوئیت است.

 صاحب سوئیت شک نمی‌کرد؟
این سوئیت‌ها برای اجاره ساعتی و یکروزه است . به صاحبخانه می‌گفتم مسافرم و برای شرکت در جلسه یا رفتن به دکتر به تهران آمده‌ام. او هم شک نمی‌کرد. یک کارت شناسایی می‌گرفت که بعد از اجرای نقشه‌ام، سراغش می‌رفتم و می‌گفتم کارم زود تمام شد. اجاره را کامل می‌دادم و کارت را می‌گرفتم.

 نمی‌ترسیدی از طریق کارت شناسایی، هویتت فاش شود؟
کارت جعلی بود. از یک معتاد خریده بودم.

 چقدر رانندگان را معطل می‌کردی تا نیت شوم خودت را اجرا کنی؟
 بین نیم‌ساعت تا یک ساعت به بهانه این‌که جهیزیه در راه است، آنها را داخل ساختمان می‌آوردم و بعد هم مسموم و بیهوش می‌شد.

 به راننده هرچه می‌دادید می‌خورد؟ 
برای این‌که به هدفم برسم قرار با رانندگان را هنگام ظهر می‌گذاشتم و وقتی آنها بالا می‌آمدند سؤال می‌کردم که ناهار خوردی یا خیر، که معمولا آنها می‌گفتند ناهار نخورده‌اند. از رستوران غذا سفارش می‌دادم و قرص‌های پودر شده را داخل غذا مخلوط می‌کردم و به خورد آنها می‌دادم.

 این شگرد را از کجا یاد گرفتی؟
 از داخل زندان.

 اولین بار که دستگیر شدی چند سال داشتی؟
 19سال و به اتهام خیانت در امانت به زندان افتادم.

 چرا 18 بار به زندان افتادی و توبه نکردی؟
 زندان مانند یک دانشگاه است. وقتی به داخل آن می‌روی، یک چیز جدید یاد می‌گیری و وقتی آزاد شدی می‌خواهی آن را انجام دهی.

 چه شد سمت اعتیاد رفتی؟
 پدرم راننده اتوبوس و مصرف‌کننده مواد بود. خانواده‌ام که به‌درستی بالای سرم نبودند، اولین‌بار کلاس اول راهنمایی سیگاری از جیب پدرم دزدیدم و کشیدم، چند وقت بعد مقداری از تریاکش را برداشتم و کشیدم و همین باعث شد کم‌کم معتاد شوم.

 از چند راننده سرقت کردی؟ 
 چهار فقره سرقت انجام دادم که دستگیر شدم. در یکی از سرقت‌ها راننده آن‌قدر حالش بد بود که فکر کردم مرده است، او را کنار جاده انداختم اما رانندگان عبوری او را پیدا کردند و از مرگ نجات دادند.

 پشیمانی؟
بله. ولی زندگی ما با جرم گره خورده است.

منبع: ضمیمه تپش روزنامه جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها