چرخ انیمیشن کشور در ۱۰سال گذشته با مدیریت مغشوش، گردشی معیوب داشته است. اگر پوستکلفتی بروبچههای انیمیشنساز نبود، توفیقات در حد کنونی هم دیده نمیشد. اصلیترین مجموعه دولتی که متولی حرکت به سمت تولید انیمیشنهای بلند و سینمایی است، مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی است.
کانون پرورش فکری، انجمن سینمای جوان و... که تکلیفشان روشن است، چون در حرف و عمل پیگیر تولیدات کوتاه با چشمداشت به جایزههای بینالمللی شناخته میشوند؛ بنابراین اگر تعداد دفاتر ساخت انیمیشن بلند که به ظاهر مستقل هستند، ولی از ارتباط و لابی حکومتی برای کندن بودجه برخوردارند را نادیده بگیریم، واقعا جایی برای پهنکردن چتر حمایت از ساخت انیمیشن بلند به جز مرکز گسترش وجود نداشته و ندارد.
اما مراجعهکنندگان به مرکز همواره با چالشهای جدی روبهرو بودهاند. مهمترین ضعف و معضل موجود در سازوکار مرکز، شعار حمایت از تولیدات جذاب و پرفروش بوده است، ولی درعمل به دلیل دربرگیری محدود (و البته بودجه پایین) آنچه محقق شده، همچنان آثار کوتاه با مولفههای جشنوارهای بوده است. نتیجه و خروجی مرکز در زمینه ارائه آثار بلند چیزی جز چند کار بیفروغ کم مخاطب و یکی دو پروژه زخمی در دست اقدام، اثری قابل دفاع و الگویی به چشم نمیخورد.
شاید یکی از دلایل این معضل توجه و ایجاد فرصت برای معدود انیمیشنسازان کشور باشد. اساتید حاضر در شوراهای تخصصی مرکز طی ادوار مختلف با تمام شهرت و تسلطشان بر مدیوم (و سلامت نفس)، اما به دلیل ترس از شکست، خود را محدود به شاگردان آشنا و نیروهای شناختهشده و جوابداده در زمینههای مختلف میدیدند، گرایشی که باعث و بانی نادیدهگرفتهشدن خیل زیادی از بچههای مستعد و خلاق شده بود. واقعیت اشاره شده، امکان ارتزاق متخصصان عرصه انیمیشن از این طریق را کمرنگ کرده تا آنجا که این نیروها یا به شغل مسافرکشی شهری روی آوردند یا کارمندان دونپایه روابط عمومی ارگانها و نهادها شدند. میماند (به قول انیمیشنسازان) گروه «بچه زرنگ»ها که به انحای مختلف با شرکتها و دفاتر خارج ایران گره خوردند، شرکتهای خارجی که به دلیل ارزانی توسط دلالها، انیمیت پروژههایشان را به صورت غیررسمی به این بچهزرنگها واگذار میکردند، نیروهایی که در موارد زیادی مغبون واقع شده و نتوانستند حتی بخشی از حقوقشان را بگیرند و نهایتا دستشان به جایی بند نبود. مانند قسمت قبلی این یادداشتها لازم به اشاره است که صبا و تلویزیون دراین تحلیل مد نظر نبوده، خصوصا که تولیدات صبا تا سقف نیمهبلند هم، چون غالبا دوبعدی ساخته میشوند اساسا به دلیل فقدان جزئیات، مناسب پرده نیستند. پس نقطه هدف این سری مطالب معطوف به مدیریت کلان سینمای کشور است.
آنچه در پایان قابل تاکید و تصریح است اینکه مدیریت دولتی که شاخصترین آن در مرکز گسترش تجلی دارد این است که باید سمت و سوی تولید و به تعبیری ریلگذاری انیمیشنسازی کشور از آشفتگی و حالت پاندول به انسجام و ثبات تغییر یابد. مثلا مرکز باید خود را موظف به ارائه سالانه حداقل یک انیمیشن بلند سهبعدی و مناسب پرده برای حضور در بازار مصرف داخل و خارج بداند. بیتردید سوگیری مرکز گسترش به افق روشن جذب مخاطب انبوه، مسیر را برای دیگر ارگانها و نهادها در این طریق هموار خواهد کرد، ضمن اینکه اعتماد به نفس بخش خصوصی را ارتقا خواهد داد.