محسن گیوه‌ کش، تعزیه‌ خوان سرشناس در گفت و گو با «جام جم»:

تعزیه به روزهای اوجش بازگشته است

روایتی فاخر از حماسه‌ای بزرگ

کد خبر: ۱۳۷۶۰۰۵
نویسنده مهدی نصیری - نویسنده و منتقد
قصه‌ها همواره طوری تعریف می‌شوند که دوست دارند. هر قصه‌ای ساختار و شکل روایت درست خودش را پیدا می‌کند. یکی را باید به شعر گفت و دیگری را به آواز. یکی را باید نقل کرد و دیگری را به تصویر درآورد، اما این قصه‌ها و روایت‌ها وقتی که شکل متفاوت‌تری برای بیان پیدا می‌کنند، هنری می‌شوند که ابزار و محتوا را در مسیری هنرمندانه به کار گرفته‌اند. عروسک‌ها مثلا می‌توانند راویان غریب قصه‌ها و روایت‌ها شوند. حالا اگر این عروسک‌ها داستانی حماسی را روایت کنند و ابزار دیگر روایت‌شان بشود شعر و موسیقی و آواز، چه خواهند کرد! وقتی که راوی حماسه‌ای باشند که تا‌به‌حال فقط شبیه‌خوانی شده است، چه شکل متفاوتی از بیان هنرمندانه را که به‌خود نمی‌گیرند!

منظورم اپرای عروسکی عاشوراست که بهروز غریب‌پور سال‌ها پیش آن‌را هنرمندانه تولید کرد و چه روایت‌گری دیگرگونه‌ای از حماسه بزرگ عاشورا را روی صحنه برد. اپرا‌های غریب‌پور تا پیش از اپرای عاشورا راوی حماسه‌ها و تراژدی‌ها بودند. عروسک‌ها با آواز و موسیقی حماسه‌های بزرگی را روایت کردند، اما این یکی از بقیه متفاوت بود. واقعه‌ای را داشت روایت می‌کرد که قابل تعریف نبود. تابه‌حال تعزیه و شبیه‌خوانی مهم‌ترین و شاید تنها ابزار بازگویی واقعه بود که در آن اجرا و اجراگر و تماشاگر در ارتباطی تنگاتنگ و آیینی - نمایشی پهلوبه‌پهلوی هم واقعه را می‌خواندند. ابزارش هم شبیه بود: ساز و آواز و ریتم. حالا عروسک‌ها این ساز و ریتم و آواز را در اپرایی فاخر و شکلی هنرمندانه از روایت نمایشی برعهده گرفته بودند. تماشاگر دیگر شاهد آن سادگی آیینی در روایت حماسه مذهبی نبود و به‌جای آن شکل فاخری از هنر موسیقی و نمایش داشت آن چیزی را روایت می‌کرد که برگرفته از واقعیتی آیینی بود.

بهروز غریب‌پور بعد از تجربه‌های جسورانه‌اش در ساخت و اجرا‌های اپرا‌های عروسکی دست به کار تولید این اجرا زد. اجرایی که شاید به‌دلیل محتوای متفاوت و روایت مذهبی‌اش بسیار دشوارتر از آن چندتای دیگر به‌نظر می‌آمد. تراژدی نبود که فاقد آگاهی در عمل قهرمان باشد و حماسی هم نبود از جنس آن آگاهی زمینی که در حماسه‌ها وجود دارد. به گفته خودش اپرای قدسی بود و حالا داشت در فضایی خارج از معماری معمول خودش و توسط اجراگرانی متفاوت از اجراگرانی که تا پیش از آن می‌شناختیم، اجرا می‌شد. غریب‌پور درباره دلایل انتخاب چنین شیوه‌ای برای اجرای اپرای عاشورا می‌گوید: «یکی از دلایل انتخاب این شیوه، مشارکت بازی‌دهندگان همچون تعزیه‌گردان‌هاست؛ ایجاد فضایی که گویی شما در یک تکیه بزرگ حضور دارید. از این پس از واژه «اپرای قدسی» استفاده می‌کنم، زیرا هم آیینی است و هم اپرایی.»

اپرای عروسکی عاشورا هم آیینی است، هم اپرایی است و هم حماسی است؛ بنابراین با آنچه که تاکنون با نام تعزیه شکل مرسوم اجرای حماسه عاشورا بوده است تفاوت‌های زیادی دارد. مشارکت را از آن حذف کرده و به‌جایش عظمتی هنرمندانه را جایگزین کرده و به موسیقی و آواز در آن اعتباری شگرف بخشیده و همه این‌ها در ساختمان و معماری متفاوتی از آنچه مخاطب ایرانی با همه پیشینه‌های فرهنگی و اعتقادی و مذهبی‌اش انتظار آن را دارد، به اجرا گذاشته می‌شود و در کنار این‌ها ویژگی دیگرش این است که برای طیف متفاوتی از تماشاگران اجرا شده است.

اپرای عروسکی عاشورا به همین اعتبار ارزش هنرمندانه پیدا می‌کند و قابلیت اجرای جهانی می‌یابد. شاید بهترین شکل از ساخت و تولید یک اثر با ویژگی‌های هنری است که می‌تواند روایت معتبری از فرهنگ و آیین و مذهب را با خود به‌همراه داشته باشد. ویژگی مهم دیگرش هم این‌که چیزی به اعتبار روایت‌های هنرمندانه از قصه عاشورا افزوده است، بی‌آن‌که کوچک‌ترین خدشه‌ای به محتوای رویداد و ارزشمندی‌اش وارد کرده باشد.


newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها