به گزارش
جام جم آنلاین، سرمان را که میچرخانیم، دنیای دیگری خودش را پیش چشمها نمایان میکند. اینجا پر از نور و حرکت است. انگار سرزمین عجایب در قلب تهران کشف شده باشد. اینجا خیابان ۳۰تیر است؛ جایی که شب در آنجا معنا ندارد. همه در اینجا در حال رفتوآمدند. زیستشبانه در این خیابان معنا پیدا میکند.
تا همین چند سال پیش، ایرانیها مراسم دلچسبی داشتند به نام شبنشینی که همه اعضای خانواده به خانه اقوام و فامیل میرفتند، در آنجا دور هم جمع میشدند و تا نیمهشب گل میگفتند و گل میشنفتند. حالا، اما سبک زندگی ایرانی تغییر کرده و سرگرمی خانوادگی، به جمع کوچک خانواده محدود و به خیابان کشیده شده است. حالا بسیاری از خانوادهها برای تفریح و سرگرمی به خیابان میزنند و زیستشبانه دارند. خیابان ۳۰ تیر، اولین خیابانی است که در آن زیستشبانه اتفاق افتاد. زیست شبانه، اما تا پیش از این در ایران وجود نداشت، اما در بسیاری از کشورها، سرگرمی تا نیمهشب رونق داشته است.
کار شبانهروزی
صدای موسیقی، بلند و کر کننده است. درست در ابتدای خیابان یک گروه موسیقی خیابانی ساز میزنند و میخوانند. جمعیت زیادی دور آنها جمع شدهاست. کمی آن طرفتر، خیابان پر از ونهای پرنوری است که دود از آنها خارج میشود. بوی گوشت کبابی، بوی تند فلفل و آویشن، بوی گرم قهوه و حتی بوی عطر گل و گلاب در فضا پیچیدهاست. آهنگ یکنواختی در فضا به گوش می رسد. صدای کشیدن صندلی روی سنگفرش خیابان، صدای ریز برقراری ارتباط با دستگاههای کارتخوان، صدای تند و سریع کارت بانکی کشیدن و صدای سرخکردن گوشت و سوسیس در فضا آهنگ هماهنگی ایجاد کردهاست.
یک نفر در خودروی استیشن خود، ساندویچ و پیتزا میفروشد، فرد دیگری، تند و سریع، کبابها را لقمه میزند و به دست مشتری میدهد، در ون دیگری غذای تند هندی طبخ می کنند. برخی آبمیوه و بستنی میفروشند و بعضی دیگر چای، پفک هندی و لواشک برای عرضه دارند. ساعت یک بامداد است، اما نور و جمعیت فضا را مانند روز کرده است. انگار که در وسط روز به خیابان سر زده باشیم. پسر جوانی تند و سریع سوسیسها را کبابی میکند و میگوید تا ۲ صبح، برای مشتریها لقمه میگیرد. او توضیح میدهد در روزهای سخت شیوع کرونا که خیابان تعطیل بود، بدترین روزها را گذرانده است.
پسر جوان دانشجوست و در شیفت شب کار میکند. او میگوید شبها سرشان شلوغتر است. در طول روز، تعداد کارمندان آشپزخانه او کمتر است. این پسر جوان توضیح میدهد با کار کردن در شیفت شب هزینه تحصیلش را به دست میآورد. بعد سوسیسی را درون خرده پفکها میغلتاند و درون روغن داغ سرخ میکند. صدای روغن داغ برای لحظهای آهنگ یکنواخت درون خیابان را برهم میزند.
پسر، لاغراندام و قدبلند است و پشت استیشن رستورانی مشغول گذاشتن کیسههای زباله درون سطل است. از کسبوکار شبانهاش که میپرسیم، میخندد و میگوید تنها منبع درآمدش برای گذران زندگی خود و خانوادهاش کار کردن در شیفت شب است. او از کار کردن در شب راضی است و میگوید روز را میتواند به استراحت و تفریح با دوستانش بگذراند و شب هم کار کند. میگوید درآمد همه کارهایی که به تغذیه برمیگردد، خوب است. حرف که به اینجا میرسد کسی از درون ون او را صدا میزند. باید برود و به مشتریهایش برسد.
سرگرمی در برابر بهداشت تغذیه
بیشتر افرادی که با هم دور یک میز نشستهاند و مشغول غذا خوردن هستند، عضو یک خانواده به حساب میآیند. بسیاری از دخترها و پسرهای جوان با پدر و مادر یا همسر و بچهها برای گذران یک دورهمی خوشمزه به خیابان آمدهاند. شاید خانوادهها در نگاه اول، کمتر به موضوع اثرگذاری تغذیه ناسالم در رشد کودکان فکر کردهاند. بسیاری از غذاهای فستفودی موجود در غرفهها، حاکی از پخت ناسالم و استفاده از مواداولیه درجه دوست. مضرات فستفودها روی سیستم ایمنی اطفال تاثیر دارد و آن را ضعیف میکند. فستفودها به کبد کودکان آسیب میرسانند و در نوجوانی ممکن است کبد آنها دچارنارسایی شود. فستفودها باعث بیماریهای دیابت، فشار خون و ... در بزرگسالی میشوند و ممکن است در نوجوانی دچار مشکلات پوست و مو شوند.
آنچه از میان شواهد مشخص است، ترجیح دادن موضوع سرگرمی و دورهمی، به اصل بهداشت تغذیه بود. در جایجای این خیابان، خانوادههای مختلفی از هر طبقه اجتماعی حضور داشتند. از این رو میتوان تکثر جالب توجهی را مشاهده کرد. بالای سر هر میزی که مشاهده میشد، سرشار از رنگهایی بوده که شاید در ظاهر، ولع هر بینندهای را نسبت به امتحان حداقل چند مورد از این غذاهای رنگارنگ بیشتر میکند. از این نظر باید حق داد که کودکان در مرحله انتخاب غذا، پافشاریهای ویژه خود را داشته باشند.
تردد پرتکرار وسایل نقلیه موتوری در خیابان سیتیر، فضای نه چندان دلچسبی را به وجود آورده است. در این میان، صدای موسیقی خودروی شاسیبلند، نظم صدایی خیابان را برهم زده است. راننده، پسر جوانی است که مدام گاز را پر و درون خیابان رها میکند. مسیر که کمی باز میشود، گاز میدهد و سریع میراند. آینه ماشین به آرنج زن جوانی میخورد. چهره زن فشرده میشود. مرد همراهش او را به طرف پیادهرو میبرد. زن نمیتواند آرنجش را تکان دهد. حالا اشک روی صورتش دیده میشود. این، تنها بخشی از امنیتزدایی در خیابان پرنور و پر از دود ناشی از طبخ غذاست.
با وجود این ازدحام، هیچگونه گشت پلیسی مشاهده نشد. این موضوع در طول حضور ما در خیابان سیتیر مشاهده شده و تا لحظه بازگشت از آن نیز تداوم داشت. با وجود زرق و برق این خیابان، وضعیت در آنسو متفاوتتر است؛ معبری که شبیه پارکینگ حاضران در جشنواره غذا شده و چند دورهگرد نیز مشاهده میشود. امنیت کاذبی که این بار در بخش غذا به وجود آمده در آن سوی معبر در حداقلترین حالت خود قرار دارد، به نوعی تداوم سکوت و سکون ادامه دارد.
لیلا شوقی - گروه جامعه / روزنامه جام جم