او به واسطه نمایش «فصل شیدایی» در آیین تقدیر از چهرههای منتخب هفتمین هفته هنر انقلاب تجلیل شد.
نمایشی بیگ پروداکشن که ظرفیتش فراتر از سالنهای تئاتر است و در حین اجرا چیزهایی را میبینید که نمونهاش را در کمتر تئاتری دیدهاید.
اسماعیلی در این گفتوگو از شرایط تولید نمایشهای میدانی، جذابیتها و مصائبش میگوید، از همتی بلند که تنها با علاقه و انگیزهای درونی به ثمر مینشیند.
این کارگردان تئاتر در بخشی از صحبتهایش به هنر انقلاب اشاره و آرزو میکند ای کاش فضای رقابتی میان هنرمندان به وجود بیاید و چهرههای برگزیده از دل تولیدات بسیار در یک عرصه رقابتی بیرون بیایند.
او معتقد است برای احیای هنر انقلاب باید متولیان فرهنگی و هنرمندان دوشادوش هم به تولیدات فاخر استمرار ببخشند تا در یاد مردم بمانند. گفتوگوی ما با این هنرمند را در ادامه میخوانید.
«فصل شیدایی» چهره برگزیده هفته هنر انقلاب را برایتان به ارمغان آورد؛ کمی به عقبتر بازگردیم، اصلاً این نمایش با این وسعت چطور شکل گرفت؟
پیشینه این اثر به نمایشی به اسم «شب آفتابی» برمیگردد. آقای بهزاد بهزادپور از کارگردانان پیشکسوت حدود بیست سال پیش چنین کاری را طراحی کردند و به اجرا رساندند؛ آن زمان هم اسمی نداشت و به آن نمایش، کلیپ، فیلم و ... میگفتند. البته در نهایت به اسمی هم نرسیدند چون همه چیز هست و خیلی چیزها هم نیست و عنوان کلی «کنگره شب آفتابی» را روی آن گذاشتند. آن نمایش در سولهای با حضور هزار تا 1500 تماشاگر شکل گرفت و بنای آن هم بر یک اجرای پلیبک بود. چندسالی از آن اجرا گذشت تا اینکه از طرف آقای احسان محمدحسنی که در حال حاضر مدیرعامل سازمان اوج هستند و آن زمان معاون هنری بنیاد حفظ و آثار بودند به من پیشنهاد شد در سبک و سیاق آن فضای نمایشی یک کار برای اردوی راهیان نور در استان خوزستان تولید کنم. این اتفاق به سال 87 برمیگردد و کل استان را برای یافتن مکانی مناسب اجرا بررسی کردیم و به منطقه عملیاتی فتحالمبین در شوش دانیال رسیدیم. «ستاره صبح» حدود 40 شب اجرا داشت و چندین دوره در استان خوزستان و گرگان اجرا شد. اما در نهایت به این نتیجه رسیدم که باید هزینهها کمتر و تماشاگر بیشتر شود تا برای اسپانسر توجیه بهتری داشته باشد. به همین دلیل سوله را حذف و تماشاچی را به 5 تا 6 هزار نفر رساندیم، قصهها تغییر کرد و نمایش در یک فضای بدون سقف اجرا شد.
و همکاری با اوج در تولید «فصل شیدایی» چگونه شکل گرفت؟
سازمان اوج از این طرح که ارزانتر شده بود و مخاطب بیشتری هم داشت استقبال کرد و «فصل شیدایی» به سفارش اوج شکل گرفت. این نمایش در شهرهای زیادی از جمله تهران، بوشهر، یزد، شیراز تا دورترین نقطه این کشور یعنی جزیره ابوموسی و ... اجرا شد و میتوانم بگویم بیاغراق دوسوم ایران این نمایش را دیدهاند. سال گذشته نیز «فصل شیدایی» تبدیل به یک نسخه عربی شد و در سه نوبت در عراق تحت عنوان «قیامة الارض» به اجرا درآمد و علیرغم اینکه مردم عراق چندان با تئاتر آشنا نیستند اما بسیار از آن استقبال کردند.
آیا به میزان وسعت این پروژه تبلیغات موثری هم برایش شکل گرفت؟
معمولاً وقتی وارد میدان و عملیات میشویم یک بخشی که باید پشتیبانی کند پروپاگاندا و تبلیغات است که متاسفانه از این بخش ماندیم، آن هم پروژهای که به طور مثال در استان قزوین شبی نزدیک به 10 تا 15 هزار تماشاچی داشت و در 15 شب اجرا 150 هزار مخاطب را به خود دید و بدون مبالغه باید بگویم که در تاریخ تئاتر ایران و حتی در جهان بینظیر است. حالا چرا به آن نپرداختیم جای تأمل دارد.
ضمن این که مدیریت پروژهای با پروداکشن به این عظمت کار مشکلی است و به نظرم فقط آدمهای پوست کلفت و خیلی عملیاتی میتوانند آن را سامان بدهند. چراکه مسائل فراوانی دارد و با 100 تا 150 هنرور کار کردن و انفجار و علمیات زنده و نمایش توپ و تانک، یک تیم بسیار سختکوش میطلبد. اما این کار انجام شد چون من به آن علاقمند بودم. به نظرم انعکاس این مفاهیم در عرصه نمایشی بسیار مهم است و میتواند تاثیرگذار باشد همچنان که اینگونه هم بوده و فضای فرهنگی را تکان داده، هرچند که معتقدم یکی دو کار تاثیر مقطعی دارد وعمیق نخواهد بود و باید کار مستمر انجام داد. اما در این چندین سالی که ادعا میکنیم کار فرهنگی کردهایم شاید یکی از شاخصههایش تولید چنین نمایشی بود و ثمراتی که از آن دیدهام بسیار خاص و ویژه است.
علیرغم همتی که تولید چنین آثاری میطلبد، اما نمیتوان اهمیت بودجه را منکر شد. در حالی که همیشه از مهجوریت تئاتر و در سایه بودن آن صحبت میشود و چنین تولیداتی بسیار اندکاند. آیا علت اصلی عدم تخصیص بودجه است یا بیعلاقگی هنرمندان؟
حرف شما درست؛ بودجه و امکانات مالی شرط لازم است اما کافی نیست. بیش از پانزده دوره جشنواره تئاتر دفاع مقدس برگزار میشود آن هم با بودجه بسیار زیاد اما باز هم شما میبینید اتفاقی که در خور تأمل باشد کم است. در واقع آنچه در بین هنرمندان کم شده یا پیدا نمیشود انگیزههای درونی است. نمیدانم چه اتفاقی در ما هنرمندان افتاده که اساساً تمایلی نداریم سراغ برخی مفاهیم برویم.
وقتی من انگیزه درونی نداشته باشم صدها میلیارد تومان هم کارساز نیست. بالاخره در دورانی در این مملکت بودجههای زیادی صرف شده و در بزنگاههایی پولهای خیلی درشتی در مدیریت برخی دوستان به تولید اختصاص داده شده اما این آثار ماندگار نشدند و به همان اجرا بسنده شده است.
سالهای قبل و در هفته دفاع مقدس قطعاً یک اتفاق ویژه نمایشی توسط بزرگان در تالار وحدت رخ میداد اما الان نه من و نه شما شاید حتی نتوانیم اسمشان را به یاد بیاوریم. نمیخواهم منکر اهمیت بودجه شوم اما آنچه که جای خالیاش حسمیشود جوشش، خلق و ابداعی است که بین هنرمندان اتفاق نمیافتد و طبیعتاً وقتی چنین چیزی نباشد متولی هم دست و دلش به بودجه دادن نمیرود و انگیزهای برای خرج کردن ندارد و امروز میبینیم که او عقبنشینی کرده و هنرمند هم احساس نیازی نمیکند و کلاً تئاتر به محاق و فراموشی رفته است.
یک ضلع دیگر این مثلث در کنار بودجه و انگیزه هنرمند، مخاطب است. اینکه نمایشهای زیادی با بودجه کلان ساخته میشوند اما بقول شما سالها بعد نامش هم در یادها نمیآید به این دلیل است که ذائقه مخاطب را تشخیص ندادهایم. چقدر دنبال این ذائقهسنجی و درک انتظارات مخاطب رفتهایم؟
خیلی نکته درستی است! زمانی که من دستیار آقای بهزادپور در فیلم «خداحافظ رفیق» بودم او همیشه میگفت از هنرمند تروتمیز تئاترشهر و تالار وحدتی فاصله بگیرید چون اگر ادعای تئاتر برای مردم بودن است باید به دل مردم برود. تالار وحدت به لحاظ امکانات و موقعیت دست کارگردان را برای کار باز میگذارد اما آدمهای خاصی آنجا میروند. به نظرم مشکلی که امروز گرفتارش شدیم این است که ما برای خودمان کار میکنیم. در واقع یک نمایشی اجرا میکنیم که رفقا و تئاتریها بیایند و ببینید و این مدل ثابتشدهای است.
این نقد را هم از جامعه تئاتری هم زیاد میشنویم که تالار وحدت و تئاترشهر محلی برای تئاتر بورژوازی و شوآف برخی هنرمندان شده است.
اجازه بدهید من هم صنفیهای خود نتازم(میخندد). تولید تئاتر هزاران مسئله دارد، تئاترشهر به لحاظ امکانات مطلوب است و نگرانی کارگردان محدود به اجرای خوب بازیگران است که این فینفسه چیز بدی نیست اما مشکل اینجاست که بقول شما این سالنها تبدیل به فضای بورژوازی شده و این بد است! ما باید از این شرایط فاصله بگیریم و گاهی مصائب را به جان بخریم. به نظرم همان آثاری که در تئاترشهر و تالار وحدت اجرا میشود اگر به استانها هم برود حتماً مورد استقبال قرار میگیرد و اینطور نیست که صرفاً برای پایتخت آنهم چهارراه ولیعصر کار کنیم و تصورمان این باشد که دیگران نمیفهمند.
باید امکانات و شرایط را فراهم کرد که البته بسیار دشوار است. به نظرم یکی از دشوارترین حرفههای روی این کره خاکی کارگردان بودن تئاتر است آن هم در این شرایط که نه میتوان هنرپیشه جمع کرد و نه میتوان سالن تمرین گرفت. نباید همه حملهها هم به سمت هنرمند باشد که فقط خودش هست و قلمش و در مقابل باید بپرسیم چه شرایطی برایش فراهم شده است؟
بهرحال بخش حاکمیتی و ما هنرمندان یک مسائلی را فراموش کردیم و زمینگیر پایتخت شدیم. باید همت کنیم و به دل مردم برویم و متولی هم باید بداند که فضای نمایشی و فرهنگی برای مردم جذاب است. هر دو صنف باید به این نتیجه برسند که البته هنوز نرسیدند و فکر هم نمیکنم چنین چیزی را بخواهند.
از سالن خارج شدن و اجرای نمایش میدانی چه ویژگیها و سختیهایی دارد؟
بزرگترین ویژگیاش این است که میان مردم میرویم و فاصله ما و مخاطب کم میشود. ضمن اینکه دست کارگردان در اجرا بسیار باز است و هرکاری که در سالن نمیشود کرد در نمایش میدانی ممکن است. از برف و باران گرفته تا انفجار و دکورهای بزرگ. آنچه سالنهای نمایشی در خوابشان هم نمیبینند اینجا مقدور است و میتوان انواع و اقسام حیوانات و احشام را آورد. در سالن قاب میبینید اما اینجا یک فضای وحشی بزرگ دارید که طراحیش بسیار سخت است و نمیتوان قواعد تئاتر صحنهای را رعایت کرد و باید یک خرق عادتهایی وجود داشته باشد؛ اما مصائبش بیشمار است. بطور مثال چند سال پیش در اراضی عباسآباد پروژه «رسول» را اجرا میکردیم. اواخر پاییز بود و فضای نمایش اصلاً در سالن نمیگنجید و شبها به قدری سرد بود که چندین هزار پتو گرفتیم که همراه بلیت به تماشاگران تحویل داده میشد. بالاخره بودن در فضای باز چنین مشکلاتی هم دارد.
کارنامه کاریتان نشان میدهد به بیگ پرداکشن خیلی علاقمندید، احتمالاً بازگشت به سالن باید برایتان سخت باشد؟
نمایش میدانی واقعاً جذاب است. اینکه دستتان باز باشد که هرکار خواستید انجام دهید برای یک کارگردان خیلی دلچسب است.
شما برای «فصل شیدایی» برگزیده هفته هنر انقلاب در بخش تئاتر شدید. هفته هنر انقلاب اساسا ًچه کارکردی در احیای این هنر دارد؟
راستش از بس اتفاقی در این حوزه نمیافتد باید تسلیم باشیم و همین را هم روی چشم بگذاریم. من علاقمندم در این فضا چندین کار تولید شود و در یک رقابتی قرار بگیریم و تقدیر شویم. به نظرم این خیلی درستتر است، اما به قدری این نوع رویدادها اندک است که عرصه رقابت هم محدود میشود. با این حال من برپایی هفته هنر انقلاب را میستایم و از حوزه هنری سپاسگزارم که آن را برگزار میکند اما امیدوارم بخشهای دیگر هم به تولید آثار متنوع و فراوان ورود کنند و حوزه هنری با دست باز بتواند از میان آنها به انتخاب اثر برسد.
به نظرتان توانستهایم هنر انقلابی را میان مردم بیاوریم؟
اگر تداوم باشد توانستهایم. فرهنگ امری مستمر و پویاست؛ اینکه در سال فقط به هفته دفاع مقدس توجه کنیم و برود تا سال بعد طبیعتاً نمیتوان امیدوار بود که اتفاق خاصی بیفتد. زیرا استمراری نداشته که آنها را نهادینه کند و بنابراین توفیقی هم نداشتیم. همه ما آثار زیادی در تلویزیون، سینما، تئاتر و حتی عرصه تجسمی میبینیم اما بعید است بتوانیم یک کار شاخص دفاع مقدسی را نام ببریم. نهایتاً به «اخراجیها» اشاره میکنیم و این خوب نیست. چه کردیم که نتوانستیم در ذهن تماشاگر شاخص باشیم؟ به عقیده من دلیل اینکه تاثیرگذار نبودیم عدم استمرار فعالیتهایمان بوده است. یک زمانی در این مملکت «از کرخه تا راین»، «آژانس شیشهای» و «میم مثل مادر»ی تولید شده که همه با گریه از سالن بیرون میآمدند، یک زمانی هنرمندانی با طبع لطیف آثاری تولید کردند که آنها هم دیگر نتوانستند چنین تجربههایی را تکرار کنند و متاسفانه این فضا به شورزار تبدیل شده است.
صبا کریمی - جام جم
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد