امسال همراه با فیلم ایرانی «برادران لیلا» ساخته سعید روستایی، یک فیلم خارجی با موضوع ایران وگروه تولید ایرانی و فیلمی دیگر با حضور یک بازیگر ایرانی به بخش جشنواره کن راه یافتهاست.
در نگاه اول باید بگوییم چه میمونسالی است این سال آغاز قرن، اما از آنجا که با مرور اتفاقات مشابه میدانیم نظام فرهنگی فرانسه، نه در این جشنواره و نه اصولا در جای دیگری بیدلیل برای ایران فرش قرمز پهن نمیکند، به طور منطقی نمیتوان باور کرد آنها رویکرد خود را در حوزه فرهنگ، ناگهان نسبت به ایران تغییر دادهاند و میخواهند به تبلیغ ظرایف بیبدیل فرهنگ ایرانی بپردازند.
پیشتر، فیلمهای خارجی متعددی با موضوع ایران - که بعد فهمیدیم فیلمهای ضد ایرانی بودهاند- در کن حضور پیدا کردند، که خیلی هم به آن توجه شد؛ فیلمهایی که در تضعیف و تمسخر ریشههای فرهنگ ایرانی ساخته شدند. هنوز خاطراتمان را از تاثیرات، تبلیغات منفی و تبعات فیلمهایی مثل «پرسپولیس» ساخته مرجان ساتراپی فراموش نکردهایم. فیلمسازی که به واسطه توجه سیاسی به این فیلم، دو پله یکی رفت تا داوری کن.
فیلمهایی که در هنگام اکران جشنوارهای یا تبلیغات اکران جهانی با آنها روبهرو شدیم. جالب اینکه با وجود نهادهای فرهنگی عریض و طویل در کشور، اولین جرقه اعلام خطر درباره این دست فیلمها، همواره در رسانه میخورد نه در رصد نهادهای فرهنگی.
سوال اول این است چرا ما به عنوان کشور هدف فیلم، نمیتوانیم این فیلمها را در مرحله تولید رصد کنیم تا غافلگیر نشویم و سوال بعدی این که چنین فیلمهایی چه نقش و جایگاهی در استراتژی تهاجم فرهنگی غرب نسبت به ایران دارد؟
پاسخ سوال اول که روشن است؛ نهادهای فرهنگی ما آنچنان دچار روزمرگی هستند که اولویتی برای رصد اتفاقات فرهنگی و هنری همسو یا مخالف کشور ندارند. حتی پس از آگاهی از رخداد، واکنششان در حد انتشار یک بیانیه است که گوش شنوایی در داخل کشور برایش پیدا نمیشود، چه رسد به خارج از کشور.
از طرفی به دلیل نبود برنامه استراتژیک فرهنگی و نبود ارتباط معنادار و بنیادی میان نهادهای فرهنگی به عنوان عرصه متنی و بدتر از آن نبود ارتباط ارگانیک میان فرهنگ و نهادهای تصمیمساز کلان کشور، حتی نمیتوانیم واکنش بجا و به موقعی داشته باشیم، چه رسد به کنشگری و ابتکار عمل.
پاسخ پرسش بعدی را هم اهل نظر در گلوگاههای مذکور از دیدگاههای مختلف دادند و در این مورد برآیند چند نکته ما را به پاسخ میرسانه؛ وجود پخشکننده مشترک فرانسوی برای هرسه فیلم، انتخاب موضوع حساس قاتل زنجیرهای با انگیزههای پاکسازی اجتماعی برای یک اثر خارجی، استفاده از بازیگران زن ایرانی در دو فیلم خارجی مورد نظر با حاشیههای اخلاقی و هدفگذاری رابرت مرداک برای نابودی فرهنگ ایران از طریق تضعیف نهاد خانواده و جایگاه مادر ایرانی و...
حالا کدام نهاد فرهنگی یا سیاسی باید در این موقعیتها نقشآفرینی کند؟ دیپلماسی فرهنگی؟ آگاهیبخشی فراگیر درباره وجوه مختلف عناد رقیب؟ یا هردو و بیشتر؟ شاید هم بهتراست چشمان بسته خودمان را باز نکنیم؟
علیاکبر عبدالعلی زاده عضو شورای سردبیری / روزنامه جام جم