ساعت ۱۱ و ۳۰دقیقه صبح پنجشنبه بیست و پنجم فروردین امسال، مردی ۷۰ ساله خانهاش را در محله نازیآباد تهران برای خرید ترک کرد. هنوز مسافت کوتاهی را طی نکرده بود که مردی جوان بیهوا به او در مقابل چشمان دیگر رهگذران حمله کرد و با چاقو هفت ضربه به او زد.
یکی از شاهدان به اورژانس زنگ زدند و چند نفری دنبال ضارب رفتند اما موفق به دستگیری او نشدند. در ادامه مرد زخمی به بیمارستان منتقل شد اما فوت کرد.
با گزارش این جنایت به بازپرس کشیک قتل دادسرای جنایی تهران، تحقیقات برای دستگیری قاتل فراری آغاز شد. با تحقیق از شاهدان، هویت مقتول و قاتل که هردو در همان محل زندگی میکردند، شناسایی شد.
متهم ۳۰ دقیقه بعد از جنایت، در خانهاش شناسایی و بازداشت شد. چاقوی خون آلود هم مقابل خانهاش پیدا شد.
متهم به قتل وقتی مقابل بازپرس شعبه شش دادسرای جنایی تهران نشست، درباره انگیزهاش گفت: «بعد از مصرف ماری جوانا، مادرم دستور داد از خانه بیرون بروم و دو زن نیز در خیابان دستور دادند مرد ۷۰ ساله را بکشم.»
محمدرضا صاحب جمعی، بازپرس جنایی تهران با تایید این خبر به جامجم گفت: «بررسیهای اولیه کارشناسان پزشکیقانونی نشان از مشکلات روحی و روانی متهم داشت، به همین خاطر راهی بیمارستان شد.»
گفتگو با متهم
مرد جوان گیج و منگ است، گاهی میخندد و با مشت محکم به صندلی میزند، گاهی فریاد میزند و مثل یک کودک گریه میکند. در حاشیه جلسه بازپرسی فرصتی پیش آمد تا با او گفتگو کنیم که در ادامه میخوانید.
چقدر درس خواندهای؟
لیسانس دارم اما یادم نمیآید چه رشتهای.
سابقهداری؟
نه.
مواد مصرف میکنی؟
بیش از ۱۰ سال است که ماریجوانا مصرف میکنم. گاهی نیز شیشه و مواد روانگردان.
ازدواج کردهای؟
عاشقی و ازدواج، گناه است. با خانوادهام برای یافتن کار از یکی از شهرهای غربی کشور به تهران آمدم اما کاری پیدا نکردم و معتاد شدم.
با خانوادهات اختلاف داری؟
وقتی خماری سراغم میآمد یا خیلی مواد مصرف میکردم، وسایل خانه را میشکستم.
چرا ترک نکردی؟
چند بار ترک کردم اما دوباره شروع کردم.
مقتول را میشناختی؟
اولین بار بود او را میدیدم.
پس چرا او را کشتی؟
در خانه تنها بودم، ماریجوانا مصرف کرده و در حال استراحت بودم که مادرم مثل یک روح مقابلم ظاهر شد. دستور داد چاقو را از کابینت آشپزخانه بردار، برو بیرون و مردی را بکش. طبق دستور مادرم عمل کردم. از خانه که بیرون آمدم، مادرم غیب شد و دو زن دیگر سراغم آمدند و دستور دادند اولین مردی که دیدی را بکش. با دیدن پیرمرد او را کشتم و بعد به پشتبام خانه رفتم و مخفی شدم.
پشیمانی؟
مادرم و دو زنی که دستور دادند، قاتل هستند نه من.
حوادث روزنامه جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد