اینستاگرام و جولان بلاگرهای لاکچری - مذهبی

گمشده در میان منبر و ممبر

چقدر اخلاق در انجام تبلیغات مهم است؟ چرا عموم مردم از اقدام اخیر یک شرکت بیمه عصبانی هستند؟

تبلیغ غذا برای گرسنگان!

بگذارید کمی دورتر بایستیم و از کنار هم قراردادن چند گزاره به موضوع اصلی برسیم.
کد خبر: ۱۳۵۶۳۵۷

از اینجا شروع کنیم که همین امروز چندهزار کولبر در ایران با وعده محقق‌نشدن بیمه‌شان همچنان آواره‌اند، همین حالا افراد دارای معلولیت به دلیل نقص جسمی بیمه نمی‌شوند و بیمه‌ها این کار را خلاف قوانین بیمه می‌دانند چرا که به باور آنها انجام این کار باعث ضرر و زیان برای شرکت‌هایشان است، همین امروز به گواه آمار رسمی بیش از ۸ میلیون ایرانی تحت پوشش هیچ بیمه‌ای قرار ندارند؛ اما در همین حین یکی از بیمه‌ها با برگزاری مراسم جشنی، معده یکی از «بلاگرهای غذا» را بیمه می‌کند و در همان مراسم هم مدیران بیمه خطاب به حاضران در این جشن در گلایه از تشویق آرامشان امر می‌کنند که «حسادت نکنید، تشویق کنید!» تلخی قصه این‌که این ماجرا نه توسط یک شرکت بیمه خصوصی که توسط شرکت بیمه‌ای صورت‌گرفته که زیرنظر وزارت تعاون، کار و رفاه‌اجتماعی است؛ وزارتخانه‌ای که حداقل قرار بوده متولی امور محرومان و طبقات کم‌برخوردار جامعه باشد‌ اما چیزی که به‌نظر می‌رسد این است که تعریف آنها از طبقات کم‌برخوردار، تفاوت آشکاری با تعریف عموم شهروندان دارد. بهانه ابتدایی این شرکت بیمه برای این کار «تبلیغات» است‌ اما سوال این است که چقدر شرکت‌ها برای برندینگ مجاز به اقداماتی این‌چنین هستند؟ این‌که در جهان تبلیغات شهرت منفی همپای شهرت معقول هوادار دارد شاید درست به‌نظر برسد اما در این میان تکلیف اخلاق چه می‌شود؟ چقدر برای حک‌کردن نام یک شرکت در ذهن تعداد افراد بیشتری مجازیم اخلاق را در آن جامعه ذبح کنیم؟ این سطح ابتذال در تبلیغات که باعث می‌شود شکاف طبقاتی بیشتر به چشم بیاید از کجاست؟ خنده‌دار این‌که ماهیت شکل‌گیری بیمه‌ها‌-‌حداقل در دنیا‌-علاوه بر جبران خسارات، کمک به نیازمندان بوده است.

آیا این امری معمول است؟ برخی در مقابل خیل مخالفان این اقدام بیمه گفته‌اند این ماجرا نه قصه تازه‌ای بوده و نه حتی غیرمعمول است.

مثال‌های بسیاری هم آورده‌اند، از مصداق‌های داخلی‌اش که همان ماجرای بیمه شدن حنجره سالار عقیلی توسط بیمه ایران در چند سال پیش است بگیرید تا بی‌شمار مصداق و نمونه خارجی؛ از بیمه‌شدن پای فوتبالیست مشهور گرفته تا بیمه حنجره خواننده بریتانیایی و البته بیمه منشوری بازیگر هالیوودی! اما وقتی از «معمول‌بودن» حرف می‌زنیم باید به این نکته هم دقت کنیم که این اقدام رایج احتمالا در یک شرایط «معمولی» رخ می‌دهد نه در جامعه‌ای که شهرداری پایتختش در یک گزارش رسمی عنوان می‌کند فقط در تهران ۱۴هزار زباله‌گرد حضور دارند! نه در جامعه‌ای که گزارش رسمی اتاق بازرگانی‌اش حکایت از آب‌رفتن سفره شهروندانش دارد.

این‌که مصرف سرانه سالانه برنج در خانواده ایرانی از ۴۴کیلوگرم سال۱۳۹۰ به ۱۱کیلوگرم امسال رسیده است، سرانه مصرف گوشت از ۱۳کیلوگرم آن سال به ۶کیلوگرم امسال رسیده و البته که گزارش موسسه عالی پژوهش تامین‌اجتماعی می‌گوید جمعیت زیر‌خط فقر کشور فقط طی سه سال اخیر دو برابر شده است. حالا باید دوستان بیمه زیرنظر وزارت‌رفاه بر ما ببخشند اگر برای این اقدام‌شان کلاه از سر برنمی‌داریم و تشویق نمی‌کنیم!

کسب شهرت منفی به هر قیمتی

اقدام اخیر برای بیمه معده یک بلاگر غذا‌- یا همان فودبلاگر‌-باعث عصبانیت عموم شهروندان شده اما برخی معتقدند این یک رویه تبلیغاتی است. دکتر احمد میرعابدینی، استاد علوم ارتباطات و یکی از خوشنامان این حوزه، مواجهه ابتدایی‌اش درباره اتفاق اخیر که اتفاقا از ما شنیده است بیتی از شعر نشاط اصفهانی است. او معتقد است این بیت مصداق درستی است از آنچه در این اتفاق دیده می‌شود. او به جام‌جم می‌گوید: «‌بیتی از نشاط اصفهانی به یاد دارم که شاید بی‌ربط به موضوع نباشد.

ایشان می‌فرماید: در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد/ طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد.» به باور او حیله‌گری شرکت‌ها در ثبت یاد و نام برند خود شاید تصوری باشد که از ابتدا باعث شکل گرفتن این اتفاق شده است. او می‌گوید: «نظر شرکت بیمه این است که به هر طریقی اسم باید جانشین شود. تبلیغات معمولا از طریق هیجان و ایجاد استرس، تنش، بی‌قراری و ناامنی صورت می‌گیرد. ما در حوزه‌های مختلف تبلیغات شاهد این هستیم که مبنای این تبلیغات هیجانی است. تبلیغات یکجور حک‌کردن است، به نوعی شاید شبیه کنده‌کاری باشد. در وهله‌اول اما چندوچون این ثبت شاید برای صاحبان تبلیغات اهمیتی نداشته باشد؛ بنابراین وقتی نام آنها ثبت شود دیگر تفاوتی ندارد این اتفاق چگونه افتاده است.»
اندر مزایای غذا برای فقرا!

صاحبان مشاغل و کارفرمایان و شرکت‌ها در بلبشوی آشفته مشتریان سرگردان سعی دارند هر‌طور‌شده نام‌شان را در ذهن شلوغ مخاطبان‌شان جا بیندازند. این مرحله‌اول کار تبلیغاتی آنهاست و بدیهی است که راه درست این کار هم احتمالا آزمایش شده و جوابی گرفته نشده است.

میرعابدینی معتقد است: «در مرحله‌اول قصد این بوده که در دل مخاطبانشان نامی برای خودشان دست و پا کنند، اگر این کار از طریق مثبتی صورت گرفت که عالی اما اگر نشد روش‌دوم این جریان از طریق شهرت منفی صورت می‌گیرد.»

این پوسته ظاهری اتفاقی است که افتاده، پوسته‌ای که اتفاقا بیشتر هم به چشم مخالفان آمده است‌ اما در لایه‌های پنهان آسیب‌شناسی این جریان نکته تلخ‌تری هم وجود دارد، نکته‌ای که این استاد ارتباطات به‌خوبی آن را واکاوی می‌کند.

میرعابدینی به جام‌جم می‌گوید: «پیام دیگر این اقدام نه‌تنها کسب شهرت منفی و ثبت برندشان در ذهن مخاطب که مهم‌دانستن چیزی به نام «بلاگری غذا»ست. به این معنا که صاحبان این برند با بیمه‌کردن معده یک بلاگر غذا به نوعی این موضوع را صاحب ارزش می‌دانند! این تحریف در ارزشگذاری شاید تلخ‌تر از کسب شهرت به هر طریقی باشد. ارزش‌های آنها بسیار بسیار غیرعمومی است.»

بیمه‌شدن معده یک بلاگر غذا در جامعه‌ای که سفره غذایش کوچک‌تر شده به این معناست که از طرف این شرکت‌ها غذاخوردن یک «ارزش» محسوب می‌شود. به این معنا که حالا شرکت بیمه تعاون دارد در میان جمعیت فقیر گرسنه در باب مزایای غذا حرف می‌زند و بدتر این‌که آن را ارزش می‌داند.

نماد آشکار وجود فاصله طبقاتی

پس اخلاق در میانه این شهرت اندوزی‌ها چه می‌شود؟ چقدر جریان تبلیغاتی مجاز به زیرپا گذاشتن اصول اخلاقی است؟ آن هم با قید این نکته که بدانیم بی‌توجهی به افکار عمومی ممکن است این برند را معروف کند اما عموم مخالفان را از دایره مشتریان آن برند حذف می‌کند.

به این معنا که در مورد اخیر احتمالا تعداد افرادی که تلاش خواهند کرد از این بیمه استفاده نکنند بیشتر خواهد شد تا کسانی که به‌واسطه این اقدام رغبتی به استفاده از این بیمه داشته باشند. میرعابدینی می‌گوید: «اگر قرار است درباره جایگاه اخلاقی این اتفاق حرف بزنیم باید نقبی هم به عملکرد خود بیمه‌ها بزنیم. بیمه‌ها همین حالا هم وظایف اخلاقی‌شان را انجام نمی‌دهند، به این معنا که از زیر شانه مسوولیت‌های ذاتی‌شان فرار می‌کنند و دیوان‌سالاری‌های متعددی را صورت می‌دهند و از پرداخت بسیاری از هزینه‌ها برای مردم نیازمند طفره می‌روند.» از این سطح از ابتذال در تبلیغات حتی می‌توان چشم پوشید حتی از ارزشگذاری غذا در جامعه‌ای که گرفتار معیشت خود است هم همین‌طور. پیامد دیگر این موضوع اما به رخ کشیدن وجود فاصله طبقاتی است. قربانی‌ای به نام عدالت‌اجتماعی که رفتار بیمه زیرنظر وزارت کار نشانه آشکار آن است. آیا چنین اقداماتی یعنی ارجح دانستن ارزش معده یک فرد به زندگی میلیون‌ها آدم باعث شکل‌گیری فاصله طبقاتی است؟ احمد میرعابدینی معتقد است همین اتفاق هم معلول علت دیگری است.

او به جام‌جم می‌گوید: «این اقدامات نشانه و سمبل شکاف طبقاتی هستند، نه این که این اقدامات باعث پدیدار شدن شکاف طبقاتی بشوند بلکه به‌عنوان نماد وجود چنین شکافی در جامعه ایران است. به‌نوعی این اتفاقات علت وجودی شکاف طبقاتی نیست بلکه معلول آن است.»

میثم اسماعیلی - روزنامه نگار / روزنامه جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها