تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «تنها گریه کن» روایت زندگی اشرف‌سادات منتظری، مادر شهید محمد معماریان، دیروز در تالار وحدت رونمایی شد

شست‌ و شوی چشم و دل در روایت مادر شهید

لازم نبود پشت تریبون بایستد، صندلی را برای نشستن نپذیرد و با لحن شیرین مادرانه، صادقانه و صمیمانه داستان وداع با پسرش را تعریف کند که بدانی کتاب «تنها گریه کن» چگونه کتابی است.
کد خبر: ۱۳۴۹۰۰۳
همین که چنین مراسم باشکوهی برایش تدارک دیده شده، همین که دیروز در تالار وحدت، جای سوزن‌ انداختن نبود، همین که وزیر و معاون و مدیر و مسؤول آمده‌ بودند و نیز همین که رهبر معظم انقلاب دست به قلم شده‌ بودند و برای کتاب زندگی‌ اشرف‌ سادات منتظری تقریظ نوشته‌ بودند، کافی بود بدانی با بانویی متفاوت روبه‌رو خواهی شد که هیچ شباهتی به کسی ندارد. یکی است و شاید به نظر برسد شبیه همه مادران شهید است اما او در عین حال منحصر به فرد است و در جهان اندیشه‌های ساده و روشنش زندگی می‌کند؛ جهانی که حالا دریچه‌ای دارد به نام «تنها گریه کن». رونمایی از تقریظ حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای بر کتاب زندگی اشرف‌سادات منتظری دیروز در آیین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت در ستایش بانوان شهیدپرور، به مناسبت هفته‌ کتاب و کتابخوانی در تالار وحدت، ضمن برگزاری آیین ملی تجلیل از مادران شهدا و تقدیر از نویسندگان کتاب‌های مرتبط با دفاع مقدس برگزار شد.
شست‌ و شوی چشم و دل در روایت مادر شهید
من اشرف منتظری هستم
مادر شهید محمد معماریان، راوی کتاب تنها گریه‌ کن پشت تریبون ایستاد و خیلی ساده و صمیمانه گفت: سلام من اشرف‌سادات منتظری هستم، از قم رسیدم. از دست‌اندرکاران این جلسه متشکرم که این چندروز وقت مبارکشان را برای این مراسم گذاشتند. سفارش شما را به خانم حضرت زهرا(س) می‌کنم.
منتظری در ادامه ضمن این‌که تاکید کرد سخنگو نیست، بهتر از هر سخنگویی خاطراتش را درباره فرزندش روایت کرد. در میانه مراسم همچنان که مثل یک مادربزرگ شیرین سخن، مشغول تعریف‌کردن بود، یکی از حاضران که شاید فرزند دیگرش بود از میان جمعیت اشرف منتظری را به تعریف شب وداع با پسرش تشویق کرد و او با صلابت بدون صدایی که بلرزد یا بغضی که راه کلام را ببندد، ماجرای شهادت فرزندش را تعریف کرد و نیز خوابی که پیش از شهادت محمدش دیده‌بود. این خواب پرده از راز تصویر جلد کتاب و پارچه سبز بسته شده به مچ  پای مادر برداشت.

ما بی‌صاحب نیستیم
علیرضا مختارپور، دبیرکل نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور در سخنانش به یک مقاله بلند اشاره کرد که پیشتر درباره نقش زنان در تاریخ معاصر ایران از مشروطه تا دفاع‌مقدس نوشته‌است. مختارپور به نقل از برخی فراز‌های مقاله‌اش اشاره کرد: شاید برای بعضی مردم ما خصوصا نسل جوان کشور باورکردنی نباشد که بدانند زنان کشور ما چه نقشی حتی مسلحانه در دوران پیش از مشروطه، مشروطه و مقاطع مختلف تاریخی داشته‌اند.
او همچنین نقل قول‌هایی از امام خمینی(ره) و نیز رهبر معظم انقلاب درباره زنان ذکر کرد که به نقش تعیین کننده آنها در انقلاب و دفاع‌مقدس اشاره داشت؛ در صدر این نقل قول‌ها، جمله‌ای از حضرت امام(ره) مربوط به ۵ اردیبهشت ۱۳۵۸ در شهر قم بود که به این شرح است: «بانوان رهبر نهضت ما هستند. ما دنبال‌روی شما هستیم و من شما را به رهبری قبول دارم و خدمتگزار شما هستم».
مختارپور ضمن اشاره به چندین مورد و اثبات تاثیرگذاری زنان در رویدادهای تاریخ معاصر کشور، به اشرف‌سادات منتظری اشاره کرد و او را مهربانویی توصیف کرد که نمونه‌ای است از هزاران مادر شهیدی که جگرگوشه‌های نازنین خود را در دامان پر مهر و عاطفه و مطهر خود پروردند و درست هنگام لذت‌بردن از حیات فرزندان برنای خود، مخلصانه و برای حفظ و حراست از دین و آیین و سرزمین مقدس خود نه تنها مانع حضور آنان در صحنه‌های خوف و خون و خطر نشدند بلکه آنان را بدرقه کردند و افتخار دیگری را بر افتخارات خود افزودند.
علیرضا مختارپور، دبیرکل نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور از این کتاب به بخشی اشاره کرد که شهیدمحمد معماریان هنوز یکساله بود و پزشکان از حیات او قطع امید کرده‌بودند و به استناد از متن کتاب نقل کرد: خانم منتظری با توسل به خاندان عصمت و طهارت شفای فرزندش را گرفت و پس از حیرت پزشک از معجزه شفای محمد، یک جمله به او گفت؛ ما بی‌صاحب نیستیم. آری اسلام صاحب دارد، انقلاب اسلامی صاحب دارد، ایران صاحب دارد، حرم اهل‌بیت صاحب دارد، ما بی‌صاحب نیستیم.»
 
شرحی از ترانه عشق
ایمان عطارزاده، رئیس حوزه ریاست دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب به مراسم رونمایی کتاب اشاره کرد و توضیح داد که تجربه دوره‌های گذشته پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت نشان می‌دهد انتشار توصیه، تحسین و تقریظ رهبر انقلاب بر آثار دفاع مقدس استقبال جامعه کتابخوان و مردم را به همراه داشته‌ است. او درباره کتاب تنها گریه کن نیز اظهار امیدواری کرد که با استقبال جامعه فرهنگی و کتابخوان‌ها مواجه شود و افزود: اتفاقی که پس از انتشار تقریظ بر کتاب‌ها رخ می‌دهد، تولید آثار متنوع فرهنگی در قالب مستند، سرود، فیلم و... است. امیدواریم این اتفاق برای کتاب تنها گریه کن نیز رخ بدهد.
عطارزاده بر همین اساس به شعری اشاره کرد که نغمه مستشار نظامی برای کتاب تنها گریه کن سروده‌ است. بند اول از ترکیب‌بند وی به این شرح است:
حماسه بی‌زن و زن بی‌حماسه بی‌معناست / که مرد بی‌مدد عشق در جهان تنهاست
کجاست خانه سبزی بدون دستی گرم/ که باغبان و پرستار و مرهم گل‌هاست
زن از نخست، اگر مادر است، اگر همسر / همیشه مظهر آرامش است و عطر صفاست
زنان لطافت تاریخی حکایاتند /که قصه گرچه غم‌انگیز، صبر زن زیباست
شبیه ساره صبور است و مثل مریم پاک/ شبیه آسیه در مصر منجی موسی ست
اگر به هیات بلقیس سرزمین سبا / وگر به هیات هاجر نماد سعی و صفاست
بدون فاطمه(س) دنیا برای مولا هیچ / بدون فاطمه(س)پیغمبر خدا تنهاست
بدون زینب کبری(س) کدام خطبه ناب / طلایه‌دار پیام بلند کرب و بلاست
زمان رسیده به تکرار مادرانه عشق / بگو به نام خدا شرحی از ترانه عشق
در ادامه متن تقدیر و تحسین رهبر انقلاب بر شعر نغمه مستشار نظامی و توجه این بانوی شاعر به مادران شهدا منتشر شد.
در متن تحسین رهبر انقلاب آمده‌ است:
بسم ا... الرحمن الرحیم
بسیار کار درست و بجایی کرده‌اند؛ آن بانوی شهیدپرور و آن حماسه در خور چنین ستایشی است. ای کاش برای دیگر مادران ارجمند شهیدان در قم مانند مادر شهیدان زین‌الدین و در سراسر کشور نیز زلال قریحه شاعران آثاری بیافریند. من هم آن کتاب را خوانده‌ام و چند کلمه تقریظ بر آن نوشته‌ام.

پیام‌های فرهنگی شهدا
محمدمهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی پیام شهدا را پیام فرهنگی دانست و تاکید کرد وظیفه ما صیانت از میراث شهداست.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی اشاره کرد: طبق آمار ۸۰درصد پدران و مادران شهدا را از دست داده‌ایم. حضور آنهایی را که در میان ما هستند مغتنم بدانیم، دعاهای پدران و مادران شهدا قطعا گره‌گشاست و فضای پیشرفت و تعالی را برای جامعه فراهم می‌کند.
اسماعیلی نفس پدران و مادران شهدا را برکت توصیف کرد و گفت: توصیه‌ای که رهبر معظم انقلاب در این تقریظ و پیام کنکره زنجان داشتند، این بود که یاد و نام شهدا و نیز پدران و مادران آنها را زنده نگه داریم. اگر محمدمعماریان به شهادت رسید، رسالت زینب‌گونه را مادرش سال‌ها به دوش کشید و از همین روست که حضور ایشان در این مجالس نورافشانی می‌کند، دل‌ها را متوجه خدا می‌کند، متوجه ائمه اطهار و معنویت می‌کند. مادران و پدران شهدا بسیار مقدس هستند و سنتی را که رهبر انقلاب در تجلیل از مادران و پداران شهدا دارند، باید تداوم ببخشید.
وزیر ارشاد این راهم اضافه کرد که کشور و انقلاب به برکت خون شهدا و معنویتی که خون شهدا ایجاد کرده، حفظ شده‌است. اسماعیلی ادامه دارد ما که امروز مسؤولیت داریم، من که خدمتگزاری مردم در حوزه فرهنگ و هنر را بر عهده دارم باید از مرزهای ایمانی جامعه حراست و صیانت کنیم.

چشم و دل را شست‌ و شو دادم
متن تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «تنها گریه کن» به این شرح است:
بسم ا... الرحمن الرحیم؛ با شوق و عطش، این کتاب شگفتی‌ساز را خواندم و چشم و دل را شست‌وشو دادم. همه چیز در این کتاب، عالی است؛ روایت عالی، راوی عالی، نگارش عالی، سلیقه تدوین و گردآوری عالی، و شهید و نگاه مرحمت سالار شهیدان به او و مادرش در نهایت علو و رفعت.
هیچ سرمایه‌ معنوی برای کشور و ملت و انقلاب برتر از اینها نیست. سرمایه‌ باارزش دیگر، قدرت نگارش لطیف و گویایی است که این ماجرای عاشقانه‌ مادرانه به آن نیاز داشت. ۱۰ اسفند ۱۳۹۹ از نویسنده جدا باید تشکر شود.

شاید فقط یکی در جهان
اکرم اسلامی نویسنده کتاب، با متنی از پیش نوشته درباره اشرف‌سادات حرف زد و نوشتن درباره او و زندگی پر فراز و نشیب این مادر شهید را این طور توصیف کرد:
من از مادری هیچ نمی‌دانستم و باید ندیده و نشناخته می‌نوشتمش؛ کار آسانی بود؟ بله! خداوند جنس لطیف را از ابتدای آفرینش مادر خلق کرده، این را تمام آنهایی که دختربچه کوچکی را در حال مراقبت از عروسکی دیده‌اند شهادت خواهند داد. من با قهرمان قصه‌ام رنج حمل کشیدم، فارغ شدم، نوزاد از آب و گل درآمده را غذا دادم، مادری کردم، گاردی‌ها دنبالمان کردند و دویدیم، اعلامیه پخش کردیم، مشت گره کرده شعار دادیم، امام لبخند زد دلگرم شدیم. انقلاب پیروز شد، بالیدیم. صدای جنگ بلند شد، دندان به لب زدیم و هاج و واج ماندیم ولی خیلی زود راه را پیدا کردیم و دست به زانو یا علی(ع) گفتیم. صبح تا شب هزار جور کار را به سرانجام رساندیم و خسته نشدیم، رسیده‌بودیم به بزنگاه قد کشیدن محمد، به نقطه عطف جدا شدنش از کودکی و قدم گذاردن به نوجوانی. محمد شد بسیجی امام (ره). ما، من و قهرمان قصه‌ام یعنی مادر محمد، اسفند دور سرش چرخاندیم و لا حول خواندیم. من به روی خودم نمی‌آوردم اما فکر می‌کردم همین‌هاست دیگر، جلوتر نمی‌رویم که!
محمد اما یک روز صورتش را جلو آورد و اشرف‌سادات با تک بوسه‌ای به پیشانی‌اش از زیر قرآن ردش کرد و گفت: سپردمت به خدا. پشت سرش آیت‌الکرسی را فوت کرد به سمت جای خالی‌اش. اینجا را نمی‌توانستم همراه اشرف‌سادات قدم بردارم. دوست داشتم ولی قدم به او نمی‌رسید. می‌دانستم باید وسیع شوم ولی زورم نمی‌رسید.
شوخی نبود؛ اینجا حرف از اولاد بود. جان خودم بود اگر باکم نبود اما جان خودم نبود اما. من سر جان اولادم معامله نمی‌توانستم بکنم. خوب نگاه کردم و دیدم بین راه من و اشرف‌سادات شکاف افتاده؛ حالا فاصله داشتیم. اشرف‌سادات آرام و راضی رفت پی هیچ خیری را رها نکردن و من چله گرفتم برای به سلامت برگشتن محمد. شکاف بین ما بیشتر شد. هر چه اشرف‌سادات در نبود محمد بیشتر به زندگی بر می‌گشت، من برای محمد بیتاب‌تر می‌شدم. آخر شد آنچه نباید می‌شد. محمد پیچیده در حریر خاک با همان لباس رنگ و رو رفته بسیجی که خون روی آن دلمه بسته بود، برگشت اما خانه نیامد؛ رفت گلزار علی‌بن جعفر(س).
من زمین و زمان را به هم دوختم و فریاد کردم، اشرف‌سادات اما چادرش را بست دور کمرش، کنار آن گودال خالی و وصیت محمد را محقق کرد؛ صورت پسر شهیدش را گذاشت روی خاک و آمد بالا. من ماندم در حیرت. در دنیای من جهان معطل مادری بود. شیون، سوال، دادخواهی، چرا من گفتن‌های بازاری! در جهان اشرف‌سادات ولی همه چیز مثل یک قلب مطمئن گرم می‌طپید.
آنچه را از اشرف‌سادات دیده بودم در حالی نوشتم که با خودم می‌گفتم از این آفرینش پروردگار در جهان شاید فقط یکی باشد، قصه مادر محمد رفت برای چاپ و من نشستم پای پژوهش سوژه‌های بعدی. یک جاهایی صوت مصاحبه‌ها را نگاه می‌داشتم تا هوای سنگین اطرافم رقیق شود و بتوانم نفس بکشم. سوژه‌های بعدی هم مثل قبلی‌ها. تحیر و انکار بزرگ‌ترین آورده من از پژوهش و تفکر در دایره مرکز محوز مادران شهداست؛ ساده بگویم‌تان، اینها مخلوقاتی هستند عجیب، عمیق، عتیق حتی، خلیفه حقیقی رب البتی عتیق. اینها در عین کم‌سوادی آگاهند، بصیرند. به لطف اجداد مکاسب‌خوانده‌شان خوب فقه می‌دانند، اخلاق را نزدیک به کمال بلدند. حق‌الناس را کانهو گوی گداخته می‌دانند، تکلیف ‌محورند، انقلاب برایشان موضوعیت دارد و صرفا یک واقعه تاریخی نیست. دایره محرمات‌شان بسیاری از مکروهان را هم در برمی‌گیرد و به سادگی از مستحبات نمی‌گذرند. اینها همان‌ها هستند که ذکر مخصوص هر روز را بلندند. دائم‌الوضو و دائم‌الصدقه هستند. ظرف کوچیکی از عذایشان حتی، سر سفره همسایه است که بوی غذا بلند می‌شود و می‌پیچد به در و دیوار خانه همسایه. هزار جور ظرایف تربیتی بلدند، یاسین و تبارکشان ترک نمی‌شود. من ساکت، شما بفرمایید هل جزاء الاحسان الا الاحسان.
نویسنده کتاب «تنها گریه نکن» درباره شرح همه ابعاد شخصیت اشرف‌سادات و سختی‌های زندگی او در کتاب به خبرنگار جام‌جم گفت: سعی کردم کمی سختی‌های او را تعدیل کنم. شاید اگر همه مشکلاتش را نقل می‌کردیم کتاب بسیار قطور می‌شد. فقط گفتم و عبور کردیم. مخاطب اهل دل خودش همراه می‌شود و شبیه‌سازی می‌کند. البته که بزنگاه‌ها را شرح دادیم و مفصل از آنها نوشتیم اما کمی هم بار کشف اتفاقات و مسائل را به مخاطب سپردیم.
اکرم اسلامی درباره اسم کتاب نیز توضیح داد: من اسم دیگری را پیشنهاد کرده بودم ولی در یک گفت‌وگوی مشورتی به عقبه داستان برگشتیم و و اتفاقاتی که در جریان نوشتن آن رخ داد. یاد تعریف‌های حاج‌خانم افتاده بودم و سفارش محمد که گفته بود ما مادر و فرزندیم، علاقه‌ای که بین همه مادران و فرزندان هست، بین ما هم برقرار است. من نمی‌توانم از شما بخواهم که گریه نکنی اما از طرفی دلم نمی‌خواهد تحت تاثیر علاقه مادری قرار بگیری و اشک‌ و بی‌قراری شما باعث شود دشمنان انقلاب شاد شوند، بنابراین از شما می‌خواهم که تنها گریه کنید.
 
آذر مهاجر - ادبیات و هنر / روزنامه جام جم 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها