گفتگو با دکتر جعفر بای، جامعه‌شناس درباره گرایش ایرانی‌ها به تیپ و قیافه چهره‌های سیاسی

از اورکت کاسترو تا کلاه احمدشاه مسعود

روی موج حرکت‌کردن، یکی از رایج‌ترین کارهای دنیاست، به‌خصوص برای کسی که اندیشه منحصربه‌فرد خود را ندارد و می‌نشیند بر سر راه تغییرات و هر چه باد برای او آورد، وارد زندگی خودش می‌کند. این بادآورده‌ها می‌تواند نوع پوشش،‌ آرایش و اصلاح مو و صورت، لوازم منزل و چیدمان آن باشد.
کد خبر: ۱۳۴۳۱۷۸
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از روزنامه جام جم،  آن کسی که خودش صاحب فکر است و می‌داند از زندگی چه می‌خواهد، آن‌قدر باهوش است و به سبک‌زندگی خودش احترام می‌گذارد که وارد هیچ‌ جریانی نمی‌شود و هیچ موجی نمی‌تواند او را با خود همراه کند. چنین آدمی استایل و سبک ویژه دارد و پیرو مد که هر ماه و هر فصل تغییر می‌کند، نیست. کسی که روی موج مد زندگی می‌کند، الان دربه‌در دنبال کلاه «پکول» می‌گردد که با سردشدن هوا روی سرش بگذارد و شبیه جمعی شود که مدتی است به لباس افاغنه علاقه‌مند شده‌اند و پکول شده نماد روشنفکری و متفاوت بودن‌شان.
 
پکول همان کلاهی است که احمدشاه مسعود به سر می‌گذاشت و الان پسرش احمد مسعود هم از آنها استفاده می‌‌کند؛ کلاهی که مختص منطقه نورستان افغانستان است و احمدشاه مسعود و در ادامه پسرش با این کلاه شناخته می‌شوند. مسعود پدر نماد مبارزه و مقاومت بود برای مردم افغانستان و الان جریاناتی در تلاش است که پسر را جای پدر بنشاند اما این که مردان ایرانی به‌خصوص طیف به اصطلاح روشنفکر به پکول علاقه‌مند شده‌اند، درست مثل سال۵۷ است که مردان جوان ایرانی به اورکت فیدل کاسترو علاقه‌مند شده بودند و آن را به عنوان نمادی از مبارزه بر تن می‌کردند. همان سال‌ها مدل مو و کلاه چه‌گوارا هم باب شده بود.
 
برخی هم به تبعیت از جلال آل‌احمد، کلاهی شبیه کلاه او بر سر می‌گذاشتند. یک‌عده هم که توهم نویسنده‌بودن داشتند، ریش بلند می‌کردند که شبیه همینگوی شوند! صحبت از ریش شد، این را هم بنویسم که با بروز پدیده داعش، حتی ریش داعشی هم مد شد و البته الان هم کم‌وبیش مد است. جالب این‌‌که داعش گروه تندروی افراطی هستند که کشتن آدم‌ها به اشکال فجیع برای آنها از آب خوردن هم ساده‌تر است!
 
چند وقتی هم هست در کنار باب‌شدن پکول، ریش هخامنشی مدشده! ‌ریش‌های وزوزی و بلند! باد، موجی را می‌سازد و بسیاری روی این امواج حرکت می‌کنند بدون این که فکر کنند که اصلا این مد به آنها می‌آید یا نه یا اصلا پشت این مد چه آدم‌هایی هستند و قرار است این که مثلا ریش هخامنشی گذاشته‌سمبل و نماد چه تفکری باشد؟

 تقلید به جای فکر

دکتر جعفر بای، جامعه‌شناس که در زمینه مد پژوهش کرده و صاحب‌نظر است، درباره گرایش روشنفکران به استفاده از پوشش یا لوازم شبیه آنچه سیاستمداران یا مبارزان انقلابی داشته‌اند،‌ می‌گوید: زمانی اهل مطالعه و افراد باسواد و دانشگاهی که باید پرچمدار یک اندیشه یا جریان باشند، مثلا از کلاه پکول احمدشاه مسعود یا اورکت کاسترو تقلید می‌کنند که خودشان صاحب اندیشه یا تفکری نباشند.
 
در چنین شرایطی آنها با انتخاب یک پوشش، هویت یک جریان یا فکر را تقلید می‌کنند و در ظاهر این پیام را ارسال می‌کنند که ما پیرو فلان اندیشه یا قوم هستیم. در واقع آنها خودشان را در قالب تفکر دیگران جا می‌زنند و ژست می‌گیرند در حالی که روشنفکر واقعی کسی است که خودش صاحب اندیشه باشد و ایده و فکر نو تولید و مطرح کند اما متاسفانه در کشور ما سال‌های زیادی است که روشنفکران به روشنفکر‌نما تبدیل شده‌اند و فقط تقلید می‌کنند.
 
درواقع تولید فکر تبدیل‌شده به تقلید فکر. این افراد، سازمان ذهنی خاصی ندارند، نظریه‌پردازی نمی‌‌‌کنند فقط مقلدند. آنها مدام در حال رصد اتفاقات جهانی و داخلی هستند، موجی را انتخاب کرده و روی آن سوار می‌شوند و به مردم می‌گویند ما را ببینید. مردم هم آنها را می‌بینند با پوشش ویژه و نشست و برخاست شبیه فلان فرد مبارز یا نویسنده یا شاعر اما به‌جز این ظاهر فریبنده آنها تفکری ندارند که نظر مردم را جلب کند.

 بحران هویت

من نام این حرکت روی موج لباس و فرم ظاهری را می‌گذارم بحران‌هویت. فرد دچار خلأ هویتی است و برای پرکردن آن تقلید می‌‌کند. هویت تقلیدی مخرب است و جامعه‌ را به سمت نیستی هل می‌دهد. تقلید از کلاه پکول احمدشاه مسعود فراتر از حرکت روی جریان مد است. آنهایی که امروزه این کلاه را بر سر می‌گذارند در اصل می‌گویند که ما پیروان اندیشه این قهرمان هستیم.
 
این فراتر از مد است. پشت مد، جریان فکری وجود ندارد و اقتصاد و چرخش سود آن را برنامه‌ریزی می‌کند اما پشت اورکت کاسترو و کلاه احمدشاه مسعود تفکر وجود دارد.آنها در دورانی ایجادکننده تفکری بوده‌اند و باعث تغییرات عمده‌ و سرنوشت‌سازی در کشور و منطقه‌شده‌ و به قهرمان تبدیل شده‌اند اما آنچه امروز می‌بینیم تقلید از آن قهرمانان است و بیشتر کسانی که مثلا از کلاه پکول استفاده می‌کنند شاید اصلا احمدشاه مسعود را نشناسند و با تفکر او آشنا نباشند اما کلاه او را دوست دارند چون پسرش از آن کلاه استفاده می‌کند و در شبکه‌های‌اجتماعی نوشته‌شده که او قهرمان فعلی افغانستان است.
 
در اصل آن فرد ویترین اندیشه خود را تغییرداده و شیک می‌کند اما خودش صاحب اندیشه نیست. برای همین است بعد از مدتی که موج خوابید او کلاه پکول خود را کنار می‌گذارد و شاید دوباره اصلا سراغ آن نرود همچنان‌که اورکت کاسترو را کنار گذاشت و دیگر مثل همینگوی یا چه‌گوارا ریش بلند نکرد.

 خلأ خردورزی

ما به‌شدت دچار خلأ اندیشه شده‌ایم و تولید فکر نداریم. این خلأ ربط مستقیم دارد به نظام آموزشی در کشور ما. کشورهایی که آموزش مدرسه‌ای و دانشگاهی درست و درمانی دارند به‌جای انتقال اندیشه به کودکان و جوانان راه اندیشه‌ورزی را به آنان آموزش می‌دهند برای همین است که کتاب‌های آموزشی آنها کم‌حجم است اما در کشور ما کتاب‌ها بسیار حجیم است، پر است از اندیشه و فکری که در گذشته بوده.
نقال اندیشه است اما اندیشه‌ورزی و خردورزی را آموزش نمی‌دهد. برای همین فارغ‌التحصیل مدارس و دانشگاه‌ها پر هستند از اندیشه اما اندیشمند نیستند. ما به آنها روش‌های اندیشه‌ورزی را یاد نمی‌دهیم تا از آنها متفکر بسازیم که تولید خرد کنند. آنها حافظ معلومات می‌شوند و به مرور بی‌هویتی آنها را خفت می‌کند و گروهی که از این خلأ آزار می‌بینند ظاهر خود را شبیه افراد باهویت و اندیشمند می‌کنند.

کاسبان جای طراحان را گرفته‌اند

شبکه‌های‌اجتماعی و سرعتی که در شناسایی ذائقه مردم دارند، سبب‌شده نوع پوشش و سبک‌زندگی ما از دست طراحانی که صاحب‌اندیشه و متد خاصی هستند، خارج شود و بیفتد دست کاسبان و بازاری‌ها. گرانندگان شبکه‌های‌اجتماعی خیلی زود متوجه خلأها و علاقه‌مندی‌های موجود در جامعه و افراد می‌شوند و سریع آنچه را برای آنها سود مطلق است، وارد سبک‌زندگی مردم می‌کنند. سرعت گردش اطلاعات در شبکه‌های‌اجتماعی آن‌قدر زیاد است که اگر فردی صاحب‌اندیشه و سبک‌زندگی ویژه‌ای نباشد خیلی زود اجازه می‌دهد «مد» وارد زندگی او شود.
 
به همین دلیل است که به یکباره جامعه پر می‌شود از فلان لباس یا فلان کفش و کلاه و افراد هم اصلا به این فکر نمی‌‌کنند که آیا این کلاه یا لباس برازنده و مناسب آنها هست یا نه و فقط آنها را می‌پوشند چون خودشان صاحب‌سلیقه نیستند و نمی‌توانند انتخاب‌های درستی داشته باشند. این عمومی‌شدن مد و شبیه هم‌کردن آدم‌های یک جامعه، زنگ هشداری است که به ما می‌گوید، جای اندیشه و تفکر بسیار خالی است و بی‌هویتی فراگیر شده است.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
روایت اول، شرط پیروزی

در گفت‌وگو با دکتر سیدمرتضی موسویان، ضرورت و اهمیت داشتن دکترین در رسانه و دلایل قوت و ضعف رسانه‌های داخلی و معاند را بررسی کرده‌ایم

روایت اول، شرط پیروزی

مجرمان در قاب شوک

در گفت‌وگو با تهیه‌کننده مستند معروف شبکه سه اولویت‌های موضوعی فصل جدید بررسی شد

مجرمان در قاب شوک

نیازمندی ها