این دیالوگ از دیالوگ ماندگار حمید هامون دو سه دهه گذشته و حالا رسیدهایم به زوجهای درگیر شک و خیانت «سعادت آباد»، عشق از نوع «برف روی کاجها» و روابط درهم پیچیده «ممنوعه». چه اتفاقی در این سالها رخ داده که برونداد سینما از جامعه، مفهوم خانواده، عشق و ازدواج اینقدر تغییر کرده است؟ چه شد که سینما به بازنمایی زندگیهای آشفته، روانهای پریشان و ارتباطات نامتعارف زوجها با این وسعت روی آورد و چگونه است که آن زنها و مردهای از خودگذشته، عاشق و اهل خانواده در فیلمهای دهه ۶۰ و ۷۰ به حاشیه رانده شدند؟ از هامون سرگشته که همچنان برای عاشقی به انتخاب دیگری جز مهشید فکر نمیکرد و سارای دلشکسته که چشمهایش را از دست داده بود اما وفاداری و پاکدامنیاش را نه، از لیلای از خودگذشته که در دشوارترین موقعیتی که هر زنی در هر کجای جهان میتواند در آن قرار گیرد و بشکند و از فاطمه فاطمه گفتنهای حاج کاظم آژانس شیشهای رسیدهایم به خیانتهای مرتضی در چهارشنبه سوری، بارداری بیتا از حمید در دوران عاشقی، رابطه فرید با منیره همسر بابک در عصر یخبندان و جلوتر آمدهایم و حالا در زخمکاری همسر مالک معشوقه رئیسش بوده است.
فرض که این همه برآمده از واقعیتهای جامعه باشد، فرض که بپذیریم قصد سینماگران نمایش کاستیها و زخمهای جامعه است، ولی مگر میشود سالی یکی دو نمونه ازدواج موفق و عشق واقعی و ماندگار در دل داستانهای سینمایی به مخاطبان ارائه نشود؟ مگر میشود دشواریهای عاشق ماندن در این روزگار سخت، به قدری دراماتیک نباشد که دستمایه ساخت یکی دو فیلم تاثیرگذار در طول سال قرار بگیرد؟ چه بر سر سینماگران ما آمده و چه شده که جوانترها راه گذشتگان را ادامه ندادهاند؟ آنچه مساله را بغرنج میکند، بروز همین میزان آشفتگی در ازدواج و زندگی خانوادگی برخی هنرمندان، اهالی هنر و سینماست که به لطف شبکهها و پیامرسانها در جریان جزئیترین مسائلش قرار میگیریم. داستان ازدواج، داستان جدایی این بازیگر و آن کارگردان، این مجری و آن تهیهکننده، خوراک روزانه و سرگرمی همیشگی کاربران فضای مجازی شده و چه ازدواجها و خیانتها که حتی برای اولین بار از فضای مجازی به اطلاع سلبریتیها و خانوادههایشان میرسد. این گزارش تلاشی است برای رسیدن به پاسخ این پرسش که در شرایط نیمه تعطیل سینماها و بیمیلی شبکه نمایش خانگی به فرهنگسازی درباره ازدواج و تحکیم بنیانهای خانواده آیا میشود از خود سلبریتیها توقع داشت آستینی بالا بزنند و رفتار هوشمندانهای در فضای مجازی بروز بدهند که اگر عاشقی، دوست داشتن و ازدواج ترویج نمیشود؛ دستکم تا این اندازه طلاق و جدایی و بیمهری رواج پیدا نکند؟
آمار دقیقی درباره تعداد خبرهای مرتبط با ازدواج، طلاق و سایر رفتارها و احوالات سلبریتیها در فضای مجازی وجود ندارد اما تجربه همه ما از حضور در این فضا نشان میدهد، از این دست خبرها اصلا در فضای مجازی کم نیست؛ خبرهایی که در ترکیب با شایعه و اظهارات درست و غلط، قضاوت و تحلیل دست به دست میشوند. بدون تردید قرار گرفتن در معرض این اطلاعات و اظهارات میتواند تاثیرات ناخوشایندی داشته باشد.
دکتر مصطفی تبریزی، عضو هیات علمی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی درباره الگوپذیری جامعه از سلبریتیها در زمینه ازدواج و طلاق میگوید: پژوهش علمی در این باره نداشته و حتی ندیدهام ولی معتقدم حتما مردم از اخبار طلاقها و ازدواجهای سلبریتیها متاثر میشوند، چرا که هر تعاملی از هر شکلی روی فرهنگ عمومی جامعه تاثیر میگذارد بهخصوص وقتی پای سلبریتیها در میان باشد، چون این افراد مورد توجه مردم جامعه هستند و حتی اگر رفتار نه چندان شایسته یا ناهنجاری از آنها بروز کند، به مرور قبح آن رفتار میشکند.
این استاد روانشناسی درباره چگونگی تاثیرپذیری جامعه و تاثیر طلاق سلبریتیها بر جامعه توضیح میدهد: هر فردی تصویر و توقعی از زندگی مشترک دارد. این توقعات را کانتکس یا زمینه مینامیم. همچنان که شما وقتی به دندانپزشکی میروید، زمینهای در ذهن دارید که قرار است با یک فرد با لباس سفید، یونیت و تجهیزات دندانپزشکی مواجه شوید و بوی الکل به مشامتان برسد؛ در مورد ازدواج نیز هر کسی زمینهای در ذهن دارد که این زمینه میتواند با نگاه به زندگی سلبریتیها شکل بگیرد یا حتی در هم بریزد. فردی زمینهای از ازدواج در ذهن داشته اما در مواجهه با فضای مجازی و اتفاقات مرتبط با زندگی سلبریتیها این زمینه تغییر میکند و زمینه جدیدی جایگزین میشود.
دکتر تبریزی به این نکته اشاره میکند که چند دهه قبل، هرگز افراد به این دلیل طلاق نمیگرفتند که همسرشان آنها را درک نمیکرد. توقع درک شدن، زمینهای است که در دنیای امروز برای افراد پدید آمده و طلب میشود.
همین شکل تاثیرپذیری از نوع مثبت هم میسر است و این نکتهای است که دکتر تبریزی به عنوان راهحل از آن بهره میگیرد. او توضیح میدهد: در جامعه ما ابراز علاقه زن و شوهرها از جمله بوسیدن و حرفهای محبتآمیز در مقابل فرزندان نامتعارف بود اما حالا این الگو تغییر کرده و این نشان میدهد رفتارها و زمینهها قابل یادگیری است. زمینهها چه مثبت باشند چه منفی، چه درست یا نادرست قابل آموزش و یادگیری هستند، بنابراین باید بتوانیم ابعاد مثبت زمینههای ازدواج و روابط بین زوجین را بیشتر مطرح کنیم و به نمایش بگذاریم.
البته این استاد دانشگاه معتقد است ته مایه زمینهها و توقعات افراد از دوره کودکی شکل میگیرد و بهترین راهکار تغییر و اصلاح محتوای آموزشی است.
دکتر تبریزی میگوید: باید در محتوای آموزشی مدارس از همان دوران دبستان مهارتهای زندگی را جای داد و تصویر درست از یک زندگی مشترک را مطرح کرد. به عنوان نمونه در کتاب ریاضی برای آموزش جهتها تصویری از یک خانواده دیده میشود که خانواده دور میز چهارگوش نشستهاند، پدر بالاست و مادر در طول میز در حال ریختن چای است.
این تصویر برای همیشه به عنوان یک خانواده معیار در ذهن کودک جای میگیرد؛ در حالی که میز چهارگوش جدایی و نفاق را تداعی میکند و میزگرد دورهمی و پیوستگی و همدلی را. البته به اعتقاد دکتر تبریزی نمایش جهتها و بالا و پایین در ساختار خانواده و بر اساس تصویری از یک خانواده از اساس نادرست است.
به استناد توضیحات دکتر تبریزی، آنچه درباره تاثیرپذیری مردم از سلبریتیها اهمیت دارد، هوشیاری و آگاهی سلبریتیها درباره تاثیرگذاری و هوشیاری و آگاهی مردم درباره تاثیرپذیری است.
(آذر مهاجر-ادبیات و هنر / روزنامه جام جم)
ضرورت افزایش ایمنی کاربران
انسان موجودی است تاثیرپذیر. انتقال تجربه مهمترین شکل این تاثیرپذیری است و نیز میدانیم انسان نهتنها از موضوعات منفی بلکه از مثبتها هم تاثیر میگیرد؛ انسان هر آنچه در محیط اطرافش وجود دارد را جذب میکند چنان که هوای پاکیزه یا آلوده را جذب میکند. بنابراین بودن در معرض انرژی و رفتارهای مثبت و درست اهمیت دارد و برای آن که فضا و گفتمان موجود در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی تغییر کند، نمیتوان دستوری عمل کرد. نه میشود سلبریتیها را از حرفزدن درباره طلاق و اتفاقات منفی نفی کرد و نه میشود کاری کرد که این حرفها خریدار نداشته باشد و سلبریتیها مرجع نباشند.
درست مثل اینکه راه مبارزه با مواد مخدر هرگز کاهش تولید نبوده، بلکه کاهش تقاضا بوده است. برای کنترل تاثیرگذاری سلبریتیها بر جامعه به خصوص در امر ازدواج دو راهکار عمده وجود دارد:
1) فرهنگسازی؛ لازم است کسانی که فضای فرهنگی را در جهان واقعی یا دنیای مجازی برعهده دارند، اطلاعات درست درباره هر موضوعی در اختیار مردم قرار بدهند و عرضه را برای تولید فرهنگ نادرست توسط هر کسی تنگ کنند. شاید لازم باشد گروههای مرجع تغییر کنند و با برنامهریزی فرهنگی درست و بلندمدت، هنرمندان فرهیخته، اهالی ادب، ورزشکاران اهل فضل و افراد صاحب دانش و اندیشه مرجع قرار بگیرند. این افراد بدون تردید شایسته هستند، زندگی موفق و پایدار دارند و میتوانند پایداری ازدواج را به عنوان الگو مطرح کنند. در واقع برای فرهنگسازی نیازمند بدیل مناسب برای سلبریتیها هستیم.
2) همیشه جریال باطل مانند کف روی آب است؛ نمایانتر از آب خودش را به نمایش میگذارد و لازم است این حقیقت مهم را مردم بدانند و باور کنند.
در واقع مخاطبان رسانهها و کاربران فضای مجازی باید بدانند آنچه در هیاهوی فضای مجازی میبینند همان کف روی آب است و حقیقت جاری و روان در پشت این هیاهو قرار دارد. جامعه نیاز به آموزش دارد تا قدرت تحلیل داشته باشد و بتواند موضوعات را بررسی کند، چنان که اگر امری مثبت بود آن را بپذیرد و اگر درست و مثبت نبود آن را نپذیرید.
خداوند در قرآن کریم میفرماید: و بشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَه. یعنی بشارت ده به آن بندگان که به سخن گوش فرا میدهند و از بهترین آن پیروی میکنند. این افراد قبل از پذیرش هر سخنی آن را بررسی و ارزیابی میکنند بدون آن که گوینده سخت برایشان مهم باشد یا تحت تاثیرش قرار بگیرند.
3) اگر دو مورد قبلی به صورت همزمان و به موازات هم پیش بروند، ایمنی افراد جامعه در مقابل تاثیرپذیری از سلبریتیها یا هر کس دیگری بالا میرود و دیگر هیچ موضوعی را بدون ارزیابی نمیپذیرند یا الگو قرار نمیدهند حتی اگر موضوع ازدواج یا طلاق باشد و اگر الگو یک فرد سرشناس از هر حوزه یا هر کجای جهان باشد.
(عباس پسندیده-مدرس دانشگاه قرآن و حدیث / روزنامه جام جم)