به گزارش
جام جم آنلاین به نقل از روزنامه جام جم، تسبیحگردانی و ذکرگویی غلامرضا شریعتی، استاندار پیشین خوزستان در برابر مردم سیلزده اهواز را پای بیاخلاقی او بنویسیم؟ «خودت بمالِ» وزیر پیشین بهداشت و درمان در برابر مردی که از گرانی هزینه فیزیوتراپی گله میکرد کجای این وضعیت قرار میگیرد؟ چند گام که عقبتر بگذارید دایره برخوردهای تحقیرآمیز، گستره بیشتری پیدا میکند و این فهرست، طولانیتر میشود.
اصلا مگر نحوه پاسخگویی مسؤولان در برابر همین حادثه اخیر واژگونی اتوبوس خبرنگاران مصداق بارز توهین نیست؟ توهین حتما که نباید با ناسزا همراه باشد. هنوز چند ساعت از این حادثه نگذشته که وزارت راه اعلام میکند «این حادثه طبیعی است!» هنوز بسیاری در شوک این حادثه قرار داشتند که استانداری آذربایجان اعلام میکند «اتوبوس قرار بوده کارگران را جا به جا کند!» این نوع مواجهه با چنین اتفاقی اگر نامش توهین نیست پس چه نامی باید برای آن انتخاب کرد؟
توییت کیانوش جهانپور فقط مصداق آشکارتر آن رفتاری است که حالا در بدنه مدیریتی ایران رواج پیدا کردهاست، آفتی که هانا آرنت از آن با نام «چشم دیگری» یاد کردهاست، به این مفهوم که «آنها اصلا درکی از شرایط شهروندان ندارند که انتظار دلجویی از سویشان برود.» در نظام مدیریتی ایران چه اتفاقی افتادهاست که نمیتوان حتی برای نمونه یک استعفا از سوی مدیران و مسؤولان در برابر اشتباههایشان دید، چرا هنوز داغ یک عذرخواهی شفاف پس از چند دهه به دل شهروندان این جامعه از سوی مسؤولان ماندهاست؟ این مسؤولیتگریزی و این حجم از بیاخلاقی چه پیامدهایی به همراه دارد؟ عادی شدن این حجم از توهین به شهروندان از سوی برخی مسؤولان چه بلایی بر سر جامعه میآورد؟
جهانپور تنها نیست!
توییت کیانوش جهانپور و به کار بردن واژهای توهین آمیز از سوی او به منتقدان نحوه واکسیناسیون عمومی خیلی زود باعث واکنش گسترده افکار عمومی شد. این واکنشها البته که فقط محدود به کاربران فعال فضای مجازی نماند و حتی نامهنگاری معاون اول ریاست جمهوری به وزیر بهداشت و درمان را هم در پی داشت. اسحاق جهانگیری در نامه چند روز پیش خود به سعید نمکی «واکسیناسیون رایگان عمومی را دغدغهای همگانی و انتظاری بحق دانست و نوشت شایسته نیست که به ابهامها یا حتی انتقادها در رسانهها و افکار عمومی با کم تحملی و اهانت برخورد کرد.»
او حتی به صورت تلویحی از وزیر بهداشت خواست این اتفاق ر ا پیگیری کند. پاسخ سعید نمکی، اما عجیبتر از حتی توهین روابطعمومی وزارت متبوعش بود، او پس از دو روز سکوت در سخنانی نه از مردم که از کیانوش جهانپور به نوعی دلجویی کرد و واکنش توهینآمیز او را «ناشی از خستگی» دانست، همین دلجویی باعث شد این بار سخنگوی سازمان غذا و دارو با توپ پرتری برگردد و در اظهارنظر دیگری بگوید «این افراد قطعا لایق خیلی بیشتر از اینها هستند و ادب اجازه نمیداد بیشتر صحبت کنم»
همزمانی این اتفاق با نحوه برخورد عیسی کلانتری، رئیس سازمان محیط زیست با خبرنگاران داغدیده حادثه واژگونی اتوبوس هم باعث خشم بیشتر این نوع مواجهه مسؤولان با شهروندان شد، رفتاری سرشار از توهین و تحقیر و مسؤولیتگریزی. او هم با بالاگرفتن اعتراضها نهفقط از کردار خود اظهار تاسف نکرد که در گفتوگویی اعلام کرد «چه عذرخواهی؟ برای چه؟ چه اتفاقی افتاده چرا عذرخواهی کنم؟» فکر کنید این اظهار نظر سازمان حفاظت محیطزیست در حالی است که اتوبوس خبرنگاران محیطزیست واژگون و باعث مرگ دو خبرنگار و مصدومیت تعداد زیاد دیگری شدهاست. اما این رفتار تازگی دارد؟ عیسی کلانتری و کیانوش جهانپور در این وادی تنها هستند؟
از هتاکی تا مسؤولیتگریزی
حرفزدن از لزوم اخلاق در جامعه بدیهیتر از آن است که بخواهد حتی عنوان شود، چراکه اساسا بیحرمتی و رفتار ارتباطی ناخشنودکننده، چه رفتار بین شخصی باشد چه با عموم جامعه، فینفسه غیراخلاقی است. احد فرامرز قراملکی، استاد فلسفه و کلام اسلامی معتقد است میتوان با پرسشی از خود معیار این بیاخلاقی را سنجید. او به جامجم میگوید: «براساس قاعده طلایی اخلاق باید پرسید آیا من بر خودم میپسندم که چنین برخوردی با من صورت گیرد؟ پاسخ به این سوال ملاک بسیار سادهای در رابطه با جایگاه ما در برابر چنین مسائلی است.»
به باور او برخوردهای تحقیرآمیز، غیرهمدلانه و روابط ناخشنودکننده فینفسه غیراخلاقی است. اما این تنها سوی بیاخلاقیها نیست، بسیاری از رفتارهای مسؤولان مثل واکنش کیانوش جهانپور پشت هتاکیها پنهان نمیشود. به این مفهوم که نوع مواجهه و پاسخگویی مسؤولان است که از آن تعبیر به بیاخلاقی میشود. درست مثل پاسخگویی مسؤولان وزارت راه، پلیسراه و البته استانداری آذربایجان در رابطه با واژگونی اتوبوس خبرنگاران. چیزی که قراملکی، استاد فلسفه اخلاق به آن «رفتارهای مسؤولیتگریزانه» میگوید. به گفته او: «عرفی در جهان وجود دارد مبنیبر اینکه وقتی اتفاق ناگواری میافتد مدیر بالادست برای همدلی استعفا میدهد، اما متاسفانه در ایران برخی از آقایان بهجای این کار فرافکنی میکنند. مصداق این گزاره را در حوادث جادهای و نوع پاسخگویی مسؤولان بیشتر میتوان به چشم دید.»
سرمایهای که دود میشود
همیشه در بزنگاههایی همچون انتخابات یا حتی موضوعاتی مانند فراگیری کرونا جایگاه ارزشمند سرمایه اجتماعی بیشتر به چشم میآید. اساسا وقتی موضوع مشارکت مردم از قاب تزئینی کلام مسؤولان بیرون میآید و به شکلی عینی مهم میشود آن زمان است که ما تازه به یاد اهمیت مسالهای بهنام سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی میافتیم، اما وقتی این سرمایه با رفتارهای غیرمسؤولانه مدام در حال ریزش است تلاشی برای از بین رفتن آن نمیشود.
بیشک این نوع رفتار تحقیرآمیز و مسؤولیتگریز پیامدهای ویرانگری در جامعه دارد که به گفته قراملکی «ازجمله این پیامدها از بین رفتن اعتماد عمومی و سادهسازی زشتی این رفتار در جامعه است.» او به جامجم میگوید: «چون چنین رفتارهایی رسانهای میشود بنابراین افراد از آن میآموزند. این نوع آموزش را با نام آموزش غیررسمی هم میشناسند.»
کامبیز نوروزی، وکیل و کارشناس رسانه هم معتقد است: «رواج خشونت کلامی عملا جامعه را به سمت خشونت هدایت میکند و معیارهای اخلاقی فرومیپاشد.» او هم این اتفاق را «یک عارضه در جامعه سیاسی دو دهه اخیر» مینامد و به جامجم میگوید: «بدتر از این رفتار این است که کمتر شاهد بودیم مقامات بالادست این افراد و حتی رسانهها موضعگیری شایسته و صریحی در برابر اینگونه رفتارها و هتاکیها انجام دهند.»
وقتی اربابرجوع، مزاحم است!
پیامدهای چنین رفتارهایی روشن است؛ از ریزش سرمایه اجتماعی و کاهش اعتماد عمومی به حاکمیت گرفته تا رواج و عادیسازی خشونت کلامی میان شهروندان، اما این پرسش مطرح است که پشت این رفتارهای غیرمسؤولانه و توهینآمیز چه میگذرد؟ چگونه است که از فردی تحصیلکرده و دارای تجربه مدیریتی با سوابق طولانی چنین رفتاری سر میزند؟ منشا رفتارهای غیراخلاقی در این افراد چیست؟
فرامرز قراملکی معتقد است پاسخ این سوالات را باید در «انگارههای ذهنی» این افراد جستوجو کرد. او به ما میگوید: «مراد من از انگاره، باور نیست. چراکه باورها خود معلول انگارهها میشوند. مراد من از انگاره آن تصویر ذهنی است که این افراد از خودشان، مردم، مسؤولیتشان و سازمانشان دارند. وقتی فردی نگاهش به توده مردم مساوی است با نگاه به رعیت، باید انتظار داشت این تصویر با خود پیامدهای اینچنینی به همراه آورد.» استدلال این استاد فلسفه اخلاق را میتوان درست در واکنش مسؤولان در چند روز اخیر دید. به باور قراملکی به شکل جالب توجهی این افراد ممکن است جلوی دوربین و رسانهها خودشان را کنترل کنند، اما این انگارهها سرانجام خودشان را نشان میدهد. به این مفهوم که در جایی به صورت ناخودآگاه رفتارشان همچون همان انگارهشان میشود. او به جامجم میگوید: «وقتی کسی نگاهش به ارباب رجوع همچون یک «مزاحم» است، معلوم است این فرد با مزاحم چگونه رفتار میکند.»
وقتی گربه، شیر میشود
مدیریت عمودی به مفهوم این است که نگاه مدیران به شهروندان همواره از بالا به پایین است، این نوع مدیریت همان انگارههای منفی است؛ نوعی نگاه عاقل اندر سفیه که در ذهنمان کاشته شدهاست و با همین نگاه با دیگران برخورد میکنیم و در نتیجه به راحتی توهین و تحقیر میکنیم.
اما این انگارهها از کجا آمدهاند؟ آیا نظام مدیریتی ایران به گونهای است که هر کسی وارد این چرخه شود ناگزیر با چنین رفتارهایی روبهرو میشود؟ فرامرز قراملکی معتقد است این انگارهها به صورت ناهوشیار در مدت طولانی و در استحالهای مدیریتی رخ میدهد. او میگوید: «وقتی کسی ۵۰سال مدیر میماند آنطور که انگار جوانی در این کشور وجود ندارد، آن زمان این مناصب به دنبال خود استحاله میآورد. به این مفهوم که فرد در آن منصب استحاله میشود، درست مثل اینکه گربهای در برابر آینه خودش را مانند شیر میبیند.» آنطور که این استاد اخلاق میگوید تمام قصور مربوط به این افراد نیست و ساختار مدیریتی ایران نیز دارای مشکل است.
قراملکی عنوان میکند: «این افراد در نظامی اداری مدیریت میکنند که فاقد ارزیابی، حسابرسی و نقد مدیریتی است و بیشتر اطرافیان آنها چاپلوس و بله قربانگو هستند و معلوم است چنین فردی خودش بیگانه میشود. این فرد نه تنها در برابر وظیفهاش پاسخگو نیست بلکه حتی این رفتار در زبان بدن او هم تاثیر خواهدداشت.» حالا میتوان با توجه به این گزاره به زبان بدن استاندار خوزستان در برابر مردم سیلزده یا نحوه نشستن رئیس سازمان محیطزیست در برابر خبرنگاران داغدار و متلکگویی وزیر پیشین بهداشت و درمان در برابر مردم عاصی از گرانی هم پی برد.