اما گروه دیگری نیز هستند که خاطرات روستا برایشان همراه با رنج و سختی کار در کودکی برای ارباب و محرومیتهای ناشی از زیردست بودن است. محرومیتهایی که از سوی ارباب به رعیت تحمیل میشد و رعیت از ترس ارباب جرات اعتراض و مخالفت در خود نمیدید. به همین علت روستا و خاطراتش همیشه یک شکل و یک رنگ نیست.
روستا از دیرباز محلی بوده که کانون تولید و حرکت بوده است. مردمی که دستشان روی زانوان خود بوده و چشم به آسمان داشتهاند و چرخهای تولید را میچرخاندند و بخشی از نیاز شهر و مردمان شهری را نیز تامین میکردند.
در فرهنگی دینی نیز روستا در برابر شهر تعابیر جالبی دارد که در برخی مواقع نماد خیر و صلاح معرفی شده در حالی که شهرها خاستگاه شر بودهاند.
در سالهایی که ادبیات چپ در کشور رواج داشت ادبیات روستایی به عنوان نماد مبارزه با ظلم مطرح شده بود و نویسندگان مختلفی سعی میکردند در این فضا داستان بنویسند و خود را مدافع مظلومان و در مسیر مبارزه با ظالم قرار دهند.
ادبیاتی که مولفههای مختلفی همچون قرار دادن ارباب و رعیت یا رعیتها در برابر هم به عنوان دو سر یک قطب که اولی حمایتهای نیروهای نظامی و اداری وابسته به قدرت و دومی حمایت معنوی مردمی را داشت، در فضای داستاننویسی رواج داشت.
با پیروزی انقلاب و استقرار جمهوری اسلامی، نوشتن در این فضا کمرنگ شد و ادبیات سمت و سوی دیگری پیدا کرد و میزان نوشتن در فضای روستا با آن مولفهها و کارکردها کاهش چشمگیری پیدا کرد و جای آن را ادبیات سانتیمانتال روستایی گرفت که روستا منبع مرور خاطرات رنگی بود و دیگر خبری از آن رنج و ستم و محرومیت نبود؛ مگر گروه معدودی که از روستا نوشتند و تصویری مشابه همان چیزی که در سالهای پیش از انقلاب رایج بود را بازتاب دادند که باید گفت چیزی بر این ادبیات افزوده نشد. در واقع روستایینویسی دیگر سبکی رایج و مرسوم نبود و ادبیات آپارتمانی تبدیل به موقعیت تازهای برای نوشتن شد؛ ادبیاتی که دشواریهای تجربه کردن را نداشت و از داخل آپارتمانهای در بسته و ایزوله میشد اصطلاحا داستان نوشت و حرف زد. داستانهایی که دیگر زندگی در آنها جایی نداشت و فضاهای ذهنی نزیسته جای تجربه نویسنده را اشغال کرد.
این فضا (آپارتمانی نویسی) تا آنجا ادامه داشت که گروهی از طلبههای داستان نویس که از سفرهای تبلیغی به روستاها باز میگشتند راوی زندگی روستایی در سالهای پس از انقلاب شدند.
ناگفته نماندکه نویسندگانی از جریان انقلاب در سالهای پس از انقلاب سعی کردند جریان روستایی نویسی را زنده نگه دارند ولی در عمل موفق نبودند و نویسندههای جوانتر نیز به جریان رایج ادبیات گرایش پیدا کردند البته ادبیات ایران متاثر از فضاهای ادبیات جهانی بوده و در ادبیات جهان نیز ادبیات روستایی در سالهایی تبدیل به ادبیاتی خاطرهباز شده بود.
اما امروز هم میتوان آثاری را به عنوان ادبیات روستایی مطلوب که در این روزگار بتوان به آن رجوع کرد، اسم برد. آثاری که در آنها روستا بستر تحولاتی است که در ساخت جامعه موثر است.
در این گزارش چند اثری را که در این فضا میتوان به آنها رجوع کرد و با مرورشان گذری بر روند ادبیات روستایی طی سالهای مختلف داشت با هم مرور کردهایم ، کتابهایی که نماینده نسل و گروهی هستند.
آزاده مثل روستایی
«آتش بدون دود» از آن رمانهایی است که هرکسی خوانده دلش میخواهد یک مرتبه دیگر هم بخواند و آنهایی هم که نخواندهاند اغلب کنجکاوند یک مرتبه فرصتی پیدا کنند تا این اثر حجیم و بزرگ را بخوانند. نادر ابراهیمی در این رمان که بخشی از آن را قبل انقلاب نوشته و از روی آن فیلمنامهای هم اقتباس کرده بود، روستایی را از روزهای اول شکلگیری، محور داستانش قرار میدهد و خواننده را لحظه به لحظه در جریان شکلگیری روستا قرار میدهد و او را در جریان زندگی چند نسل از رهگذر روستا میگذارد.
نادر ابراهیمی در این اثر که معروفترین اثرش نیز محسوب میشود تصویری از زندگی روستایی، همراه با صداقت و صفای برآمده از طبیعت که در نهاد هر انسانی وجود دارد را به خوبی نشان میدهد. سادگی در داستانهای روستایی مساوی با نادانی نیست در حالی که برخی سادگی را مساوی با نادانی فرد روستایی گرفتهاند ولی ابراهیمی وقتی تصویر سادگی را به نمایش در میآورد آزادگی و صمیمیت را در ذهن برجسته میکند. ابراهیمی از مبارزه عوامل مختلف در روستا و همچنین دوگانه شهر و روستا نیز غافل نبوده و حتی این نکته را از زبان شخصیتهای داستانش بازگو میکند که شهری دنبال شر میگردد. «آتش بدون دود» را باید روایتی از چند نسل در دل روستا دانست.
روستایی علیه طبقه ارباب
امیرحسین فردی در این داستان که در بهار سال ۱۳۵۸ آغاز میشود به روستایی به نام سیاه چمن میرود. روستایی در جنوب کهنوج که در آن به دستور ارباب روستا، چرانیدن گوسفندان در سیاهچمن ممنوع میشود و گوسفندان خانواده خیرمحمد در این میان یکییکی تلف میشوند.
این ماجرا درگیریهایی را میان پسران خیرمحمد و ارباب روستا به وجود میآورد. نویسنده در این داستان با جزئیات تمام، زندگی سخت روستانشینان و ظلم اربابان را به آنها به تصویر میکشد و البته در کنار آن از توصیف زیباییهای طبیعت این منطقه غافل نمیشود. رمان او لحنی زیبا و بیانی روان دارد و بدون کمکگرفتن از بازیهای فرمی و یا داشتن ساختار پیچیده، ما را با فرازو فرود داستان همراه میسازد.
فردی که از پیشگامان داستان نویسی پس از انقلاب است در این داستان بلند تلاش میکند روایتی از ظلم اربابها بر روستانشینان ارائه کند که با حمایت دستگاههای حکومت امری عادی بوده و کسی در خود یارای اعتراض به آنها نداشت.
این رمان را باید روایتی از یک انقلاب دانست، انقلابی که در آن مردم علیه طبقهای شوریدند؛ «سیاه چمن» تنها انقلاب آدمها نیست، انقلاب درهها و کوههایی است که صدای پای گلههای مردمان روستا را انتظار میکشیدند و سیستم ناعادلانه و ستمگرانه ارباب و رعیتی، هوای پاکشان را آلوده کرده بود.
آداب و رسوم روستا
علی آرمین از آن دسته طلبههایی است که دستی بر داستان نوشتن دارد و تاکنون داستانهای مختلفی را نوشته که هرکدام حال و هوایی دارد که نشان از جهانهای مختلفی که نویسنده در آنها تنفس کرده دارد. اما «به نام یونس» رمانی است با تم تبلیغی که شخصیت اصلی آن طلبهای است که برای تبلیغ به روستایی میرود.
اتفاقاتی که در این اثر شخصیت با آنها روبهرو میشود، آنقدر کشش دارد که خواننده را دنبال خود وارد کتاب کند. به همین دلیل اگر به یک قصه در دل روستایی که برف آن را سفیدپوش کرده و شخصیتهایی که هیچکدام سر همراهی با شخصیت طلبۀ قصه ندارند علاقه دارید، این کتاب شما را راضی خواهد کرد. روستایی که آداب و رسوم روستایی در آن برجسته است، مردم تحت تاثیر این آداب و رسوم کارهایی میکنند که اتفاقات داستان را پیش میبرد.
آرمین در این داستان تلاش کرده از زاویه یک طلبه تصویری از زندگی روستایی را با مختصات خود و روش مواجهه اهالی روستا با یک فرد تازه وارد و البته مبلغی دینی را به تصویر بکشد و نشان دهد زیست روستایی چه مختصاتی دارد. او روستایی مثالی را ساخته و عادات مرسوم در میان روستاییها بهخصوص توجه به خرافات را دستمایه روایت داستانش کرده است. آرمین در این کتاب تلاش میکند نشان دهد راه مبارزه با این آداب و عادات از مسیر کار فرهنگی میگذرد.
روستا و تنهایی
منصور علیمرادی، نویسنده اهل کرمان را باید خواند. فرقی نمیکند از کدام کتابش ولی این نکته را باید گفت اگر خواستید یک کتاب از او بخوانید «تاریک ماه» را انتخاب کنید.
این کتاب در یک فضای روستایی و بیابانی، روایت ظلم رفته بر انسانی است که رویدادهای ناگهانی زندگی، او را بی آن که بتواند بر آنها چیرگی یابد به سمت نابودی سوق میدهند. میرجان یاغی جوان و عاشقی است سرگردان کوهها و شنزارهای تفتیده جنوب.
راوی به اجبار مدت زیادی را تنها و بدون آذوقه در کوهستانی دوردست میگذراند و با گوشت شکار و دانه کُنارهای کوهی ارتزاق میکند. عشق و وهم، ترس و تنهایی، آوارگی و اضطراب، تخیل و تردید، شخصیت اصلی این رمان را در نهایت به پرتگاهی هولناک سوقمیدهند که خود او هیچ دخالتی در ایجاد موقعیتهایی که میخواهد از آنها بگریزد نداشته است.
علیمرادی در این رمان نفسگیر خواننده را در موقعیت تجربه نشدهای قرار میدهد که پیش از این در داستانهای فارسی کمتر شاهدش بودیم. او در این رمان روستا را به عنوان محلی برای خلوت و دوری از هیاهو نشان میدهد، تصویری که دیده نشده و نشان میدهد او با شناخت از موقعیت روستا دست به روایت زده است.
روستا؛ از انفعال تا جرأت
محمد محمودی نورآبادی را باید روستایینویسترین نویسنده این روزها دانست. نویسندهای که آثار مختلفی در موضوعات مختلف نوشته ولی جغرافیای همه آنها روستا و محیط روستایی است.
او نویسندهای اهل استان فارس است که داستانهایش نیز در محیط روستاهای همین استان میگذرد. «هراز و یک جشن» اثری از این نویسنده است که در سالهای پیش از انقلاب میگذرد، رمانی که همزمان با جشن ازدواج دوم محمدرضا پهلوی اتفاق میافتد. راوی اصلی «هزار و یک جشن»، «نوروز» معلم روستاست که بیشتر اتفاقات را او روایت کرده اما به نظر میرسد او قهرمان کتاب نیست و «برات» دوست قدیمی او قهرمان رمان محمودی نورآبادی است.
برات نماد فرد آزاده است که زیر بار ظلم و حرف زور نمیرود در حالی که نوروز گاهی برای رسیدن به هدف خود حاضر میشود، دست قاتل پدر خود را نیز ببوسد. در این رمان روستا نماد تحت ستم بودن است، ساکنان روستا در این رمان از خود ارادهای ندارند و توانایی تغییر ندارند ولی همین که کسی وارد میدان مبارزه میشود آنها نیز جسارت حرکت و وارد میدان شدن پیدا میکنند.
مقاومت روستایی
«جاده جنگ» اثر منصور انوری یکی از بلندترین رمانهای فارسی است. رمانی که از یک روستا در مرزهای شمالشرقی در خراسان آغاز میشود.
انوری در این رمان، روز حمله نیروهای متفقین به ایران را دستمایه روایتی جذاب و پرکشش میکند. روایتی که در آن آرامش روستایی با جمله بیگانه برهم میخورد ولی شخصیتی در برابر آنها ایستادگی و آنها را کلافه میکند.
انوری در این رمان بر اساس زندگی روستایی و عشایری، مقاومت را به تصویر میکشد تا نشان دهد روستاها در برابر دشمنان ایستادگی کردهاند ولی روایتهای تاریخی از حضور آنها در خر مقاومت در برابر بیگانه اسمی نبردهاند. مقاومتی که همه از آن سهم دارند ودر این رمان اهالی روستا و عادی که اغلب توانایی روایت کردن خود را ندارند به خوبی بازنمایی شدهاند.
جاده جنگ رمانی چندین جلدی است که در قوچان، بینالود، مشهد و... شهرهای دیگر میگذرد و روستاهای آن منطقه را تبدیل به بستری برای روایت میکند. اما روستایی بودن تنها گزینهای نیست که درباره این کتاب میتوان طرح کرد. بلکه باید گفت وجود یک قهرمان افسانهای به اسم «مرگان» در این داستان و رازآلود بودن آن سبب میشود خواننده نتواند داستان را رها کند و مجلدات مختلف را پشت سر هم بخواند.
انقلاب در روستا
مهدی کرد فیروزجایی را نمیتوان نویسنده پرکاری نامید ولی میتوان به او لقب نویسنده روستایی داد. او داستانهای مختلفی نوشته که در هرکدام به طریقی نقبی به فضای روستا زده است. «به هم رسیدن در میانسی» یکی از آن آثاری است که فیروزجایی در آن روستا را به عنوان پایگاهی برای مبارزات انقلاب انتخاب کرده و نشان میدهد.
تصویری در این داستان با آن مواجه میشویم، جاری بودن آن در فضای روستاست. به خیال بعضیها جریان انقلاب تنها منتهی میشد به شهرهای بزرگ، اما در این داستان به عمق این مساله میپردازد که انقلاب مسالهای بود بسیار مردمی و اصلاً محل و مکان و کوچک و بزرگ نمیشناخت.
از این رو میتوان این را یک حسن داستان فیروزجایی دانست ولی از سوی دیگر نمیتوان از ضعف شخصیتپردازی آن چشم پوشید و بیتفاوت رد شد. با این حال همین که فیروزجایی به جای نوشتن در فضای شهری و آپارتمانی سراغ موقعیت روستایی رفته و داستانش را از میان خانههای کاهگلی به گوش خوانندگان رسانده، جای امیدواری است که همچنان جریان روستایینویسی جاری باشد و ظرفیتهای تازهای از نوشتن در فضای روستایی ایجاد شود.
یونس فردوس - نویسنده / ضمیمه قفسه روزنامه جام جم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
ابراهیم قاسمپور در گفتوگو با جامجم مطرح کرد؛
ضرورت اصلاح سهمیههای کنکور در گفتوگوی «جامجم»با دبیر کمیسیون آموزش دیدبان شفافیت و عدالت