انتصابات نسبی و سببی، روابط عشیرهای و قبیلهای با استدلال شناخت بیشتر و زمینه اعتماد بالاتر، شاید برخی از دلایل این تغییر مدیریتها باشد اما برای تمام سطوح مدیریتی این دغدغه وجود دارد که با تغییر در بدنه اصلی مدیریتی در هر نهاد و سازمانی، امنیت شغلی بسیاری از افراد از بین خواهد رفت؟ لذا افراد همواره میکوشند تا بر حفظ میز و عنوان خود و آن هم از باب شیفتگی خدمت نه تشنگی قدرت، ساعی باشند و خدای ناکرده در میان حجم انبوه خودروهای خدمت با پلاک شخصی جای پارک در پارکینگ را از دست ندهند؛ که در حجم ترافیک امروز این خود مشکلی مهم و جدی است و چهبسا ساعاتی از زمان خدمت به شهروندان و مخاطبان را به خود اختصاص دهد.
از تمام این مسائل که بگذریم یک نکته واضح و آشکار است؛ بیتوجهی به نخبگان و فرهیختگانی که از تمام مزیتهای ذکر شده محروم هستند و دسترسی به رانتهای خاص را ندارند یا بهطور کلی از ژن خوب برخوردار نمیباشند و به کنج عزلت فراخوانده میشوند یا با تمام امتیازهای فردی که دارا هستند مجبور به فرار از پایتخت شده و برای جبران هزینههای زندگی روزمره به خلوتسراهای نزدیک پایتخت نزدیک شوند... .
اصحاب هنر هم در این بازی سهل و ممتنع نیز بیبهره نبودهاند و بیشترین آسیب را دیدهاند زیرا هنر در سطح عالی معطوف به یک فهرست 100 نفره میشود که در تمام رشتهها بیش از سه دهه ممتاز و برگزیدهاند و حکم پیشکسوتان و نخبگانی هنر را دارند اما کسی از خود سؤال نمیکند گناه سه نسل تربیت شده در مکتب همین استادان چیست و چه گناهی کردهاند که هرگز نام و نشانی از این نسل نو ظهور به چشم نمیآید هر چند باید حرمت پیشکسوتان هر فن و هنری را با احترام تمام بهجا آورد و قدردان یک عمر خدمت صادقانه و خالصانهشان به این مرزو بوم بود اما به نظر دهه آغازین پنجم انقلاب اسلامی باید نسلی جوان از نخبگان فرهنگ و هنر به میدان مدیریت و تدریس و رقابتهای ملی و فراملی راه یابند و ضمن تکریم مادی و معنوی اصحاب باسابقه فرهنگ و هنر از خدمات این عزیزان به نحو شایستهای قدردانی نمود و متولیان دستگاههای فرهنگی با موضوع حمایتی در پی انتشار و خرید آثار این عزیزان باشند.
خبر تلخ و غمانگیز از دست دادن هنرمندان رشتههای مختلف در سالهای قبل، مدیران فرهنگی را به فکر فرا بخواند که در قبال این همه تلاش و خلق آثار نفیس این عزیزان و کسب افتخار آفرینیهای ملی و فراملی این نخبگان چه خدماتی ارائه دادهاند؟ آیا آماده کردن بیمه تکمیلی درمانی برای این عزیزان تنها وظیفه مدیریتی است؟ و رسالت راهبری در مناصب دولتی که از صدقه سری همین نسل میباشد در همین حد است؟
آیا مدیران فرهنگی و دلسوزان و شیفتگان خدمت تاکنون ساعتی به اندیشه فرو رفتهاند و اسامی و عکسهای مدیران قبلتر از خود را مرور کردهاند که شاید به برآورده شدن یک هزارم آرزوهای خدمتی خود دست نیافتهاند و میز خدمت را با افتخار و احترام به مدیران بعد خود تحویل دادهاند و ایکاش، میزها و اتاقهای مدیران محترم سخنگو بود و روایت چند دهه اخیر را با زبانی شیرین و در جایگاه مدیرتی تعریف میکرد تا باور کنند که عمر مدیریت در ایران اسلامی کوتاه است و اگر برای خدمتی کمر به همت بستهاید بسما... و الا فلا.... .
منبع: مهدی توکلیان - فعال فرهنگی / روزنامه جام جم