سنتی از فیلمسازی که شمایل و تمثالهای قهرمانانش را با نوعی از زیبایی فرازمینی و کارتپستالی به تصویر میکشد که کاملا بیعیب و نقص و دستنیافتنی باشد. در این میان هرقدر که دست هالیوود در رویاپردازی نسبت به قهرمانهایش بازتر بوده، مثلا اگر تصوری عمومی نسبت به چهره یک قهرمان وجود نداشته، این سنت سینمایی تا جایی که توانسته توسن خیال را تازانده و در ترسیم زیبایی اغراق کرده است.
حضرت عیسی مسیح (ع) یکی از بهترین مصادیق در توضیح این سنت اغراق است؛ در گزارش علی رستگار دیدیم این سنت چه کارها که با مسیح نکرده است و خواندیم که طبعا سینما برای تجسم صورت مسیح به نقاشیها، مجسمهها و دیگر هنرهای تجسمی که او را تصویر کردهاند، نظر افکنده است. با این حال به نظر میرسد در هنرهای تجسمی که مثل سینما در ترسیم زیبایی مسیح بارها اغراق کرده بیش از سینما با تصویری واقعی و زمینی مواجه هستیم. نقاشها و شمایلنگارها، گاه عیسی مسیح را از آن چهره بینقص دور کرده و او را شبیه مردمان عصر خود نقش کردهاند. چند نمونه از هر دو دسته را با هم مرور کنیم.
رافائل که شاید مطرحترین نقاش دوره رنسانس باشد، بارها مسیح را به تصویر کشیده است. مسیح او زیباست؛ مردی لطیفرو، بور، بسیار سفید و بسیار ظریف.
این شاید معروفترین نقاشی از پرتره عیسی مسیح بوده باشد. البته باز هم سالواتور موندی دستیار داوینچی بوده است و مسیحش نیز شبیه مسیحهای خودش است.
سالواتور موندی، دستیار داوینچی بود و او هم در ترسیم شمایل مسیح، از کهنالگوهای اغراقشده در زیبایی بهره میبرد. این نقاشی را او به همراه آندرهآ پرویتالی خلق کرده است.
اینجا دیگر بحث بر سر زیبایی و اغراق و طبیعت نیست؛ حضرت مریم و عیسی در این نقاشی که هنرمندش ناشناس است، سیاهپوست هستند.
شاید بگویید در ترسیم زیبایی این مسیح نیز اغراق شده است اما کارلو کریولی در این اثر که «دعای خیر مسیح» نام دارد و در سال ۱۴۷۲ میلادی خلق شده، از معدود نقاشهایی است که مسیح را کهنسال ترسیم کرده است.
«اینک انسان» هیرونیموس بوش، یکی از معروفترین «اینک انسان»های جهان نقاشی بوده و از اغراقهای مرسوم در ترسیم زیبایی تهی است.
منبع: صابر محمدی - ادبیات و هنر / روزنامه جام جم