کد خبر: ۱۳۰۷۹۸۲
سال در حالی نو می‌شود که افغانستان پیچیده ترین فصل تاریخش را سپری می‌کند. اگر بنا باشد به اتفاقات جاری پرداخت، مثنوی هفتاد من می‌شود. همه هم تلخند. لذا شب عیدی معنایی ندارد که این غم‌ها را جراحی کنیم. امروز فکر می‌کردم الان در کابل هم با تمام اخبار و اوضاع خونبارش، صدای پای عید در خیابان‌ها پیچیده است. شیرینی‌های مخصوص سال نو، اهمیتی به انتحاری‌ها نمی‌دهند و پخته می‌شوند.
 
لباس‌های نو بر سردر مغازه‌های کوچک آویزانند. در هرات و بلخ و قندهار نیز همین است و در «دوشنبه» هم جغرافیای نوروز غمگین است اما عید بزرگش را از یاد نبرده است. از سمرقند و بخارا و دره فرغانه تا ترمذ و مرو و مشهد و همدان و آبادان. از ایروان و باکو و عشق‌آباد و شبرغان و کولاب و بدخشان و آستانه تا قندهار و و زرنج و زابل و کویته و پیشاور. همپای درد، شعفی در این جغرافیاست و شوری که آنها را به هم پیوند می‌دهد. آنها را اعضای یک خانواده می‌کند، از تفلیس و دریای مرمره تا کاشغر.
 
سر آن ندارم که نظیر باستان‌گرایانی که حقایق امروز را نمی‌بینند، رشته محال ببافم. انسان بر خرد خوش است و نه جغرافیا اما یک نکته گاه و بیگاه فکرم را مشغول می‌کند. چرا همان اندک سررشته اتصالی را که قادریم برقرار نگه داریم، می‌گسلیم. چهار دهه است، چهار میلیون مهاجر از کشور همسایه که روزگاری پاره تن ما بوده است، مهمان هستند اما تا سال‌های اخیر که اخبار سیاسی و دنیای مجازی مدد نکرد، فرزندان ما و خود ما از این جغرافیا هیچ نمی دانستیم.
 
آموخته‌های‌مان از اروپا و آمریکا بسیار بیش از همسایگان‌مان بود و چه بسا هست در کتاب‌های درسی ردپایی از آنها نبود و نیست. در تهران، خیابان ایتالیا و میدان آرژانتین و نوفل‌لوشاتو و پاتریس لومومبا و ... کلی نام‌های نامربوط دیگر داریم اما از بلخ و سمنگان و بدخشان و قبادیان و ... خبری نیست. چرا؟
 
امروز دیگر بر کسی پوشیده نیست که در سرزمین‌هایی که روزگاری جغرافیای نوروز بودند، حاکمان دل خوشی از این میراث بزرگ و مقدس ندارند. تنها ما مردمیم که با شیوه زندگی و تار و پود حیات‌مان به آن جان بخشیده‌ایم. زبانش و شعرهایش را پاس داشته‌ایم. پس راهی برای وصل کردن بیابیم، زیرا بیرون از این سرزمین، حتی همین پاسداشت ظاهری نوروز مکافات دارد.
 
داغ سمرقند و بخارا و هرات و گنجه و شروان و کجا و کجا بر دل‌مان مانده است اما اگر بخواهیم می‌تواند زمزمه خیابان‌های‌مان باشد. چه اصرار که یک کشور باشیم. می‌توانیم یک فرهنگ باشیم. همچنان که هستیم. نوروز هر سال این را یادآوری می‌کند. حالا فلان رئیس‌جمهور و بهمان نخست‌وزیر نخواهند و نهی کنند. چیزی عوض نمی‌شود. باز عید است و هفت شین و هفت سین و سیب و سمنو. آری نوروز غمگین است اما هنوز عید است و مهم‌تر از همه آن‌که هنوز هست.

محمدحسین جعفریان کارشناس ارشد مسائل افغانستان / روزنامه جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۱ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها